
عمل خلاقانه/ شیوهای برای هستی، راهحلی برای مشکلات
کتاب «عمل خلاقانه»، نوشتهی ریک روبین به همت نشر میلکان به چاپ رسیده است. عمل خلاقانه برای هرکدام از ما معنایی خاص دارد. ریک روبین با تجربهی بیپایان در تولید آلبومها و ترانههای بینظیر، سعی کرده از تمام تجربهی خود و هنرمندانی که با آنها کار کرده استفاده کند تا کتابی دربارهی «خلق هنرمندانه» در اختیار شما بگذارد. روبین با لحنی متین و آرام شما را با تجربهی خود همراه میکند. با زبان زیبایی که دارد راه هنرمند را طوری برایتان ترسیم میکند که کمتر کتاب آموزشیای موفق به انجامش شده. این واقعیت که خلاقیت در زندگی همهی ما جایگاه ویژهای دارد و تقریباً در تمام امور زندگی نمیتوانیم بدون آن زندگی کنیم، کمک میکند کتاب را با گشودگی بیشتری بخوانیم. راستش در زندگی شاید چیزی مهمتر از خودِ خلاقیت برای مواجه شدن با محیط اطرافمان نباشد.
روبین تجربهی خود را با ما در این زمینه به اشتراک میگذراد. او میداند هنرمند بودن صرفاً داشتن خروجیِ هنریِ خاصِ شما نیست، بلکه رابطهی شما با جهان است. پس با کلامی حکیمانه که حاصل عمری تجربه است سعی میکند تجربهای از خوانش برای شما ایجاد کند تا بتوانید بیاموزید خلق در لحظه چطور شکل میگیرد. او در این مسیر سعی میکند عینی و عملگرایانه صحبت کند و به دور از تعارفات مرسوم، بدون اینکه سعی کند شبیه «یکی دیگر از کتابهای آموزشی» باشد، راهکارهای مناسبی ارائه دهد.
عمل خلاقانه برخلاف عنوانش، سعی میکند ورای هنرمندان تمام رشتهها برود، کتابی که خود را به داستاننویس، نقاش، مجسمهساز، آهنگساز و... محدود نمیکند و میتواند برای هرکسی که درگیر خلقکردن است مفید باشد.
خلاقیت یک توانایی نادر نیست. دسترسی به آن کار سختی نیست. خلاقیت از جنبههای بنیادین انسان بودن است، حقی که از تولد با ماست، برای تمام ماست.
خروجی خلاقیت لزوماً ساخت اثر نیست. ما روزمره با خلاقیت سروکار داریم. خلق کردنِ یکی به هستی آوردن چیزی است که پیشتر وجود نداشته است. شاید گفتوگویی باشد، راهحلی برای مشکلی، یادداشتی به دوستی، چیدمان دوبارهی اثاثیهی اتاقی یا مسیر تازهای برای دوری از ترافیک و رسیدن به خانه.
آنچه میسازید، لازم نیست شاهدی داشته باشد، ضبط شود، فروخته شود و در ظرف شیشهای قرار بگیرد تا نام اثر هنری بر آن بگذاریم. در وضعیت عادی هستی، همهمان سازندههایی هستیم که عمیقترین راه ممکن را برای خود در نظر گرفتهایم، سازندگان تجربهی خودمان از واقعیتِ تشکیلدهندهی جهانی که ادراکش میکنیم.

قسمتی از کتاب عمل خلاقانه؛ شیوهای برای هستی:
در ما، رودی از مصالح هنری جریان دارد. وقتی آثار و ایدههای خود را مشترک میشویم، جای آنها دوباره پر میشود. اگر جلوی جریان را بگیریم و بخواهیم درون خود نگهشان داریم، رودخانه جریان پیدا نمیکند و ایدههای تازه دیربهدیر سروکلهشان پیدا میشود. رودخانهی سرشار ذهنیتها خشک نمیشود. ایدهها همیشه از راه میرسند. هنرمند آزاد است تا آنها را رها کند با این ایمان که چیزهای بیشتری از راه میرسد. هرچه بیشتر مشترک میشویم، مهارتهایمان بهبود بیشتری پیدا میکند.
انتخابِ زندگی در کمبود، ما را به رکود میرساند. اگر تا ابد روی یک پروژه کار کنیم، نمیتوانیم پروژهای دیگر ایجاد کنیم. ترس از کمبود و وجود تکانه برای کمالگرایی، ما را از حرکت به جلو وامیدارد و جریان رودخانه را میخشکاند. هر ذهنیتی کارش احضار یک قاعدهی عالمگیر است: روی هرچه تمرکز کنیم، به همان میرسیم. اگر ذهن جهانی بسازد که محدود است، جهانی که در آن فکر میکنیم ایدهها یا مصالح باارزش نداریم، نمیتوانیم الهامی را ببینیم که عالم برای ما ایجاد کرده است و جریان رودخانه آرام میگیرد.
در جهانی سرشار، توان زیادی برای تکمیل و ارائهی کارمان داریم. وقتی ایدههای زیادی وجود دارد و میتوان آثار هنری بزرگ ساخت، آنوقت مجبوریم درگیر شویم، رها کنیم و به سمت کار بعدی برویم. اگر فقط یک کار برای انجام دادن باشد و بخواهیم بعد از انجام دادنش بازنشسته شویم، دیگر انگیزهای برای پایان نداریم. اگر قرار باشد هر قطعه خود را بهعنوان کاری نشان دهد که زندگی ما را تعریف میکند، میتوانیم بارها بازنگریاش کنیم و دست به بازنویسیاش بزنیم. اینطوری، هدف خود را ایدئالی غیرواقعی از کمالِ اثر در نظر گرفتهایم.
موزیسین شاید در پخش یک آلبوم تعلل کند و علتش این باشد: ترس از اینکه ترانهها را تا سر حد امکان تکمیل نکرده باشد؛ اما یک آلبوم فقط یک ورودی در کل آلبوم خاطراتِ زمان است، یک تکعکس از بازتاب اینکه هنرمند در آن دوره کی بوده. هرگز یک ورق از صفحهی خاطرات، گویای داستان زندگی ما نیست. کارِ عمر ما بزرگتر از هر تَکظرفی است. آثار هنریای که خلق میکنیم، فصلهای این داستان هستند. همیشه فصل تازهای در کار است، یکی بعد از دیگری. درست است که برخی بهتر از دیگری است؛ اما این مسئلهی ما نیست. هدف ما این است که آزاد باشیم تا بتوانیم فصلی را ببندیم و به فصل دیگر برویم؛ بتوانیم فرآیند را تا جایی که به ما لذت میدهد، ادامه دهیم.
کار قدیم ما بهتر از کار تازهمان نیست. کار تازهمان بهتر از کار قدیممان نیست. زندگی یک هنرمند بالاپایین دارد. اینکه فرض بگیریم یک دوران طلایی داشتهایم و آن دوران گذشته، زمانی ممکن میشود که به چنین حرفی اعتقاد داشته باشیم. ارائهی بهترینِ خود در هر لحظه و در هر فصل، تنها چیزی است که میتوانیم به دستیابیاش امید داشته باشیم.
عمل خلاقانه را آراز بارسقیان ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۱۶ صفحهی رقعی با جلد سخت چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.