عادتهای یک رابطهی آگاهانه/۲۵ تمرین برای افزایش صمیمیت و ایجاد پیوندی عمیقتر در میان زوجها
کتاب «عادتهای یک رابطهی آگاهانه» نوشتهی مشترک اس. جی. اسکات و بری دیونپورت به همت نشر مون به چاپ رسیده است. به چند ماه اول آشنایی با همسرتان فکر کنید. چند دقیقه به این فکر کنید که شروع این رابطه چقدر هیجانانگیز و پر از سرخوشی بود. واقعاً اوقاتی پر از خوشی و شادی بود؛ درست است؟
شما عمیقاً شیفته و حتی شاید عاشق بودید و همهچیز بسیار آسان و طبیعی به نظر میرسید. وقتی در کنار همسرتان بودید، با تمام وجود در آن لحظه حضور داشتید. انگار هر چیز دیگری در اطراف رنگ میباخت و نگاه شما فقط خیره به هم بود. برای یکدیگر چنان جذاب و خواستنی بودید که حاضر بودید آسمان و زمین را به هم بدوزید تا با هم باشید. نامزدتان هیچ ایرادی نداشت و خودتان هم سعی میکردید بیعیبونقص باشید و به چشم نامزدتان جلوه کنید؛ حتی شاید ناگهان انگیزه پیدا کردید چند کیلویی هم وزن کم کنید و اندامتان را متناسب کنید. بالاخره بعد از مدتها خانهتان را تمیز و مرتب کردید تا نامزدتان فکر نکند آدم شلختهای هستید. یا اینکه سیگار کشیدن را ترک کردید، لباسهای بهتری پوشیدید، یا به سرگرمی مورد علاقهی نامزدتان علاقه نشان دادید؛ همهاش به خاطر اینکه میخواستید او را تحت تأثیر قرار دهید و نشان دهید تا چه اندازه به این پیوند جدید متعهدید.
عادات ناخوشایندی که قبلاً در زندگیتان جا خوش کرده بودند، به شکل معجزهآسایی در مقابل اراده و انگیزهی شما شکست خوردند و تاب نیاوردند. فکر کردن به عشقتان کافی بود تا انگیزه پیدا کنید مرد یا زن بهتری شوید.
هرگونه سکون و ناکارآمدی گذشته، در مسیر تلاش برای رسیدن به اهداف یا انجام برنامهها، از بین رفته و در عوض، نیروی محرکهی جدیدی برای تحقق برنامهها در زندگیتان به وجود آمده بود؛ آن هم برنامههایی که برای نامزدتان جذاب و مطلوب بودند.
عشق جدید چنان قدرتمند است که به شما انگیزه میدهد کارهای به نظر ناممکن را انجام دهید و به آدم جدیدی تبدیل شوید؛ آدمی که برای خودتان هم ناشناس است. روی نیروی این عشق میتوان حساب کرد؛ نیرویی که شاید علایق یا انگیزههای بسیار کمی بتوانند با آن برابری کنند.
بیشتر روابط عاشقانه، بعد از مرحلهی شیفتگی اولیه، راکد میشوند یا تزلزل پیدا میکنند؛ یعنی همان زمانی که اختلافات کمکم ظاهر میشود و زخمها و ترسهای گذشته هم کمکم از پشت چهرهی بیعیب و نقص روزهای اول خودنمایی میکنند.
اختلافات و دلخوریها میتوانند باعث سوءتفاهم، آسیبهای عاطفی، رنجش، کینه و بحث و دعواهای شدید شوند. ما اغلب به عصبانیت یا رفتارهای تهاجمیِ منفعلانه فرصت میدهیم پیوند صمیمانهی ما را آلوده کنند. در روابطمان به تنبلی یا بیتوجهی روی میآوریم.
قبلاً تمام فکر و ذکرمان همسرمان و خوشحالیاش بود، حالا بیشتر به خودمان و قلمروی شخصیمان فکر میکنیم؛ فقط میخواهیم بر زخمهای خود مرهم بگذاریم و در اوقات دلخوری همسرمان را سرزنش کنیم.
اگر در این مرحله باقی بمانیم، رابطهی ما ممکن است تا سالها در وضعیت پژمردگی و نارضایتی باقی بماند، یعنی تا وقتی رابطه به آرامی از هم بپاشد و حتی در کنار هم، دو زندگی جداگانه داشته باشیم.
اما این رابطهای نیست که ما در اول آشناییمان در ذهن تصور میکردیم. شاید از خودتان بپرسید: چطور اینقدر از هم دور شدیم؟ چرا از یکدیگر دوری میکنیم؟ چرا آدمی که زمانی فکر میکردیم هدیهی خداست، حالا به هر شکل ممکن اعصابم را به هم میریزد؟
زوجهایی که در چرخهی آسیبهای عاطفی، سرزنش، خشم، تحریکپذیری شدید عصبی یا بیحوصلگی و بیعلاقگی گرفتار میشوند، راه نجاتی دارند. این افراد میتوانند دوباره به همان رابطهی پر از عشق، مفرح، گرم، پرشور و صمیمانهای که داشتند برگردند. درواقع وقتی زوجین از هم دورند، با تمرین آگاهی در رابطه، بیشتر از همیشه میتوانند به رشد فردی و شادی فرصت دهند.
آگاهی به معنای توجه، حضور، مشارکت، هوشیاری و شعور است. کاربرد این رفتارها باعث شادی و استحکام بیشتر رابطه خواهد شد.
رابطهی آگاهانه سبب میشود مهارتهایی را بیاموزید که در جهت حل مسائل گذشته و حرکت رو به جلو با هوشیاری، بلوغ عاطفی و اعتمادبهنفس بیشتر گام بردارید. در جریان رشد فردی، رابطه از آن سرمستی شدید عشق نخستین عبور میکند و به شکل صمیمیتی بالغانهتر و رضایتبخشتر تکامل پیدا خواهد کرد.

قسمتی از کتاب عادتهای یک رابطهی آگاهانه:
مبنای رابطهای آگاهانه این است که مرتب با هم ارتباط داشته باشید و به همدیگر مشغول باشید. این عادت مستلزم توجه روزانه است، چون بهراحتی ممکن است با مشغلههای زندگی روزمره درگیر شویم و با شیب ملایمی به ورطهی بیاعتنایی و بیگانگی از یکدیگر سقوط کنیم.
بسیاری از رابطهها چنین شکلی دارند: روزتان را با عجله شروع میکنید تا سریعتر سر کارتان بروید یا کارهای روزانه را شروع کنید. ممکن است طی هشت ساعت روز، یکی دو بار صحبت کوتاهی داشته باشید یا به هم پیام دهید. وقتی به خانه میآیید هم کلی کار و مشغله دارید؛ باید به بچهها برسید، به کارهای منزل رسیدگی کنید و شام را حاضر کنید. در حال تماشای تلویزیون سریع شام میخورید، ظرفها را میشویید، کمی در شبکههای اجتماعی میچرخید، چند کار دیگر انجام میدهید و در آخر هم بدون گفتوگویی معنادار و طولانی با یکدیگر ، با تن و ذهنی خسته به رختخواب میروید.
ارتباط و اتصال با یکدیگر به این معناست که روزانه باید زمانی را با هم به صحبت کردن، گفتوگو دربارهی امیدها و آرزوها، و حرف زدن از نگرانیهای روزمره سپری کنید. چنین ارتباطی مستلزم آن است که موقع صحبت با همسرتان، کاملاً در لحظه حضور داشته باشید و بدون حواسپرتی یا سرگرم شدن به کاری دیگر، بهدقت به صحبتهای او گوش کنید. باید این مبنای ارتباطی وجود داشته باشد تا بتوانید به عنوان تیمی متعهد رابطه را جلو ببرید.
اگر یکی از شما یا هر دو ارتباط درستی با هم نداشته باشید و در روز زمانی به یکدیگر اختصاص ندهید، از همین حالا باید این مشکل را شناسایی کنید و بدانید که میتواند چه تأثیر ویرانگری بر عشق، اعتماد و صمیمیت شما بگذارد.
دکتر جان گاتمن در کتاب «هفت اصل برای موفقیت در ازدواج»، مینویسد: «مطالعات آزمایشگاهی ما نشان میدهد زوجهایی که به لحاظ عاطفی از یکدیگر دورند، بهطور میانگین بعد از ۱۶ سال زندگی از یکدیگر جدا میشوند. جدایی عاطفی سمی است که بهآرامی، پیوندهای اتصال شما را فرسوده میکند و از بین میبرد.»
عادتهای یک رابطهی آگاهانه را صدرا صمدی دزفولی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۵۶ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۶۹ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.