#
#

معرفی کتاب: زندگی‌نامه من؛ الکس فرگوسن

3 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

«زندگی‌نامه من؛ الکس فرگوسن» عنوان کتابی است که نشر گلگشت آن را با ترجمه‌ی ماشااله صفری و طاها صفری به چاپ رسانده است. سر الکس فرگوسن در سال ۱۹۴۱ در گووان اسکاتلند به دنیا آمد. یک مهاجم مرکزی گلزن بود که بعدها به رنجرز باشگاهی که از کودکی طرفدارش بود پیوست، آن هم با رقم ۶۵ هزار پوند که رکوردی در فوتبال اسکاتلند بود.

او از سال ۱۹۷۴ وارد دنیای مربی‌گری شد و قبل از اینکه آبردین را قهرمان جام برندگان فصل ۸۳-۱۹۸۲ کند در ایست استرلینکشایر و سنت میرن مربی‌گری کرده بود. در ۱۹۸۶ به منچستر یونایتد رفت و ۳۸ جام برای باشگاه انگلیسی به دست آورد، یک جام باشگاه‌های جهان، ۲ قهرمانی اروپا، ۱۳ قهرمانی در لیگ برتر و ۵ اف‌ای‌کاپ مهم‌ترین آن‌ها هستند. ۴۹ جامی که در دوران مربی‌گری‌اش به دست آورد او را تبدیل به پرافتخارترین مربی تاریخ بریتانیا کرده است.

 در ۱۹۹۹ ملقب به عنوان شوالیه شد و در ۲۰۱۳ زمانی اعلام بازنشستگی کرد که منچستر یونایتد را بار دیگر قهرمان لیگ برتر کرده بود. او در ۷۱ سالگی همچنان به‌عنوان مدیر مشغول خدمت در منچستر یونایتد است.

فرگوسن می‌گوید: از چندین سال پیش در فکر این کتاب بودم و همواره یادداشت‌هایی در اوقات فراغتم می‌نوشتم. همیشه می‌خواستم داستانی از زندگی‌ام آماده کنم تا هم فوتبالی‌ها و هم غیر فوتبالی‌ها از خواندن آن لذت ببرند. هر چند خبرِ بازنشستگی‌ام غافلگیرکننده بود؛ ولی این زندگی‌نامه سال‌ها بود که در ذهنم وجود داشت. قبل‌تر کتاب مربی‌گریِ زندگی‌ام را به چاپ رسانده بودم که اشاره به سال‌های جوانی‌ام در گلاسکو و دوستان فوق‌العاده‌ام در آبردین داشت. این کتاب درباره‌ی سال‌های طلایی در منچستر یونایتد است. این دو کتاب مکمل یکدیگرند.

خودم یک خوره‌ی کتاب هستم و برای همین می‌خواستم کتابی بنویسم که بازگوکننده معماهای دوران کاری‌ام باشد.

قسمتی از کتاب زندگی‌نامه من؛ الکس فرگوسن:

دیوید تنها شاگرد من بود که شهرت را به فوتبال ترجیح داد. می‌خواست که در بیرون زمین معروف‌تر باشد. شرکت‌های مختلفی پیشنهادهای زیادی به او می‌دادند. دو برابر مبلغ قراردادش با یونایتد و رئال، در خارج زمین درآمد داشت. این سیستم تجاری علاقه‌ی زیادی هم به جذب رایان گیگز نشان می‌داد، ولی او هرگز علاقه‌ای نشان نداد و فوتبال را به همه‌چیز ترجیح داد.

آخرین فصل حضور دیوید در اولترافورد او را زیر نظر داشتم. به‌شدت افت کرده بود و شایعاتی مبنی بر مذاکرات بین او و مادرید شنیده می‌شد. همین عوامل باعث شد تا نهایتاً اجازه خروجش را صادر کنیم. تنش بین ما که موجب آشوبی بزرگ در تیم شد از فوریه ۲۰۰۳ کلید خورد، جایی که دو بر صفر نتیجه را در اولدترافورد به آرسنال واگذار کردیم. اشتباه دیوید در آن بازی نابخشودنی بود. بدون شک روی گل دوم آرسنال که توسط سلیوین ویلتورد به ثمر رسید مقصر بود. خیلی زود از تعقیب ویلتورد دست کشید و با اشتباه او دروازه‌مان باز شد.

اما بعد از بازی اشتباهش را نمی‌پذیرفت. پس از بازی در رختکن بین من و او حدود ۱۰ متر فاصله بود. روی زمین ردیفی از کفش‌ها وجود داشت. دیوید شدیداً عرق کرده بود. به طرف او رفتم و در همان حال یکی از کفش‌ها را شوت کردم. کفش دقیقاً به بالای چشم دیوید خورد. بلند شد تا چیزی بگوید و به طرفم حمله کند  اما بازیکنان او را گرفتند. گفتم: بنشین سرجات! تو باعث سرافکندگی تیم هستی. حالا هرچقدر که می‌خوای جنگ و دعوا کن.

روز بعد او را به دفترم خواندم و آن صحنه را دوباره تماشا کردیم؛ اما همچنان اشتباه خود را نمی‌پذیرفت. فقط به من گوش می‌کرد و هیچ حرفی نمی‌زند. پرسیدم: می‌فهمی دارم در مورد چی حرف می‌زنم؟ اصلاً می‌دونی چرا اینجایی؟ حتی پاسخم را هم نداد. روز بعد داستانِ ما تیتر یک رسانه‌ها بود. در همین روزها بود که تصمیم به فروش دیوید گرفتم و این موضوع را به هیئت رییسه اعلام کردم. پیامی آشنا برای آن‌ها بود. لحظه‌ای که بازیکنان فکر کنند از سرمربی بزرگ‌تر هستند، باید باشگاه را ترک کنند. همیشه گفته‌ام: زمانی که مربی اقتدار خود را از دست دهد دیگر تیمی نخواهید داشت و این بازیکنان هستند که آن را می‌گردانند. این زمانی است که دیگر کارتان تمام است.

دیوید فکر می‌کرد از الکس فرگوسن بزرگ‌تر است. با تمام وجود به این موضوع اعتقاد دارم. این که شخصِ مربی فرگوسن باشد یا هرکس دیگری مهم نیست، نام‌ها اهمیتی ندارد، اقتدار و جایگاهِ مربی است که اهمیت دارد. شما نمی‌توانید اجازه دهید یک بازیکن اختیارِ رختکن را در دست بگیرد. خیلی از بازیکنان این راه را رفته‌اند، اما تصمیم گیرنده‌ی نهایی در یونایتد همیشه سرمربی بوده است و این موضوعی بود که بکام آن را رعایت نکرد. پس از آنکه در لیگ قهرمانان اروپا به عنوان صدرنشین صعود کردیم، حریف رئال مادرید در دورِ حذفی شدیم. در اسپانیا حرکات دیوید متفاوت بود از نوع دست دادن با کارلوس گرفته تا دیگر رفتارهایش. به‌هر‌حال در آن بازی با نتیجه ۳ بر ۱ در برنابئو شکست خوردیم. پس از آن باید به مصاف نیوکاسل می‌رفتیم. دیوید از بازی کردن سر باز زد و گفت که آماده نیست. سولشر را جایگزینش کردم که در پیروزی ۶-۲ ما فوق‌العاده بازی کرد.

دیوید از فرم خود خارج شده بود و به اندازه کافی خوب نبود که او را به جای سولشر آماده بازی دهم. چند روز پیش از بازی برگشت با رئال به او گفتم: دیوید گوش کن! با اوله بازی را شروع می‌کنم و تو باید روی نیمکت بنشینی. خشمگین شد و زمین را ترک کرد.

خرید کتاب زندگی‌نامه من؛ الکس فرگوسن     

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید