#
#

معرفی کتاب: ماجراهای گربه کوچولوی سفید (مجموعه ۶ جلدی)

3 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

مجموعه "ماجراهای گربه کوچولوی سفید" کتابی است به قلم جف ورینگ که نشر ذکر آن را به چاپ رسانده است.

در این کتاب گربه کوچولوی سفید چه چیزهایی یاد می‌گیرید؟

۱-روزگاری بچه گربه‌ی کوچولویی بود که دلش می‌خواست همه چیز را بداند. او سوال‌های زیادی داشت، مخصوصا درباره‌ی رشد کردن و بزرگ شدن حیوان‌ها و گیاهان. خوشبختانه دوست او قورباغه به او کمک کرد و به همه‌ی سوال‌هایش جواب داد.

۲-اگر جسمی جلوی تابش نوری قرار بگیرد، سایه‌ای مثل خودش درست می‌کند. آیا تا به حال، قبل از اینکه به رختخواب بروی، چراغ اتاق خوابت را خاموش کرده‌ای؟ گربه کوچولو فکر می‌کند که تاریکی و روشنایی مسئله‌ی بسیار مهمی است. شما چه فکر می‌کنید؟

۳- هر چیزی که بخواهد حرکت کند نیرویی لازم دارد که آن را هل بدهد. برای توقف هم نیرو لازم است تا جسمی که در حرکت است را متوقف کند. سعی کن توپی را روی سطح صاف قل بدهی. چه اتفاقی می‌افتد؟ به نظر گربه کوچولو قل خوردن خیلی بامزه است! به نظر شما چطور؟

۴-انسان‌ها و جانورها، برای ساختن چیزهایی که لازم دارند، از مواد مختلف استفاده می‌کنند. پرنده‌ها لانه‌هاشان را از شاخ و برگ درختان درست می‌کنند. می‌توانی حدس بزنی، بعضی از وسایلی که استفاده می‌کنی از چه ساخته شده است؟

۵-روی تپه چند توربین بادی دیده می‌شد. پره‌ی توربین‌ها در هوا می‌گشت. گربه کوچولو آن را نشان داد و گفت: آیا برق ابرها، پره‌ی توربین را می‌چرخاند؟ پرنده گفت: نه! نیروی باد پره‌ها را می‌چرخاند و توربین برق تولید می‌کند.

۶-مامان گربه آمده بود دنبال گربه کوچولوی سفید. او صدای خر خر بچه‌اش را شنید و به طرف او رفت و گفت: اما به نظر من صدای خر خر تو بهترین صدای دنیاست. گربه کوچولو آن‌قدر سرگرم شنیدن صدای پرنده‌ی کوچک بود که حرف‌های مادرش را نشنید.

کتاب‌های "ماجراهای گربه کوچولو" در قالب ۶ کتاب مجزا به چاپ رسیده‌اند که مجموعه حاضر این عناوین را در قالب یک کتاب واحد در کنار هم قرار داده است. کتاب‌هایی که با عنوان کلی اولین کتاب علمی من مفاهیمی همچون رشد و بزرگ شدن، نور و روشنایی، حرکت، مواد، برق و الکتریسیته و صداهای مختلف را برای کودکان به پرسش‌گری، چالش و آموزش می‌کشد.

قسمتی از کتاب ماجراهای گربه کوچولوی سفید:

روزی از روزها، گربه کوچولوی سفید، روی سبزه‌های باغ قدم می‌زد. رسید به لانه‌ی پرنده‌ای، با تعجب به آن نگاه کرد. حلزونی که کنار لانه بود، به گربه کوچولو گفت: پرنده‌ها هم خانه دارند، به خانه‌ی پرنده‌ها لانه می‌گویند. لانه جایی است که در آن تخم می‌گذارند، جوجه‌ها در آن بزرگ می‌شوند و...

گربه‌کوچولو پرسید: پرنده‌ها لانه‌ی خود را از چی درست می‌کنند؟

-از شاخه‌ی درخت‌ها و ساقه‌ی گیاهان.

حلزون ادامه داد: لانه باید محکم باشد. برای همین شاخه‌ها و ساقه‌ها را به هم می‌بافند تا خراب نشود. داخل آن را با پر و علف‌های نرم می‌پوشاند تا گرم و راحت باشد.

گربه کوچولو پرسید: برای چی از پر استفاده می‌کنند؟

حلزون گفت: پر پرنده‌ها نرم است....

...و باعث می‌شود هوای داخل لانه گرم شود.

درست در همین موقع بادی وزید و یکی از پرهای داخل لانه را برداشت و با خود برد.

پر، در هوا معلق بود. رفت و رفت و کمی جلوتر، افتاد توی یک کاسه‌ی آب. گربه گفت: چه جالب! پر روی آب ماند!

گربه کوچولو سنگ کوچولویی را برداشت و انداخت داخل کاسه‌ی آب.

سنگ رفت پایین، ته کاسه.

گربه گفت: چرا سنگ روی آب نماند و رفت پایین؟

حلزون گفت: چون سنگ خیلی به هم فشرده شده و سنگین است. اما پر، سبک است و به هم فشرده نیست. هر چه سبک باشد روی آب می‌ماند.

گربه کوچولو، چندتا سنگ‌ریزه، از داخل باغچه نشان داد و گفت: چرا رنگ این سنگ‌ریزه‌ها با هم فرق دارد؟

حلزون گفت: هم رنگشان با هم فرق دارد و هم جنس آن‌ها. بعضی از این سنگ‌ها سفت و محکم هستند و بعضی نرم و صاف. ولی همه‌شان سنگین هستند.

باران شروع کرد به باریدن...

گربه کوچولو سردش شد، لرزید و گفت: کاش من هم مثل تو، یک صدف داشتم. باران موهایم را خیس کرد.

حلزون خندید و گفت: راست می‌گویی، صدف من نمی‌گذارد که خیس شوم. بیا برویم داخل گلخانه. آن‌جا گرم و خشک است.

گربه کوچولو به حلزون گفت: چه جالب! آن طرف این دیوار هم پیداست.

حلزون گفت: بله، این دیوار از شیشه است. شیشه شفاف است. هم گل‌ها را از باد و باران حفظ می‌کند و هم نور آفتاب از آن رد می‌شود و به گل‌ها می‌تابد.

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط