
معرفی کتاب: رهایی از خاطرات بد دوران کودکی
«رهایی از خاطرات بد دوران کودکی» با زیرعنوانِ زخمهای پنهان کودکی و سلامت ذهنی بزرگسالی کتابی است به قلم گلن آر شیرالدی که مؤسسه انتشارات فلسفه آن را به چاپ رسانده است. زندگی سخت است. باید اینگونه باشد. با اینکه هرگز رنج کشیدن افرادی که دوستشان داریم را نمیخواهیم، اما بدون آن هرگز نمیتوانیم اعتمادبهنفس غلبه بر تجربههای ناگوار را به دست آوریم. ما هرگز یاد نمیگیریم چگونه بهبود یابیم و بنابراین برای خود و اطرافیان سودمند باشیم. گرچه، بسیاری از ما مشکلات سختی را تجربه کردهایم. بدرفتاری، نادیدهگرفته شدن یا زندگی در خانوادهای با مشکلات، تنشهای مضر تجربههای ناگوار دوران کودکی بر هر جامعهای تأثیر دارد. اگر این مشکلات حل نشود، بر مغز، زیست و خودپنداره تأثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد. به نحوی که میتواند بر رفاه زندگی ما تأثیر بگذارد و حتی از نسلی به نسل بعد انتقال یابد. تجربههای ناگوار کودکی اولین مسئله سلامت عمومی بررسی نشده، به دلیل مشکلاتی است که باقی میگذارد.
خوشبختانه تنشهای مضر کودکی را میتوان حل کرد. این کتاب شما را برای بهبود زخمهای درونی به دلیل ضربههای ناگوار کودکی راهنمایی میکند و زندگی مطلوب شما را میسازد. این کتاب کاری دربارهی امید و مسئولیتپذیری از رفاه شماست. درک مشکلات شما -تجربههای ناگواری که با آن روبهرو میشوید و روبهرو شدهاید- بهبودیافتنی است. دانستن اینکه دلایلی برای رنج شما وجود دارد، آرامشبخش است. این دلایل معنیدار هستند. شما دیوانه یا غیرطبیعی نیستید. در این کتاب، متوجه میشوید که گزینههای بهبودی وجود دارند، حتی اگر یک فرد میانسال باشید. این اثر به شما کمک میکند دلایل ریشهای زخمهای نهفتهی خود را به جای نادیده گرفتن یا پنهان شدن از آنها بیابید.
این کتاب کار دربارهی سرزنش مشکلات گذشته نیست. سرزنش فقط حس قربانی بیچاره را به شما میدهد. همچنین دربارهی قضاوت افراد -والدین یا خودتان- نیست که همانند همهی ما، کاری کردهاند که باید در آن زمان میکردند. قضاوتها و انتقادات سخت ما را در حس تلخ نگه داشته و انگیزههای ما را از بین میبرد. این کتاب کار دربارهی مشاهدهی امکانات و راهحلهای جدید برای بهبود است که میتوانید فعالانه دنبال کنید. اگر اراده بهتنهایی طبق خواستهی شما عمل نکرد، این کتاب کار گزینههای بهبودی بیشتری را ارائه میکند.

قسمتی از کتاب رهایی از خاطرات بد دوران کودکی:
شما همان کودکی هستید که با وجود عشق و آرامش بزرگسال همراهتان، مشتاق و کنجکاو کشف هستید. یک جعبهی شن را در فاصلهای نزدیک میبینید و به سمت آن میروید. چمن سبز خنک زیر پاهایتان حس خوبی دارد. بعد از چند قدم، میایستید و به بزرگسال قابل اطمینان خود نگاه میکنید. وی به شما لبخند میزند و میگوید: «خیلی خوبه. چقدر خوب که داری کشف میکنی! برو پسر. پاهای کوچک تو بسیار قوی هستند. همهچیز خوب است. من اینجا هستم. از ماجراجویی خودت لذت ببر. شما با خشنودی به سمت جعبهی شن میروید. چقدر هیجانانگیز است. کمی شن درون سطل میریزید و آن را بلند میکنید، قدرت دستان کوچک خود را حس میکنید و کشف میکنید که چه کارهایی از بدنتان برمیآید. نیمنگاهی به بزرگسال همراهتان میاندازید. او با چشمکی به شما لبخند میزند و از کشف شما لذت میبرد. شما دوباره سراغ جعبهی شن میروید.
بعد از کمی کشف جدید، دوباره به بزرگسال برمیگردید، بنابراین به عقب برمیگردید. بزرگسال مورد اعتماد با لبخندی گرم و چهرهای پذیرا به شما مینگرد. همانطور که نزدیک میشوید، بزرگسال آغوش خود را باز میکند. شما به هم لبخند میزنید و او شما را روی پایش میگذارد. بدون هر واژهای، شما میدانید که بزرگسال در کنار شماست و برای آرامش، مراقبت و تشویق شما آنجا حضور دارد. گویی به خانه آمدهاید. چند لحظهی بعد، غرق در آرامشی هستید که بزرگسال میدهد و میگوید، من اکنون و همیشه اینجا هستم، هر زمانی که به من نیاز داشته باشی. من از هر قدمی که برمیداری لذت میبرم. دیدنیها و آموختنیها و کارها بسیار است... روزهای خوب زیادی در پیش است. ما از این ماجراجویی به نام زندگی با هم لذت میبریم. شما به چشمهای هم نگاه کرده و به هم لبخند میزنید، بنابراین از این با هم بودن خوشحال هستید. حضور و لمس بزرگسال به شما حس خوبی میدهد. فقط همان لحظات نزدیکی نیازهای شما امنیتی که برای ماجراجویی نیاز داشتید را برآورده کرده است.
کمی بعد، پیرامون خود را مینگرید. در آنجا گلهای زیادی در باغچهی گلها است! و باز هم شما با خوشحالی سراغ کشف میروید... میدانید که باز هم با خیالی آسوده به سال بزرگسالی قابلاطمینان برای امنیت و آرامش برمیگردید.