
معرفی کتاب: تاریخ مستند ایران (از یورش مغولان تا برآمدن پهلوی)
«تاریخ مستند ایران: از یورش مغولان تا برآمدن پهلوی» عنوان کتابی است به قلم میرحسن ولوی که نشر ماهریس آن را به چاپ رسانده است. بیگمان میتوان تاریخ ایران را از زاویهدیدهای گوناگون به نظاره نشست و آن را به بوتهی تحلیل و نقد کشاند؛ اما بدیهی است که پیش از هرکاری باید با استفاده از منابع و مآخذ مستند و دستاول تاریخی رخدادهای طولی تاریخ ایران را مطالعه کرد تا با پالایش سره از ناسره (تا حد امکان) به واقعیتهای تاریخی نزدیک شد و سپس به تحلیل و نقد تاریخی همت گماشت.
در این کتاب، مطالب بهصورت زنجیرهای از رخدادها با روش گاهشماری یا کرونولوژیک ارائه شده است. تمامی مطالب کتاب استوار بر منابع و مآخذ معتبر و مستند هر مقطع تاریخی است که مشخصات آنها در پایان کتاب آمده است.
همانگونه که در مسائل فرهنگی و اعتقادی با انبوهی از دادههای درست و غلط روبهرو هستیم، موضوعات تاریخی نیز از این قاعده به دور نیستند؛ یعنی با کنکاشی ساده دریافته میشود که سره و ناسرهی رخدادهای تاریخی ایران نیز با هم ممزوجاند و چنانچه کاوش و دقتنظر به عمل نیاید با بسیاری آگاهیهای غلط روبهرو خواهیم شد. اینگونه مطالب پالایشنشده نهتنها در بسیاری از کتابهای تاریخی یافت میشوند، در فضای مجازی نیز بهصورتی سیلآسا منتشر و دستبهدست میگردند.
نویسندهی کتابِ حاضر بیشترین تلاش و دقت خود را به کار گرفته است تا در هر مقطعی از تاریخِ مورد بحث، به منابع و مآخذ دست اول، متقن و اصیل همان برهه استناد کند تا کتاب از استواری و متانت قابلقبولی برخوردار شود.
تاریخ پُرفراز و نشیب ایران از سه هزار سال پیش تاکنون گرچه بر محور خطی از حوادث در جریان بوده است، اما برخی از اتفاقات نقاط عطفی شدند که هریک به نوبهی خود سرآغاز تغییراتی ژرف و سرنوشتساز گردیدند که ابعاد فرهنگی و اجتماعی مردم ایران را تحت تأثیر جدی قرار دادند. در این میان، از برههی یورش مغولان تا برآمدن سلطنت پهلوی که موضوع این کتاب است، سه نقطهی عطف مهم در تاریخ ایران باعث تغییرات ژرف در ارکان فرهنگی و اجتماعی مردم گردید که نوعی چرخش در جهتگیریهای بعدی شد: یورش مغولان و فروپاشی نظام گذشته و ویرانیهایی که به بار آورد؛ برآمدن سلطنت صفویان که باعث و بانی تغییر مذهب در ایران شد و بروز انقلاب مشروطیت که زمینهساز تغییرات فرهنگی و اجتماعی بزرگ شد.

قسمتی از کتاب تاریخ مستند ایران: از یورش مغولان تا برآمدن پهلوی:
محمدشاه برخلاف جدش، فتحعلی شاه، آدمی قانع، مهربان و در زندگی شخصی نیز از داشتن زنهای زیاد پرهیز میکرد. وی با کمک قائم مقام فراهانی، که اکنون سمت صدارت یافته بود، به کارها سامان بخشید و ادارهی امور کشور را به دست گرفت. قائم مقام فرزند میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی بود که در انشای نثر فارسی و خطاطی سرآمد بود و با آنکه خدمات زیادی در جهت تثبیت سلطنت محمدشاه انجام داده بود اما سعایت افرادی مانند میرزا آقاسی و دیگران مؤثر واقع شد و سرانجام شاه متقاعد گردید که قائم مقام با در دست داشتن همهی اختیارات کشور، خطری برای سلطنت او و خاندان قاجار محسوب میشود. از این رو مقام صدارت از قائم مقام که هفت ماه آن را در اختیار داشت گرفته شد و به جایش حاج میرزا آقاسی ایروانی که پیرو صوفیهای نعمتاللهی بود و در ضمن مرشد شاه بود، گمارده شد. طولی نکشید قائم مقام به دستور محمدشاه زندانی شد و سرانجام در حالی که خانوادهاش نیز از آسیب در امان نمانده بودند کشته شد.
قائم مقام فراهانی در ایامی که در باغ نگارستان زندانی بود از داشتن قلم و کاغذ محروم شده بود؛ زیرا شاه میدانست که اگر وی قلم و کاغذ در اختیار داشته باشد از خامهی نافذ او مطالبی جاری خواهد شد که او را در برنامهی حذف قائم مقام سست خواهد کرد. محمدشاه بارها میگفت در قلم این مرد معجزه وجود دارد و اگر نوشتهی او به من برسد از تصمیمی که گرفتهام باز خواهم ایستاد.
دشمنان قائم مقام سرانجام محمدشاه را به اعدام او مجاب کردند و با کمک حاج میرزا آقاسی، فرمان قتل قائم مقام از شاه گرفته شد و او را در شب آخر صفر ۱۲۵۱ قمری، برابر با ششم تیرماه ۱۲۱۴ خورشیدی، با دستمالی خفه کردند تا خونی از او ریخته نشود و سپس جسدش را در حرم عبدالعظیم حسنی دفن نمودند.