معرفی کتاب: شاهنشاه

3 سال پیش زمان مطالعه 4 دقیقه

«شاهنشاه» عنوان کتابی است نوشته‌ی ریشارد کاپوشچینسکی که انتشارات جاویدان آن را به چاپ رسانده است. کاپوشچینسکی روزنامه‌نگار، عکاس، شاعر و نویسنده‌ی لهستانی بود. او در دوران فعالیت خود جوایز زیادی دریافت کرد و کاندیدای دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. او تنها خبرنگار آژانس مطبوعاتی لهستان دوران کمونیستی در افریقا در دوران استعمارزدایی بود و همچنین پژوهش‌هایش پیرامون رئالیسم جادویی ادبیات، بحث و تحسین‌های زیادی را برانگیخت.

او در زمینه‌ی انقلاب‌ها و جنبش‌های امریکای جنوبی و آسیا گزارش‌های زیادی را تهیه کرده است. گزارش‌نویس تحسین‌شده‌ی ایتالیایی، تیزیانو ترزانی، نویسنده‌ی کلمبیایی، گابریل گارسیا مارکز و نویسنده شیلیایی، لوئیس سپولودا به او لقب «استاد» داده‌اند.

«شاهنشاه» یکی از آثار غیرداستانیِ کاپوشچینسکی است که در سال ۱۹۸۲ به چاپ رسیده است. این اثر تحلیلی از افول و سقوط محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران را ارائه می‌دهد.

کاپوشچینسکی در شرح واپسین روزهای سلطنت در ایران می‌نویسد: «همه‌چیز به هم ریخته است، گویی پلیس همین الان به جست‌وجوی خشن و عصبی خود پایان داده است. مجلات داخلی و خارجی همه جا پخش و پلاست، ویژه‌نامه‌ها، تیترهای بزرگ برای جلب توجه، «او رفته است». تصاویر بزرگی از چهره‌ای لاغر و دراز، وجنات آن به گونه‌ای کنترل‌شده بود تا نشان دهد که هیچ تشویش یا شکستی در آن نیست و دیگر اصلاً چیزی از خود نشان نمی‌دهد.»

این گزارش ژورنالیستی‌ای است از آن روزها.

قسمتی از کتاب شاهنشاه:

دوربین میدان را نشان می‌دهد که مملو از مردمی است که شانه‌به‌شانه هم ایستاده‌اند. چهره‌ها کنجکاو و جدی است. در گوشه صحنه، در محوطه‌ای که آشکارا از محل مردان جدا شده است، زنان چادر به سر ایستاده‌اند. آیت‌الله خمینی همچون همیشه، لباس گشاد تیره‌رنگی پوشیده است و عمامه مشکی به سر دارد. سفت نشسته است. چهره‌اش بالای ریش سفید، رنگ‌پریده و بی‌حرکت است. وقتی صحبت می‌کند، سر و دست تکان نمی‌دهد؛ دستانش روی دسته صندلی قرار دارد. هر از چندی، چینی به پیشانی بلندش می‌اندازد و ابروانش را بالا می‌برد؛ به غیر از این، یک ماهیچه هم در صورت این مرد که دارای اراده به‌شدت سرسخت، کوتاه‌نیامدنی، قاطع و سازش‌ناپذیر است حرکت نمی‌کند. این چهره که به نظر می‌رسد یک‌بار و برای همیشه آرامش پیدا کرده است، دستخوش عواطف و حالات نمی‌شود، چیزی جز توجه جدی و تمرکز درونی را بروز نمی‌دهد، فقط چشمانش دائماً حرکت می‌کنند. نگاه سرزنده و برنده آن‌ها روی دریای سرهای مجعد می‌لغزد، عمق میدان و مسافت محدوده آن را اندازه می‌گیرد و به بررسی دقیق آن ادامه می‌دهد، گویی با سماجت دنبال شخصی خاص می‌گردد. به صدای یکنواخت او گوش می‌کنم که ضرباهنگ کند سنجیده‌ای دارد -صدایی نیرومند، اما صدایی که هیچ‌وقت نمی‌جهد یا نمی‌پرد، هیچ‌وقت حالت را برملا نمی‌کند، هیچ‌وقت حرارت ندارد.

وقتی آیت‌الله خمینی یک لحظه مکث کرد تا درباره‌ی جمله‌ی بعد خود فکر کند، از مردان ورق‌باز پرسیدم: «او درباره‌ی چه چیزی صحبت می‌کند؟»

یکی از آنان پاسخ داد: «می‌گوید باید عزت خود را حفظ کنیم.»

فیلمبردار نمایی از بام‌های خانه‌های اطراف نشان می‌دهد که روی آن جوانانی که پارچه‌های چهارخانه‌دار به سر بسته‌اند، مسلسل به دست ایستاده‌اند.

باز هم پرسیدم، «حالا چه می‌گوید؟» چون فارسی بلد نیستم.

یکی از آن مردان جوان گفت: «می‌گوید در کشور ما جایی برای نفوذ خارجی نیست.»

آیت‌الله به صحبت کردن ادامه می‌دهد و همه با دقت گوش می‌کنند. روی صفحه یک نفر می‌کوشد گروهی از بچه‌ها را که پای سکو هستند، آرام کند.

پس از مدتی باز پرسیدم، «چه می‌گوید؟»

«می‌گوید هیچ‌کس به ما نخواهد گفت که در خانه‌مان چه کار کنیم یا چیزی بر ما تحمیل کند و می‌گوید با یکدیگر برادر باشید، متحد.»

این تنها چیزی بود که توانستند با انگلیسی شکسته بسته به من بگویند. هرکسی که انگلیسی یاد می‌گیرد، باید بداند که برقراری ارتباط با این زبان در سراسر جهان هر روز سخت‌تر می‌شود. همین نیز در مورد فرانسوی و به‌طور‌کلی تمام زبان‌های اروپایی صدق می‌کند. روزگاری اروپا بر جهان حکمرانی می‌کرد، تاجران، سربازان و هیئت‌های مبلغ مذهبی خود را به تمام قاره‌ها می‌فرستاد، منافع و فرهنگ خود را بر دیگران تحمیل می‌کرد (معمولاً این روایات نسبتاً جعلی است). حتی در دورافتاده‌ترین نقاط جهان، دانستن زبان اروپایی نشانه تشخص بود و این امر حاکی از تربیتی بلندپروازانه و اغلب ضرورت زندگی بود، مبنای کار و ترفیع و گاهی حتی شرطی برای انسان تلقی شدن.

 

شاهنشاه

شاهنشاه

جاویدان
افزودن به سبد خرید 150,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط