پذیرش سوگ/ یافتن مسیر زندگی پس از فقدان
کتاب «پذیرش سوگ»، نوشتهی کلیر بی ویلیس و مارنی کرافورد ساموئلسون، به همت نشر میلکان به چاپ رسیده است. برای مدت زمانی بسیار طولانی، ما با سوگ مانند مشکلی که باید حل شود رفتار کردهایم. آموزههای معنوی ما دربارهی سوگ، شدیداً به تحول و غلبه بر این «احساسات سیاه» متکی است.
فیلمها و کتابهای ما همه بر پایان خوش تأکید دارند و روانشناسی عامهپسند و معنویت عامهپسند شکرگزاری را درمانی برای سوگ میدانند؛ حتی کتابهایی که در ظاهر خوب به نظر میرسند ممکن است مضمون مؤاخذه یا خجالتدادن داشته باشند: همهی کارهایی رو که بهت پیشنهاد دادیم انجام بده و بعدش غم و اندوهت باید برطرف بشه. هنوز هم حالت بهتر نشده؟ این یعنی اونقدر که لازمه تلاش نمیکنی.
اوضاع در حال تغییر است. روزبهروز توصیفاتی معقولانهتر، مهربانانهتر و جامعتر دربارهی سوگ پدیدار میشود. در این کتاب، تعهد کلیر بی ویلیس و مارنی کرافورد ساموئلسون به طبیعی بودن سوگ و مفهوم انسانبودن، دچار تزلزل نمیشود. آنها به شما نمیگویند که دارید کاری را اشتباه انجام میدهید. مجبورتان نمیکنند که سریعتر حرکت کنید، سختتر کار کنید یا بیخیال شوید، بلکه کاری که میکنند این است که به شما آرامشِ دیدهشدن هنگام ناآرامی را میدهند.
آنچه این کتاب را متفاوت میکند، همین است. این کتاب روشی برای تعامل با سوگ در اختیار شما قرار میدهد که به دنبال رفع یا از بین بردن آن نیست، بلکه به شما کمک میکند تا با غم از دست دادن، طبق شرایط خودش کنار بیاید.
«پذیرش سوگ» سوگ را نشانهای از عشق عمیق میداند، نه مشکلی که باید حل شود. ویلیس و کرافورد ساموئلسون شیوههایی مطرح میکنند که به شما کمک میکند در مقابل آنچه مستقیماً در مسیر شما قرار دارد و تغییرناپذیر و اجتنابناپذیر است، مقاومت کنید و دوام بیاورید.
این کتاب نمیگوید با عشق و سوگ شکسته نشوید، بلکه میگوید با چشم و قلبی گشوده در این شکستگیِ بزرگ بمانید و از رو برگرداندن امتناع کنید. لازم نیست از انسانیت پا فراتر بگذارید. رهایی زمانی محقق میشود که عمیقاً و با مهربانی به خودتان گوش دهید و همین احترام را برای موجودات دیگر نیز قائل شوید. مسیر رسیدن به جهانی عادلانهتر و منصفانهتر با گوشسپردن به درد آغاز میشود.
همهی ما غم از دست دادن را تجربه میکنیم، برخی از ما همسر، فرزند، والدین، دوستی عزیز یا همسایهی خود را از دست دادهایم. در این همهگیری، صدها هزار نفر را در سراسر جهان از دست دادهایم. بسیاری از ما منابع درآمد خود را از دست دادهایم. همهی ما عادتهای روزمرهی همیشگی و بخشهایی از شغل، خانواده و گروههای اجتماعی خود را از دست دادهایم و این ازدستدادنها همچنان ادامه دارد.
کتاب «پذیرش سوگ» همدمی برای این زمان حساس است. نویسندگان این کتاب با لحن دوستی مهربان از شما دعوت میکنند تا سوگواری خود را کامل به جا بیاورید، با احساسات و تجربیات خود مواجه شوید و مسیر مختص خودتان را به سوی بهبودی بپیمایید.
این کتاب به بررسی این حقیقت عمیق میپردازد که سوگ و عشق بهشدت در همتنیدهاند، زیرا وقتی عشق میورزیم، سوگواری میکنیم و وقتی که غم و اندوه خود را کاملاً احساس میکنیم، تمایل پیدا میکنیم که به خودمان و دیگران عمیقتر عشق بورزیم.

قسمتی از کتاب پذیرش مرگ:
همهی ما به افراد دیگر نیاز داریم، بهخصوص زمانی که سوگ ما را از پا درآورده است. ما به یکدیگر نیاز داریم تا از نظر روانی سالم بمانیم، احساس تعلقخاطر داشته باشیم، استراحت کنیم، توالتی را که دچار نشتی شده تعمیر کنیم، با هم فیلم سینمایی ببینیم، دربارهی اتفاقات ناگفتنیای که بهتازگی رخ داده صحبت کنیم، آواز بخوانیم، گریه کنیم و از ته دل بخندیم. ما به احوالپرسی یک دوست نیاز داریم، نیاز به قدمزدن، چای خوردن، مهربانی، حضور انسان دیگری که گوش میدهد و به ما یادآوری میکند که همهچیز تغییر میکند و روزی احساس آرامش بیشتری خواهیم کرد.
شاید ما دوست نداشته باشیم کسی باشیم که به یک ناجی نیاز دارد، کسی که اقرار کند غم و اندوهش بیش از آن است که بتواند بهتنهایی تحمل کند، اما بعضی مواقع، نوبت ماست کسی باشیم که کسرول، گل و تماس تلفنیای دریافت کنیم که تنها دلیلش این است که ببینند حالمان خوب هست یا نه. زندگی همین است و روزی دیگر، نوبت به شخص دیگری خواهد رسید و ما کسی خواهیم بود که به خانهی او میرود، برایش شام میبرد، از فرزندانش مراقبت میکند یا صرفاً به او سر میزند. مگر اینطور نیست که هرچه بیشتر به شما ببخشند، میتوانید بیشتر سخاوت کنید؟
از دستدادنهای مهم، حتی وقتی انتظارش را داریم، مثل وقتی کسی پس از یک بیماری طولانیمدت میمیرد، بیشتر ما را بهشدت شوکه میکند. ازدسترفتن صدها و هزاران زندگی، مانند زمان همهگیری، باعث میشود که امنیت و حتی وجود خود را زیر سؤال ببریم و عجیب نیست که بیحس، پریشان و سردرگم شدهایم و بهسختی میتوانیم به زندگی ادامه دهیم؛ انگار دیگر خودمان نیستیم.
وقتی سوگ بر شما غلبه میکند، طبیعی است که مدتی، شاید حتی برای مدتی طولانی، فاصله بگیرید تا به درون خود بنگرید و با سوگ خود باشید، استراحت کنید و بهبود یابید.
اما بعدش چه؟ چگونه و چه زمانی میتوانید دوباره به زندگی خود برگردید؟ چه میشود اگر بالاخره احساس کنید آمادهی ارتباط برقرار کردن هستید، حداقل برای همان لحظه و یک ساعت بعد تصمیم بگیرید که این آنچه میخواهید نیست؟ آنچه شما واقعاً میخواهید این است که در خانه بمانید، زیرا انرژی لازم برای بودن در کنار دوستان خود را ندارید یا نمیخواهید در جمع ناگهان فرو بریزید یا گریه کنید. شاید از این میترسید که اگر کسی به سوگ شما اشاره نکند، احساس نامرئیبودن کنید یا اینکه صرفاً از بیرونرفتن از خانه میترسید. مانند بسیاری از افراد، ما مثل یک آونگ به عقب و جلو تاب میخوریم. مطمئن نیستیم که چه موقع بهتر است بر ترسهایمان غلبه کنیم و چه موقع اشکالی ندارد که تسلیم شویم و بهتنهایی در خلوت خود بمانیم.