مشتری محبوب من/ چرا به دیزاین نیاز داریم؟
کتاب «مشتری محبوب من»، نوشتهی مایک مونتِیرو، به همت نشر مشکی به چاپ رسیده است. دور و برت را نگاه کن. انتخابهای هر روزت براساس دیزاین است. صندلیای که احتمالاً الان رویش لم دادهای طوری دیزاین شده است که احساس راحتی کنی. لباسهایی که برای پوشیدن انتخاب میکنی طوری دیزاین میشوند تا حس اعتمادبهنفس یا آرامش (یا هر دو) را بسته به روزِ هفته، در تو ایجاد کنند. خودرویی که میرانی طوری دیزاین میشود که احساس امنیت کنی، مگر اینکه دیزاین آن طوری باشد که احساس جوانی کنی؛ اما فرقش را میدانی.
حتی اگر خودت نتوانی آن چیزها را دیزاین کنی، از توانایی انتخابت برای صندلیای که میخواهی روی آن بنشینی، یا کفشهایی که میخواهی بپوشی، یا اتومبیلی که میخواهی بخری چیزی کم نمیکند.
تو هر روز تصمیماتی مبتنی بر دیزاین میگیری. از زمان کودکی برای رسیدن به اهدافت چیزهایی را دیزاین کردهای، از ترتیبدادن یک بازی فوتبال ساده در زمین خاکی گرفته تا نقشه کشیدن برای اینکه چگونه والدینت را به جان هم بیندازی تا تو را به دیزنیلند ببرند. خیلی هم خوب بلدی هدفت را مشخص کنی و ببینی آیا به آن میرسی یا نه و وقتی به هدفت میرسی، میگویی برنامهات طبق نقشه پیش رفته است.
دیزاین نقشهای است که ما را به هدفمان میرساند. دیزاین حاصل تصمیمات انسانی است. میتوانید با هدف دیزاین کنید که یعنی شانس خوب انجام دادنش را دارید، یا میتوانید بگذارید خودش اتفاق بیفتد. دیزاین بههرحال اتفاق میافتد، چه در جریان باشید که دارید انجامش میدهید چه حواستان نباشد. هیچچیز بدون دیزاین نیست. هر چیزی یا بد دیزاین شده یا خوب و یا بین این دو.
دیزاین عبارت است از نحوهی ارتباط ما با یک شیء یا عملکرد آن، از طریق شکل یا فرم. یک دستکش بیسبال بردار، کمی براندازش کن، معلوم میشود دستت داخلش میرود، این فرم است. همان لحظهای که دستکش را میپوشی میفهمی که گرفتن توپ بیسبال راحتتر میشود. این کارکرد است. بهعلاوه دیزاین فرایندی است که ما برای حل یک مسئله انجام میدهیم. سخت است اگر توپ بیسبال را در هوا با دست برهنه بگیری. دستکش راهحل این مسئله است.
مشتریان آگاه باعث میشوند پروژهها روانتر و مؤثرتر اجرا شوند و پروژههایی که بهخوبی اجرا میشوند درنهایت هزینهی کمتری دارند. این کتاب کمک میکند تا با افراد مناسب کار کنید، سؤالات مناسب بپرسید و پاسخهای درست دریافت کنید. اعتمادبهنفس پیدا خواهید کرد افرادی را استخدام کنید که شما را به چالش بکشند تا محصولتان را به بهترین شکل ممکن تولید کنید.
دیزاین جادو نیست، هنر نیست، شغل است. دیزاین یک مسئله را در چهارچوب یک سری از محدودیتهای مشخص حل میکند.

قسمتی از کتاب مشتری محبوب من:
اگر تابهحال با دیزاینرها کار کرده باشید، شاید متوجه شده باشید که اکثریت قریب به اتفاق آنها بهراحتی از پول حرف نمیزنند. بین خودمان بماند، اعتراف میکنم که خودم هم در بیشتر دوران کاری همینطور بودم؛ اما بعد به دو چیز مهم پی بردم: یکی اینکه وقتی بابت مطالبهی هزینهی کارم از مشتری در معذوریت قرار میگرفتم، مدت زمانی را که قرار بود به حل مسائل آنها اختصاص دهم نگران پرداخت اجارهام بودم؛ دوم، وقتی از مردم ارزش واقعی کارتان را طلب میکنید، آنها توجه بیشتری به پروژه میکنند چون سرمایهگذاری بیشتری روی آن کردهاند.
«باید لذتبخش باشد که تمام روز کارهایی میکنی که دوست داری»، روش دیگری است برای گفتنِ «فکر نکنم بابت کاری که از انجامش لذت میبری باید هزینهای از من بخواهی.» که معمولاً تلاشهایی هم در این زمینه میشود که دیزاینر متقاعد شود این شغل وجههی او را بالا میبرد یا برای کارنامهی کاریاش خوب است. اینها حقههایی برای جلب توجه دیزاینر است که به عزتنفس ضعیف او کمک میکند؛ حتی میتواند کارساز باشد.
اما بعضی جاها این روش کارساز نیست. دیزاینری که قرارداد کاری با نرخ دستمزد کمتر یا احتمالاً رایگان را امضا میکند، کار خود را به بهترین نحو انجام نمیدهد. شاید سعی خود را بکند اما در پس ذهنش نگران پرداخت قبضها، روشن نگه داشتن چراغهای فروشگاه و پیدا کردن مشتری دیگری برای جبران درآمد ازدسترفته است. این مثال آوردن کسی نیست که با ده دلار کمتر سینک شما را تعمیر کند. این کار باعث تضعیف معیشت شخصی میشود که قرار است با او وارد رابطهی کاری طولانیمدت شوید. البته یک برآورد هزینهی صادقانهی دو طرفه است. تنها چیزی که بدتر از تلاش برای پایینآوردن دستمزد دیزاینر است، گران حساب کردن با مشتری است.
بنابراین وقتی با دیزاینر خود در مورد تعیین قیمت بحث میکنید، مطمئن شوید او میتواند سر قیمتی که خودش طی کرده بایستد. از او بخواهید شما را در جریان بگذارد و توضیح دهد که چرا میخواهد چنین هزینهای بپردازید.
مشتری محبوب من را لیلا حسیننژاد ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۷۶ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۹۵ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.