عشق خرکی/ بامزه، خواندنی با طعم فانتزی
6 سال پیش
زمان مطالعه
3 دقیقه
رمان عشق خرکی، کتاب خواندنی کترین دان به همت نشر مشکی به چاپ رسیده است. عشق خرکی با یک دو جین شخصیت عجیب و غریب، احساس همدردی و انزجار را همزمان در مخاطب برمیانگیزد و دنیایی خلق میکند که سراسر تخیلی و سرشار از طنز است و هرچه جلوتر میرود جذابتر میشود.
وابستگی و گرایش احساسی جامعهی امریکا به گیکها مانند گرایش احساسیاش به مادرها و پایِ سیب است. این علاقهی آمریکاییها به گیکها-کاوشی کمیک برای کشف چیزهای غیر عادی- همان چیزی است که، در کنار تخیل درخشان نویسنده، باعث موفقیت این رمان شده است.
این اثر یکی از شگفتانگیزترین رمانهای امریکایی دههی هشتاد است، یک فانتزیِ گروتسک و زنده، شبیه طبل حلبی گونتر گراس. مانند هر اثر هنری بزرگ، عشق خرکی قوانین و قواعد خودش را میآفریند و با آنها دنیایی فراموشناشدنی پدید میآورد.
کترین دان متولد سال ۱۹۴۵ در پورتلند آمریکا، نویسنده، صداپیشه، منتقد کتاب، مجریِ برنامههای زندهی رادیویی، شاعر و همچنین نویسنده و مفسر ورزش بوکس بود.
معروفترین رمان او عشق خرکی (۱۹۸۹) نام دارد که جزو نامزدهای نهایی جایزه ملی کتاب امریکا و جایزه براماستوکر بود. کترین دان بیش از یک دهه از عمر خود را صرف نگارش این رمان کرد و از این سالها به "اوتیسمِ خصوصی خود" تعبیر میکرد. تیم برتون امتیاز ساخت فیلم بر اساس این رمان را خریداری کرده است.
معروفترین رمان او عشق خرکی (۱۹۸۹) نام دارد که جزو نامزدهای نهایی جایزه ملی کتاب امریکا و جایزه براماستوکر بود. کترین دان بیش از یک دهه از عمر خود را صرف نگارش این رمان کرد و از این سالها به "اوتیسمِ خصوصی خود" تعبیر میکرد. تیم برتون امتیاز ساخت فیلم بر اساس این رمان را خریداری کرده است.
در بخشی از رمان عشق خرکی میخوانیم:
نُروال سندرسون مرد کنجکاوی بود. دوست داشت از همه چیز سر در بیاورد. وقتی همهی بینوسکیها را خسته میکرد یا از کارها و حرفهای عجیب و مسخرهی پیروان آرتی حوصلهاش سر میرفت، در محوطهی کارناوال قدم میزد و هر اتفاق، پدیده، استعداد و حرکت نمایشی ، یا شخصیتی را که نظرش را جلب میکرد بررسی میکرد. اصلا به کسی فشار نمیآورد و خودش را تحمیل نمیکرد. آدم صبور و منعطفی بود، مثل آب روی سنگ. عاشق دستگاههای گُل بلال و طرز کار ماشین پشمک سازی بود. از مو قرمزها دلبری میکرد و همیشه آنها منتظرش مینشستند تا داستانهای هیجان انگیز زندگیهایشان را برایش تعریف کنند. دوست داشت از طرز کار همهی ماشینها سر دربیاورد و همیشه از مکانیکها در این باره سوال میکرد. سندرسون با مشتریها و مردم گپ هم میزد تا بلکه سوژهای هم از آنها گیر بیاورد: با رانندههای کامیون، وکیل، دکتر، آشپز، کارمند بیمه، دانشجو، کارگر و هزار و یک جور آدم دیگر که یا شانسشان را در قِل دادن سکه امتحان میکردند یا در صف قطار وحشت ایستاده بودند- حرف میزد. هیچوقت از کارناوال خسته نشد. روزهای اول حتی سوار چرخ و فلکها هم میشد ولی بعدها فقط میایستاد و چرخیدن مردم را تماشا میکرد. با این حال، هیچوقت از تماشای نمایشها و بازیها خسته نمیشد. آن قدر در مورد نمایشها با اجرا کنندهها حرف زده بود و از آنها تعریف و تمجید کرده بود که همهی آنها تبدیل شده بودند به آدمهای مغرور و لافزن و دیگر خدا را هم بنده نبودند. عشق خرکی را نیما جمالیپور ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۴۷۹ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۷۸ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید