معرفی کتاب: کیسینجر مذاکره‌گر

2 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

«کیسینجر مذاکره‌گر»، با زیرعنوانِ درس‌هایی از معامله‌گری در سطوح بالا، کتابی است نوشته‌ی مشترک جیمز سبیوس، رابرت نیکلاس برنز و رابرت هریس منوکین که نشر ثالث آن را به چاپ رسانده است.

بهترین مذاکره‌کنندگانِ جهان چه کسانی‌اند؟ چه چیزی آن‌ها را بهترین می‌کند؟ در برابر این سؤال، ناگزیر نام هنری کیسینجر مطرح می‌شود. برخی‌ها مذاکرات مخفیانه او برای گشایش روابط میان ایالات متحد و چین را پس از سال‌ها خصومت متقابل به یاد می‌آورند و برخی دیگر تنش‌زدایی با شوروی، اولین توافق کنترل تسلیحات هسته‌ایِ موسوم به «پیمان سالن ۱»، معاهدات پایان درگیری مصر و سوریه با اسرائیل، یا مناقشات بر سر کامبوج و شیلی؛ حتی برای کسانی که جزئیات اندکی از سوابق کیسینجر دارند نام وزیر امور خارجه‌ی سابق همواره در گفت‌وگوهای مرتبط با مذاکره‌کنندگان بزرگان خودنمایی می‌کند.

این برداشت گسترده از مهارت کیسینجر در مذاکره، ریشه‌های عمیقی دارد. براساس نظرسنجی هَریس در ژوئن ۱۹۷۴، ۸۵ درصد از امریکایی‌ها معتقد بودند که کیسینجر عالی عمل می‌کند و درعین‌حال ۸۸ درصد نیز او را یک «مذاکره‌گر بسیار ماهر» معرفی کرده بودند. این نشان‌دهنده‌ی «بالاترین میزان محبوبیت برای یک فردِ دولتی از زمان آغاز نظرسنجی‌هاست». چهل سال بعد، در ۲۰۱۴، یک نظرسنجی از ۱۶۱۵ دانش‌پژوهِ روابط بین‌الملل در ۱۳۷۵ کالج و دانشگاه، هنری کیسینجر را در رتبه‌ی تأثیرگذارترین وزیر امور خارجه‌ی پنجاه سال گذشته‌ی ایالات متحده قرار داد. این رتبه‌ی برتر از میان اکثر زیرگروه‌های پاسخ‌دهندگانِ خبره اعم از لیبرال، میانه‌رو و محافظه‌کار (مرد و زن) به دست آمده است؛ حتی والتر آیزاکسون -زندگینامه‌نویسی که اغلب منتقد کیسینجر بود-او را «برترین مذاکره‌گرِ امریکاییِ قرن بیستم» می‌دانست.

میلیون‌ها کلمه هم به‌قلم خود او و هم درباره‌ی او به‌عنوان یک وزیر امور خارجه‌ی بانفوذ، یک مورخِ سیاستمدار و یک تحلیلگرِ سیاست خارجی نوشته شده است. کیسینجر -و همین‌طور مفسران بی‌شمارِ چه دلسوز و چه منتقد- نقش خود را در ده‌ها مذاکره‌ی خاص شرح داده است. بااین‌حال، در کمال تعجب، به نظر نمی‌رسد که یک بررسیِ جدیِ کلی از این جنبه‌ی مهمِ سوابق کیسینجر در جایگاهِ مذاکره‌گر وجود داشته باشد.

این کتاب با نگاه به مهم‌ترین مذاکرات کیسینجر برای مشخص‌کردن ویژگی‌های مشترکشان، نشان‌دهنده‌ی کاوشی انتقادی در رویکرد کیسینجر در مذاکره و همچنین منطق، استراتژی‌ها و تاکتیک‌های زیربنایی مذاکره‌ایِ اوست. هدف ایجاد بینش‌های تجویزی‌ای است که برای درک و حل‌وفصل درگیری‌های امروزی و چالش‌های کسب توافق، اعم از بین‌المللی یا داخلی، عمومی یا خصوصی، ضروری‌اند.

بنابراین، وقتی مذاکرات کیسینجر را مطالعه می‌کنیم، اهداف و جهان‌بینیِ او را به‌عنوان اصولی برای تحلیلمان -دست‌کم به‌عنوان نقاط عزیمت- در نظر می‌گیریم. کیسینجر برای تضمین امنیت امریکا در دوران تصدی‌اش از اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ تا اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰، سه هدف کلی را دنبال می‌کرد: ۱- جلوگیری از شرِ بزرگِ جنگ هسته‌ای، درعین‌حال، ۲- مهار توسعه‌ی شوروی و مدیریت منازعات جنگ سرد به نفع امریکا و ۳- ایجاد یک «ساختار صلح‌گراییِ» باثبات‌تر میان چین، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحد. وقتی یک مذاکره‌ی مشخص مانند توافقنامه‌ی صلحِ پاریس بر سر جنگ ویتنام را تجزیه‌وتحلیل می‌کنیم، این نکته را برجسته می‌کنیم (و اغلب می‌پرسیم) که چگونه مفروضاتِ کیسینجر درباره‌ی این منازعه‌ی خاص، بر استراتژیِ مذاکره‌ایِ او تأثیر گذاشته‌اند.

 

 

قسمتی از کتاب کیسینجرِ مذاکره‌گر:

کیسینجر به دنبال کاهش تنش‌های ایالات متحده و شوروی از طریق سیاست تنش‌زدایی بود. شوروی به‌رغم پذیرش نسبی‌اش، سخت بازی می‌کرد و در برخی مواقع تعلل داشت. گشایش غافلگیرکننده‌ی روابط امریکا و چین ظاهراً مسکو را شوکه و کرملین را در مورد همسوییِ احتمالی امریکا و چین نگران کرد. کیسینجر با تکیه بر روابط روبه‌رشدِ امریکا با چین با تأکیدی دوباره به جبهه‌ی شوروی روی آورد. نتایج به‌سرعت رخ نمودند. کیسینجر خاطرنشان کرد: «پیش از سفر مخفیانه‌ی من به چین، مسکو بیش از یک سال بود که ترتیبات برگزاری نشست بین برژنف و نیکسون را متوقف کرده بود... یک ماه پس از سفر من به پکن، کرملین عقب‌نشینی کرد و نیکسون را به مسکو دعوت کرد.»

در این وضعیت جدید، کیسینجر به دنبال متقاعدکردن کرملین بود تا حمایت دیپلماتیک و نظامی خود از ویتنام شمالی را به‌شدت کاهش دهد. او این کار را با تهدید مسکو به ترک تنش‌زدایی و به خطر انداختن منافع احتمالی آن پیش برد.

کیسینجر محاسبه کرده بود که دورنمای تنش‌زداییِ عمیق‌تر، قبلاً سهم شوروی را در روابط دوجانبه‌ی اتحاد جماهیر شوروی با ایالات متحده ایجاد کرده بود -که به تشخیصِ کیسینجر، این سهم توسط مسکو و تا حدی برای متعادل‌سازیِ روابط روبه‌رشدِ ایالات متحده با چین پرورش داده شده بود. این بهبود اشتهای مسکو را برای پیشرفتِ بیشتر افزایش داده بود.

سؤال این بود که این اشتهای شوروی برای تجارت بیشتر چگونه می‌توانست در رابطه‌ با ویتنام و گفت‌وگوهای محدودسازیِ تسلیحات استراتژیک یا «پیمان سالت» مفید واقع شود؟ کیسینجر منبع بالقوه‌ی اهرم ایالات متحده‌ را در توانایی این کشور برای ارائه یا جلوگیری از پیشرفت به سمت حل‌وفصل اختلافات طولانی‌مدت بین شوروی و متحدان غربی امریکا بر سر ادعاهای زمان جنگ و وضعیت آلمان دید. این اختلافات، تمام تلاش‌های دیپلماتیک ارزشمندِ شوروی برای گسترش تجارت را، به‌ویژه با اروپای غربی مختل کرده بودند. ازاین‌رو، کیسینجر یک جبهه‌ی جدید دیگر، این‌بار یک جبهه‌ی آلمانی را وارد کارزار متقاعدکردن مسکو برای اِعمال فشار بر ویتنام شمالی در مذاکرات پاریس با ایالات متحده کرد.

خرید کتاب کیسینجر مذاکره‌گر

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید