جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: تاریخ کارتونی کرهی زمین
تاریخ کارتونی کرهی زمین اثری است از جکی بیلی با ترجمهی محمدرضا داهی که با تصویرگری ماتیو لیلی نیز همراه شده است. این مجموعه با تصاویر جذاب و زبانی ساده و طنزآلود ما را با تغییرات کرهی زمین از زمان پیدایش، طلوع زندگی، به وجود آمدن موجودات ذرهبینی تا دایناسورها و سرانجام پایان این دوران و نابودی دایناسورها آشنا میکند.در کتاب تاریخ کارتونی کرهی زمین میخوانیم:
روزگاری، هزاران میلیون سال پیش، چیزی وجود نداشت! بله اصلا چیزی نبود. نور نبود، گرما نبود، ستاره نبود، سیاره نبود، نان هم نبود،...بله...هیچ چیز نبود... یا دست کم چیز خیلی بزرگی وجود نداشت-فقط نقطهای بینهایت کوچک و فوقالعاده داغ وجود داشت که ناگهان... آن نقطه منفجر شد! دانشمندان این انفجار را مِه بانگ مینامند و عقیده دارند که مِه بانگ آغاز همه چیز بود-آغاز پیدایش جهان. برخی دانشمندان تصور میکنند پیش از پیدایش جهان ما، جهان دیگری وجود داشته است که اجزای آن آهسته آهسته به یکدیگر نزدیک نزدیک شدهاند. این حالت چروکیدگی تا آن جا ادامه یافت که همه در هم فرو رفتند و نقطهای ریز به کوچکی کوچکترین دانهی گیاهی که امروز میشناسیم تشکیل دادند. مهبانگ ۱۳ هزار میلیون سال پیش رخ داد و پرقدرتترین انفجاری بود که تا آن زمان اتفاق افتاده بود-پرقدرتتر از همهی بمبهای جهان که یک باره منفجر شوند. مهبانگ نور و گرمای فوقالعادهای داشت اما در واقع صدای چندانی بوجود نیاورد و چیزی شنیده نشد. صدا به صورت موج حرکت میکند. برای حرکت موجِ صدا، محیطی مثل هوا یا آب لازم است. پیش از مهبانگ نه هوا بود و نه آب و بنابراین محیطی وجود نداشت که امواجِ صدای انفجار مهبانگ را انتقال دهد. چند ثانیه پس از مهبانگ، در نقطهای کوچک مقدار زیادی انرژی پرخروش ظاهر شد-جهانی کوچک به وجود آمد. این جهان کوچک فوقالعاده داغ بود و هر دَم بزرگ و بزرگتر میشد و به اطراف گسترش مییافت. دقیقه به دقیقه، ساعت به ساعت و سال به سال این جهان گستردهتر میشد. هر دم که جهان گستردهتر میشد، گرمای آن کاهش مییافت تا به آن حد رسید که در آن گازهایی-عمدتا هیدروژن و هلیم-تشکیل شدند. اما این گازها به طور یکنواخت در جهان پخش نشده بودند. حدود ۳۰۰۰۰۰ سال بعد از انفجار بزرگ، بخشی از گازها دور هم جمع شدند و به صورت ابر درآمدند. این را هم بگوییم که ابرهای تشکیل شده در آن زمان، به ابرهای پنبه مانند و دوست داشتنی که امروزه ما در آسمان میبینیم هیچ شباهتی نداشتند. آنها ابرهایی چرخان و بسیار عظیم بودند. آغاز شکلگیری کهکشانها نیز همین جا بود. هر یک از این هستههای کهکشانی با چرخشهای خود گازهای بیشتری را به دور خود جمع میکرد و قلنبهتر قلنبهتر میشد تا اینکه اتفاق شگفت انگیزی روی داد.ستارهای متولد شد!
میلیونها ستاره به وجود آمدند. دسته دسته ستاره مثل کرمهای شبتاب در فضا پراکنده شدند. با شروع پیدایش کهکشانها، ستارهها نیز یکی یکی پدیدار شدند. در واقع، میتوان گفت که در همهی اوقات ستارههای تازهای متولد میشوند. اما هیچ ستارهای نیست که برای همیشه بدرخشد. ستاره چیزی نیست جز گوی آتشینی از گازهای داغ درخشان و غالبا متشکل از هیدروژن وهلیم. ستارهها به شکلی باورنکردنی داغاند تا آنجا که در هستهی میانی آنها هیدروژن به هلیم تبدیل میشود. وقتی همهی هیدروژن موجود در هستهی ستاره به هلیم تبدیل شد، هلیم نیز به چیزهای دیگری مثل کربن یا آهن تبدیل میشود. هر ستاره میلیونها میلیون سال زندگی میکند، اما سرانجام از هلیم تهی میشود و میمیرد. عمر بیشتر ستارهها تمام میشود و تبدیل میشوند به جسمی سرد و سیاه سوخته شبیه به چیزی که آن را به مدت طولانی در اجاق کباب کردهاند. اما گاهی ستاره منفجر میشود، انفجاری تماشایی که به آن اَبَرنواَختر میگویند. وقتی چنین حالتی رخ دهد، مواد تشکیل دهندهی ستاره به فضا پرتاب میشوند و آن وقت میتوان حدس زد که چه پیش میآید. این مواد با گازهای دیگری که در فضا سرگرداناند مخلوط میشوند و با تشکیل دادن ابرهای گازی بیشتر، ستارههای تازهای را به وجود میآورند. پس به این ترتیب، زمین با کجای این داستان جور میشود؟ حدود ۸ هزار میلیون سال بعد از مهبانگ، ستارهای تازه در بخش کناری کهکشانی پیچشی شکل گرفت که به دور خود میچرخید. این ستاره خورشید ما بود. امروز خورشید ما هم ستارهای است مثل سایر ستارهها. ستارههای دیگر درخشانتر و بزرگترند. خورشید یا ستارهی ما درخشندگی و اندازهی متوسطی دارد. اما پس از تشکیل شدن خورشید، همچنان صفحهای ابری از گازها و ذرات باقی مانده به دور آن میچرخید. و آن گاه مسئلهای غیر عادی رخ داد: تکههای کوچک غبار یا ذرات در این صفحه، دور تا دور خورشید، به یکدیگر برخورد میکردند. بخشی از این تکهها به یکدیگر چسبیدند و تکههای بزرگتری را بوجود آوردند. این تکههای بزرگتر به یکدیگر میخوردند و اندازهشان بزرگتر میشد و تکههای بزرگتر به شدت به یکدیگر میخوردند و در نتیجه، تکههای واقعا بزرگی را به وجود میآوردند. و تکههایی که از همه بزرگتر بودند گازهای پیرامون خور را به سوی خود میکشیدند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...