جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
نیمدانگ پیونگیانگ/ مرموز همچون کره شمالی
تازهترین اثر رضا امیرخانی با عنوان «نیمدانگ پیونگیانگ» یادداشتهایی است درباره سفر به کشور مرموز کره شمالی که به همت نشر افق به چاپ رسیده است. امیرخانی اینبار هم برای کتاب جدیدش فرم سفرنامه را انتخاب کرده، تجربهای که پیشتر مثلاً در جانستان کابلستان هم آن را آزموده بود. خودش میگوید: پیشنهاد این سفر را ابتدا حسین دعایی مطرح کرد، اما من در ابتدا به دلیل شرایط تقویمی و ندانستن مقصد آن را رد کردم، ولی وقتی فهمیدم مقصد کجاست بیدرنگ گفتم میآیم! همین امروز هم اگر باشد، میآیم! امیرخانی البته یکبار پیشترها تلاش کرده بود که به کره شمالی سفر کند. تجربهای که البته ناموفق بود. او میگوید: سال ۲۰۱۰ شنیدم که توری هست برای چینیان از پکن به پیونگیانگ، یک هفتهای. برای اکسپو، شانگهای بودم با خانواده. رفتیم به پکن و به صاحب آن دفتر مسافرتی که به هیچ فنی قانع نمیشد ما همراه تور برویم، ضمانت دادم که خانوادهام را گرو نگه دار و مرا ببر! خندید که مگر کسی میخواهد پناهنده شود به کره شمالی که تضمین برگشت بگیرم؟! توضیح داد ورود است که نشدنی است و با هیچ روشی نمیتوان ویزای توریستی انفرادی گرفت و این تورها نیز در قالب یک طرح میان دو کشور همسایه است و به ایرانیها دخلی ندارد و الا برای خروج نگرانی وجود ندارد. این کشور با همه کشورهای دنیا فرق میکند. نگاه به درون کره شمالی از دریچه قلم رضا امیرخانی میتواند ما را با متنی جذاب و وسوسهانگیز مواجه کند.قسمتی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ:
ظهر که به هتل میرسیم، روزنامه انگلیسی را در کیسه نایلونی جلد کردهاند که لا یمسه الا الحزبیون باشد. کل صفحه اول فقط عکسهای جناب کیم جونگ اون است در سنگاپور. برای همین طبیعتاً نباید به این روزنامه بیاحترامی کرد. به کیم میونگ چول میگویم که فردا شب قرار است طبق برنامه به مهمانی حزب برویم و من مایلم که پیش از آن بروم سلمانی! میگویم: میخواهم بروم همان آرایشگاه روبهروی پارک... -نه...نه... آنجا امکان ندارد. همینجا در هتل بروید آرایشگاه. - اینجا گران است... - میگویم بیایند داخل اتاقتان رایگان. -نه، میخواهم بروم آرایشگاه بیرون. میدانید کیم، بیاحترامی است من با این موهای آشفته بیایم به جلسه مهمانی! نه میگذارد و نه بر میدارد! سر تکان میدهد. انتظار داشتم بگوید: نه ، خیلی هم خوب است! اما در پیونگیانگ مدل موها تقریباً یکسان است و هیچ مردی موی بلند ندارد. از وقت ناهار میگذرد و گیر دادهام به کیم میونگ چول که ببردم بیرون سلمانی. کیم میگوید: همان ایران میرفتید سلمانی... چه بگویم؟ چیزی به ذهنم نمیزند. یکهو یادم میآید که میخواستند به ما غذا ندهند روز ورود... میگویم: ماه رمضان بود دیگر. کیم میونگ چول سر تکان میدهد و قانع میشود. یحتمل خیال میکند به جز خوردن و آشامیدن، اصلاح مو هم از محرمات روزه باشد! خوشحال میگویم: پس میرویم بیرون آرایشگاه؟ -نه! نمیتوانیم! همینجا باید بروید سلمانی. هیچ راهی ندارم. میخواهد برود داخل اتاقش تا بعد آماده شویم برای رفتن به اتاق اختصاصی غذاخوریمان. منتظر است تا در آسانسور همراهش باشم و مطمئن شود که کسی در لابی نمانده است. فکری به کلهام میزند. به کیم میگویم: - راستی برای مستند نیاز به یک روزنامه دیگر هم دارم. از همین روزنامه امروز که تصویر جناب اون را در سنگاپور دارد. خوشحال میشود. میرود بالا که برایم روزنامه دوم را بیاورد. حالا بهترین فرصت است. در کسری از ثانیه تصمیم میگیرم و به دو میزنم از هتل بیرون. باید به این مترجم بفهمانم که یک تنه میتوانم بروم آرایشگاه و نیازی به هماهنگی با حزب نیست! کلی در این عالم، از مشرق تا مغرب ندویدهام که حالا این مترجم حزب برایم تعیین تکلیف کند. واقعاً شوکه شدهام از این همه بگیر و ببند. تصمیمم را گرفتهام. بلند میشوم. نیمدانگ پیونگیانگ در ۳۴۳ صفحه رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۵۰ هزار تومان راهی کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...