ساتیا جیت رای؛ شرق و غرب/ ایمان و جنون
5 سال پیش
زمان مطالعه
5 دقیقه
کتاب «ساتیا جیت رای؛ شرق و غرب»، نوشته یوسف اسحاقپور از مجموعهی کلوزآپِ نشر شورآفرین به چاپ رسیده است. سینما که متولد شد، در دنیا فقط چند ملت اروپایی وجود داشتند و ایالات متحدهی امریکا؛ در جاهای دیگر فقط بومیان میزیستند و بس. تأثیرات قدرت نظامی، اقتصادی و فنی غرب بر این دیگران هر چند بدیهی است، اما نفوذ معنویاش نیز کمتر از آن تأثیرات نبوده، بماند که آرامتر و خزندهتر بوده و بر حسب گوشهگیری دنیا، متفاوت.
طی حدود دو قرن، در بنگال بود که غرب، یعنی دقیقاً امپراتوری بریتانیا، قویترین نفوذ را داشته است. رد پای این حضور همه جانبه را میتوان در فرهنگ نوین بنگالی و تا زمان شکلگیری نثر رُمانی و مجموعه آثار کسی همچون تاگور، که نقشی اساسی و سرنوشتساز برای ساتیا جیت رای داشته است، مشاهده کرد.
این رابطهی ذاتیِ بین شرق و غرب یا در معنای دیگرش، رابطهی بین سنت و مدرنیته، بهرغم این همه معضلات و مشکلاتِ دشوار، دراماتیک، نوآورانه و ویرانگرش، همیشه منِ شرقیِ غربیشده را شیفته و مفتون خود کرده است؛ همچنان که مسئلهی سینماتوگرافیکِ زمان در فیلمهای سینماگر بزرگ هندی چنین نقشی داشته، آن هم از رهگذر تغییری که ناگزیر براساس چنین رابطهای بین دو لحظهی تاریخی تحمیل میشود.
مجموعه آثار ساتیا جیت رای خود، یک قاره است که خود را صرفاً به بررسی آن محدود خواهم کرد. بله، قاره است: نه آنچنان به خاطر اینکه، البته به درستی، هند را شبهقاره مینامند، بلکه به دلیل تنوع معضلات، رویکردها، ژانرها و سبکهای فیلمهای او. از آنجا که ساتیا جیت رای خود بهتنهایی یک سینما بود، باید دنیای پیچیدهاش را در تمامی جهات و در تمامی درجات سطوح اجتماعی، تاریخی و فرهنگی میپیمود. لاجرم برای اینکه حتی نگاهی کلی به آثارش داشته باشیم باید به چیزی بیش از یک جستار کوتاه بسنده کرد.
با این حال، امتیازِ حد و حدود جستار این است که فرصت انتخاب میدهد، انتخابی که در وهلهی نخست از آنِ نویسندهی جستار است. پس در اینجا صحبت بر سر همین رابطهی بین غرب و شرق، بین سنت و مدرنیته، و همچنین مسئلهی سینماتوگرافیکِ زمان در برخی از فیلمهای ساتیا جیت رای است؛ اما تردیدی هم در این نیست که این فیلمها شاهکارهای ساتیا جیت رای و در زمرهی بزرگترین فیلمهای سینمای جهان هستند: سهگانهی آپو، تالار موسیقی، الاهه، چارولاتا و شطرنج بازان.
ساتیا جیت رای
قسمتی از کتاب ساتیا جیت رای؛ شرق و غرب:
پیش از آنکه ساتیا جیت رای به غربگرایی متهم شود، بهویژه نگاه او به فقر بود که هند را در بهت و حیرت فرو برد. علت این است که چنین فقری وجود ندارد. عقیدهی تمامی هندشناسان بر این است که در هندوستان تنها چیزی که به حساب میآید اسطوره است و واقعیت حتی ارزش این را ندارد که به آن توجه کرد. یا حتی میگویند ایدهآلهای هنر هندی راه به بهشتی زمینی میبرند که گلهای بهاری زینتبخش آن است. توانگران فقر را نمیبینند، چرا که ربطی به زندگیشان ندارد. فقرا نیز نمیتوانند آن را ببینند، چرا که چنین فقری آنها را به این سمت سوق میدهد که رستگاری را در تعبد و ارادت، مذهب بخشش و ایثار بجویند. همین اسطوره یا دستکم وجه خارقالعادهی حکایاتِ آمیخته با رقص و موسیقی و برانگیزانندهی نازکدلی و اشک است که طلسم سینمای هند را ساختهاند؛ ساتیا جیت رای نیز خود این فرصت را از دست نداده که در برخی از فیلمها (البته با نیت ترقیخواهانهای تعلیمی و سیاسی همچون در سرزمین الماس) از آنها مایه بگذارد. اگر رؤیا را از فقرا بگیرید بیآنکه زندگیشان را تغییر دهید، ممکن است واکنشی وحشتناک بروز دهند. اینکه فقر را ببینی و از دیدنش نمیری، اندیشهای است تجملاتی که فقرا حتی نمیتوانند فکرش را هم بکنند. برای چنین کاری نیاز به آریستوکراسی یا بورژوازیِ مرفه، تحصیلکرده و شیفتهی اصلاحات و عدالت است؛ همانهایی که عموماً گربه سیاه قدرتمندان، مردم و ترقیخواهان میشوند.
سهگانهی آپو
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید