معرفی کتاب: مدیریت استارت‌آپ‌ها

3 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

«مدیریت استارت‌آپ‌ها» با زیرعنوانِ اصول کلیدیِ راه‌اندازی استارت‌آپ‌های موفق در دنیای پیش‌بینی‌ناپذیر امروزی عنوانِ کتابی است نوشته‌ی اریک ریس که نشر اژدهای طلایی آن را به چاپ رسانده است. وقتی پای نوآوری و کسب‌وکارهای نوپا به میان می‌آید، سردرگم هستیم و تکلیفمان با خیلی از مسائل روشن نیست. در دوره‌های گذشته، شاخص‌هایی چون طرح خوب، راهبرد قابل‌اعتماد و تحقیق بازار، شاخص‌های موفقیت احتمالی بودند. برای همین به‌شدت وسوسه می‌شویم که آن‌ها را روی استارت‌آپ‌ها هم اعمال کنیم، ولی بی‌فایده است؛ چون کسب‌وکارهای نوپا با عدم قطعیت بسیار بالایی سروکار دارند: آن‌ها هنوز نمی‌دانند که مشتریانشان چه کسانی‌اند یا محصولاتشان چه باید باشد.

روش‌های قدیمی مدیریت دیگر به درد امروز نمی‌خورند. چون برنامه‌ریزی و پیش‌بینی فقط زمانی درست و دقیق‌اند که بر پایه‌ی یک تاریخچه‌ی عملیاتی طولانی و پایدار و محیط نسبتاً باثباتی باشند؛ اما کسب‌وکارهای نوپا هیچ‌کدام از این دو را ندارند.

در کتاب حاضر، اریک لکس با معرفی شیوه‌ی «لین استارت‌آپ» به ما نشان می‌دهد که چطور از میان مهِ عدم‌قطعیتی که استارت‌آپ‌ها را در میان گرفته عبور کنیم و کسب‌وکار نوپای خود را به مقصد نهایی آن -که تبدیل شدن به کسب‌وکاری موفق و تثبیت‌شده است- برسانیم. او تلاش می‌کند کارآفرینی و نوآوری را بر شالوده‌ای محکم استوار کند. همه‌ی استارت‌آپ‌ها به دنبال این هستند که با بهره‌گیری از فرصتی که فناوری‌ها و امکاناتِ بی‌نظیر قرن بیست‌و‌یکم در اختیارشان گذاشته، دنیای فعلی را تغییر دهند و دنیای جدیدی بسازند. شیوه‌ی «لین استارت‌آپ» ابزار لازم برای این تغییر را در اختیار کارآفرینان قرار می‌دهد.

قسمتی از کتاب مدیریت استارت‌آپ‌ها:

کسب‌وکار نوپا صرفاً مدلی روی کاغذ است. قسمتِ مالی طرح کسب‌‌وکار شامل پیش‌بینی‌هایی از این قبیل می‌شود که شرکت انتظار دارد چه تعداد مشتری جذب کند، چقدر قرار است پول خرج کند و چه مقدار درآمد و سود به دست آورد. برآوردِ دقیق این محاسبات ایده‌آلی است که استارت‌آپ معمولاً در روزهای ابتدایی خود خیلی با آن فاصله دارد.

کار استارت‌آپ این است که ۱) با دقتِ تمام معلوم کند در حال حاضر کجا ایستاده است و با حقایقِ تلخی روبه‌رو شود که ارزیابیِ مسائل برایش آشکار می‌کند و سپس ۲) آزمایش‌هایی را طراحی کند تا از طریق آن‌ها بتواند ارقام واقعی را به ایده‌آلی که در برنامه‌ی کسب‌وکار منعکس شده نزدیک‌تر کند.

البته اکثر محصولات -حتی آن‌هایی که شکست می‌خورند- خروجی صفر ندارند! معمولاً بیشتر محصولات تعدادی مشتری، مقداری رشد و تعدادی نتایج مثبت دارند. یکی از خطرناک‌ترین پیامدها برای استارت‌آپ‌ها سرگردانی در سرزمین مردگان زنده است: ما کارمندان و کارآفرینان ذاتاً گرایش داریم که خوش‌بین باشیم؛ می‌خواهیم همچنان به ایده‌هایمان باور داشته باشیم، حتی اگر شکست صاف توی چشمانمان زل زده باشد! برای همین است که افسانه‌ی مقاومت بسیار خطرناک است! همه‌ی ما داستان‌های کارآفرینانِ قهرمانی را شنیده‌ایم که در اوج ناامیدی، پیروز از میدان بیرون آمده‌اند؛ اما متأسفانه، داستان‌های انبوه کارآفرینانِ گمنام دیگری را نمی‌شنویم که آن‌قدر مقاومت کردند تا بالاخره زمین خوردند!

مردم عادت دارند حسابداری را خشک و خسته‌کننده ببینند -یک‌جور شر لازم که اساساً برای آماده کردن گزارش‌های مالی و اعمالِ کنترل استفاده می‌شود. دلیلش این است که حسابداری تبدیل به یک امر ضروریِ بدیهی شده است. به لحاظ تاریخی، تحت رهبری افرادی چون آلفرد اسلوآن، در جنرال موتورز حسابداری به قسمت مهمی از روش کنترلِ مرکزی روی بخش‌های مختلف سازمان تبدیل شد. حسابداری به جنرال موتورز این مجال را داد که برای هرکدام از بخش‌هایش نقاط عطف یا موعدهای مشخصی تعیین کند و سپس هر مدیری را مسئولِ موفقیت دپارتمانش در رسیدن به آن اهداف کند. تمام شرکت‌های مدرن گونه‌ای از این روش را به کار می‌برند. حسابداری کلید موفقیتشان است!

متأسفانه، حسابداری استاندارد برای ارزیابی کارآفرینان مفید نیست. استارت‌آپ‌ها بیش‌از‌حد غیرقابل پیش‌بینی‌اند که پیش‌بینی‌ها و موعدهایشان دقیق باشند.

من اخیراً با تیم کسب‌وکار نوپای فوق‌العاده‌ای دیدار داشتم. آن‌ها به لحاظ مالی به‌خوبی تأمین شده‌اند، تعامل خیلی خوبی با مشتریان دارند و به‌سرعت در حال رشد هستند. محصولشان در بخشی نوظهور در حوزه‌ی نرم‌افزارهای سازمانی پیشتاز است و از تکنیک‌های بازاریابی مشتری برای فروش به شرکت‌های بزرگ استفاده می‌کند. برای مثال، آن‌ها به جای تکیه بر پروسه‌ی فروش سنتی که مدیر کل اطلاعات یا رئیس فناوری اطلاعات آن را هدف‌گذاری می‌کنند، روی رشد ویروسیِ کارمند به کارمند تکیه دارند. درنتیجه، این فرصت را دارند که حین بازبینیِ مداومِ محصولشان از تکنیک‌های آزمایشی استفاده کنند. در طول جلسه‌ی ملاقاتمان، سؤال ساده‌ای از آن تیم پرسیدم که معمولاً از استارت‌آپ‌ها می‌پرسم: آیا دارید محصولتان را بهتر می‌کنید؟ جواب آن‌ها همیشه مثبت است. بعد می‌پرسم: از کجا می‌دانید؟ بدون استثنا، همیشه این جواب را می‌شنوم: خب، ما در بخش مهندسی هستیم و ماه گذشته چند تا تغییر دادیم و مشتری‌هایمان ظاهراً از این تغییرات خوش‌شان آمده و تعداد کل مشتری‌ها این ماه بیشتر شده. پس حتماً در مسیر درست هستیم.

این همان داستان‌سرایی است که در اکثر جلسات هیئت مدیره‌ی کسب‌وکارهای نوپا اتفاق می‌افتد! بسیاری از موعدها به همین شیوه ایجاد می‌شوند: به یک موعد مشخص در پروسه‌ی تولید محصول برس، با تعداد معدودی مشتری حرف بزن و ببین که آیا تعداد مشتری‌ها زیاد می‌شوند یا نه. متأسفانه، این شاخصِ خوبی مبنی بر اینکه کسب‌وکار دارد پیشرفت می‌کند یا نه نیست. از کجا مطمئنیم نتایجی که می‌بینیم حاصل تغییراتی است که داده‌ایم؟ از آن مهم‌تر، از کجا می‌دانیم که داریم درس‌های درست را از آن تغییرات می‌گیریم؟

برای پاسخ دادن به این نوع سؤال‌ها، کسب‌وکارهای نوپا نیاز مبرمی به نوع جدیدی از حسابداری دارند که مخصوصاً با نوآوریِ ویران‌ساز گره خورده است. این نوع جدید، حسابداری نوآوری خوانده می‌شود.

خرید کتاب مدیریت استارت‌آپ‌ها    ‎  

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید