معرفی کتاب: نامه‌های زندان (جلد اول؛ از ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۸)

3 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

«نامه‌های زندان» (جلد اول: از ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۸) عنوان کتابی است به قلم آنتونیو گرامشی که به کوشش سرجو کاپریولیو و السا فوبینی گردآوری شده است. در میان انبوه نوشته‌های آنتونیو گرامشی، «نامه‌های زندان» از برجسته‌ترین نوشته‌های او در عالم اندیشه‌ی سیاسی است؛ منبعی مهم و پرارزش برای درک شخصیت راستین گرامشی، ویژگی‌های فکری و اخلاقی و عمق مطالعات او، همچنین برای فهم آرای او در عرصه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی و مطالعات فرهنگی. اهمیت این اثر در آن است که بخش مهمی از کوشش گرامشی را در تدوین پروژه‌ی فکری‌اش به ما ارائه می‌دهد که علاوه بر سیاست، تاریخ و فلسفه‌ی مطالعات فرهنگی را نیز در بر می‌گیرد.

در جای‌جای نامه‌ها تلاش برای بررسی همه‌جانبه‌ی مسئله‌ی اصلی گرامشی، یعنی نحوه‌ی سر برآوردن فاشیسم و ناکامی جنبش انقلابی، مشهود است و رد و نشانی از مفاهیم کلیدی و موردتوجه او همچون هژمونی، روشنفکر ارگانیک، جامعه‌ی سیاسی و جامعه‌ی مدنی، تاریخی‌گری، مسائل فرهنگی و ادبی و جریان‌های حاشیه‌ای ادبی را به‌وضوح می‌توان در خط فکری او و ابراز نظرش پیرامون مقولات گوناگون و حتی مسائل روزمره دید. «نامه‌های زندان» یا به تعبیری «اپرای زندان»، بیانگر نبوغ و ذهنِ تحلیل‌گر و خلاق این متفکر مارکسیست انقلابی است.

بخش اعظم نامه‌های آنتونیو گرامشی، پس از بازداشت، در تاریخ ۸ نوامبر ۱۹۲۶، خطاب به اعضای خانواده‌اش است: همسر و دو فرزندش، خواهر همسرش، مادر، خواهرها و برادرش کارلو. تنها بخش کوچکی از نامه‌ها خطاب به دوستانش هستند (از جمله پیرو سرافا و جوزپه برتی).

مادر گرامشی، جوزپینا مارچاس (۱۸۶۱-۱۹۳۲) دختر یک مأمور وصول مالیات و از تبار کوریاس بود. او با فرانچسکو گرامشی ازدواج کرد و صاحب هفت فرزند شد. در کالیاری حسابدار و خزانه‌دار اتاق اصناف بود و بعدها در تورینو به سِمت دبیر روزنامه‌ی لوردینه نوئووو درآمد و در دسامبر ۱۹۲۲، پس از اینکه به دست فاشیست‌ها زخمی شد، به فرانسه و بلژیک مهاجرت کرد و مراقبت از دخترش، ادمئا (مئا) را برعهده‌ی مادرش و گراتسیتا گذاشت.

همه‌ی نامه‌های گرامشی که از تبعید و زندان ارسال شدند، به مقصد نرسیدند: برخی نامه‌ها در سال‌های حکومت فاشیسم و جنگ گم شدند؛ برخی دیگر از سوی پلیس ضبط شدند و هرگز به مقصد نرسیدند. بخشی از نامه‌های اصلی موجودند، اما از نامه‌های دیگر فقط نسخه‌ی کپی در دسترس است؛ همان نسخه‌هایی که تاتیانا، خواهر همسر گرامشی، برای خانواده و یاران حزب در مسکو و برای سرافا، دوست گرامشی، در کیمبریج می‌فرستاد. نامه‌های اصلی و کپی آن‌ها در مؤسسه‌ی گرامشی، خیابان کونسر واتوریو، شماره‌ی ۵۵، رم، نگهداری می‌شوند.

گزیده‌ای از نامه‌های گرامشی، که شامل ۲۱۸ نامه می‌شد، در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. از آن تاریخ به بعد، نامه‌های دیگری در روزنامه‌های سوچتا، اونیتا و موندو اپرائیو به چاپ رسیدند. در ۱۹۶۲ معدودی از نامه‌های ارسال‌شده برای خانواده در ریناشیتا منتشر شدند. در ۱۹۶۴، در جلد دوم آنتولوژیِ ۲۰۰۰ صفحه از نوشته‌های گرامشی، علاوه بر انتشار بخشی از نامه‌های چاپ‌شده در ۱۹۴۷، ۷۷ نامه‌ی چاپ‌نشده‌ی دیگر منتشر شدند.

نسخه‌ی این کتاب حاوی تمام نامه‌هاست، یعنی ۴۲۸ نامه. از بین این نامه‌ها ۱۱۹ نامه تاکنون منتشر نشده بودند. بسیاری از نامه‌ها در این نسخه برای اولین‌بار به صورت کامل منتشر می‌شوند. این نسخه بر مبنای دست‌نوشته‌ها تنظیم شده است.

قسمتی از کتاب نامه‌های زندان:

۱۷ اکتبر ۱۹۲۷

تانیای بسیار عزیز،

پریروز نامه‌ات را، که به تاریخ ۲۷ سپتامبر نوشته بودی، دریافت کردم. بسیار خوشحالم که از میلان خوشت آمده و سرت تا حدی گرم است. از موزه‌ها و گالری‌های میلان بازدید کردی؟ چون فکر می‌کنم ساختار شهر طوری است که خیلی زود حس کنجکاوی را برمی‌انگیزد. تفاوت اساسی رم و میلان به نظر من عمدتاً در این مسئله است که رم به‌مثابه «چشم‌اندازِ» شهری همواره تجربه‌ای تازه و بی‌مانند است، حال آنکه میلان به‌مثابه خانه، به‌مثابه زندگی درونی میلانی‌ها، که بیش از آنچه تصورش را می‌کنیم به سنت‌ها وابسته‌اند، همواره تجربه‌ای تازه و بی‌مانند است. از همین‌رو، میلان برای بیگانه‌های معمولی کمتر شناخته شده است، حال آنکه مردانی چون استاندال را، که توانسته‌اند در دل خانواده‌ها و تالارهایش رخنه کنند و از نزدیک بشناسندش، به‌شدت افسون کرده است. هسته‌ی اجتماعی اصلی و مرکزی میلان آریستوکراسی است، که توانسته همسانی و پیوستگی یکه‌ای را در ایتالیا حفظ کند، حال آنکه گروه‌های دیگر، من‌جمله کارگران، کم‌وبیش تشکل‌های خودجوش آزاد و غیروابسته‌ی کارگری را تشکیل می‌دهند که از تمام تنوع منطقه‌ای ایتالیایی برخوردارند و نقطه‌قوت و نقطه‌ضعف ملی میلان در همین‌جاست، یک بازار بزرگ تجاری و صنعتی که در حقیقت تحت سلطه‌ی گروهی نخبه از خانواده‌های قدیمی آریستوکراتیک قرار دارد که از قدرت سنت حکمرانی محلی برخوردارند (می‌دانی که میلان یک فرقه‌ی کاتولیک خاص خود هم دارد؛ فرقه‌ی آمبروزی که ریش‌سفیدان میلان بسیار بدان می‌بالند و با وضعیت فوق مرتبط است). ببخشید که از موضوع اصلی دور شدم. می‌دانی که من چه موجود حرافی هستم و راحت خود را به هر موضوعی که مفتونش می‌شوم می‌سپارم.

و در مورد کتاب‌ها، طبیعتاً تو نباید آن همه بار سنگین را دنبال خودت بکشی. فکر می‌کنم حتی بهتر باشد کتاب‌ها را به آدرسم در زندان رم بفرستی تا بازرسی مأمور مالیات و پلیس در زندان انجام بشود.

در انباری یک چمدان پارچه‌ای و یک ساک سفر دارم که به قدر کافی محکم هستند. فکر می‌کنم برای این کار کافی باشند. روبالشی برای استفاده‌ی شخصی من کافی است، فقط برای ملافه و وسایل ضروری لازمم می‌شود. از نگهبانان می‌خواهم چمدان و ساک را دم در ورودی به تو تحویل دهند. در چمدان این خرت‌وپرت‌ها باید باشند: یک فلاسک که به دردم نمی‌خورد چون اجازه نمی‌دهند از آن استفاده کنم، چند قوطی شیر نستله، چند قالب صابون و همین‌طور ساعت و خودنویس که اگر ازشان استفاده نشود ممکن است از کار بیفتند. تو می‌توانی نگهشان داری و ازشان استفاده کنی، با آنکه ساعتِ چندان شیک و مدرنی نیست (راستی، جولیا همیشه دلش می‌خواست یک ساعت گردنبندی داشته باشد، که فکر می‌کنم بدتر از ساعت معمولی است. من هیچ‌وقت برایش نگرفتم، چون به نظرم یک‌جور هوس‌بازی عجیب‌وغریب می‌رسید.)

باز هم درباره‌ی برداشت‌هایت از تجربه‌ی سفرت به میلان برایم بنویس. با مهر در آغوشت می‌گیرم و منتظرت هستم.

آنتونیو          

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید