روانشناسی پول/ درسهایی ماندگار دربارهی ثروت، طمع و شادی
کتاب «روانشناسی پول»، نوشتهی مورگان هاوزل، به همت انتشارات نسل نواندیش به چاپ رسیده است. مردم برخی کارهای احمقانه را با پولشان انجام میدهند؛ اما هیچکس احمق یا دیوانه نیست. نکتهی اصلی این است: افراد از نسلهای مختلف، از والدین مختلفی که درآمد و ارزشهای متفاوتی داشتهاند، در مناطق مختلف جهان و در اقتصادهای متفاوتی متولد میشوند. آنها بازارهای مختلف کاری را با انگیزههای متفاوت و درجات مختلف شانس تجربه میکنند و درسهای بسیار متفاوتی میآموزند.
هرکسی تجربهی منحصربهفرد خودش را از عملکرد جهان دارد. چیزهایی که خودتان تجربه کردهاید برایتان متقاعدکنندهتر از چیزهایی است که از دیگران میآموزید. بنابراین، هرکسی در طول زندگی به مجموعهای از دیدگاهها دربارهی شیوهی کار پول میرسد که از فردی به فرد دیگر متفاوت است. ممکن است آنچه از دیدگاه یک فرد احمقانه باشد، از دید دیگری منطقی به نظر برسد.
فردی که در فقر بزرگ شده است، دیدگاهش دربارهی خطر و پاداش به طریقی بسیار متفاوت با کودکی است که پدری بانکدار و ثروتمند دارد.
تصمیم خوب مالی لزوماً به دانش شما ربطی ندارد، بلکه به رفتارتان وابسته است و آموزش رفتار مناسب کار دشواری است، حتی به افراد واقعاً باهوش. سرمایهگذاری، امور مالیِ شخصی و تصمیمات مربوط به کسبوکار عمدتاً بهعنوان رشتهای مبتنی بر ریاضیات تدریس میشود؛ جایی که دادهها و فرمولها به ما میگویند دقیقاً چه کنیم. تعداد کمی از افراد فقط با یک صفحهی گستردهی محاسباتی تصمیمات مالی میگیرند. آنها تصمیمهای مهم مالی را سر میز شام یا در جلسهی شرکت میگیرند. این تصمیمات در مکانهایی گرفته میشود که تجربهی شخصی، دیدگاه جهانبینی منحصربهفردتان، ایگو، غرور، بازاریابی و انگیزههای عجیب و بدیع خاص خودتان در کنار هم قرار میگیرند و روایتی متناسب با شما را برایتان شکل میدهند.
در کتاب «روانشناسی پول»، مورگان هاوزل، نوزده داستان کوتاه برایمان تعریف میکند تا بفهمیم مردم چه دیدگاههای عجیبی نسبت به پول دارند و بیاموزیم چطور حس بهتری از مهمترین موضوعات زندگی دیگران داشته باشیم.

قسمتی از کتاب روانشناسی پول:
پول جنبههای پنهان زیادی دارد. یکی از مهمترین آنها این است: ثروت چیزی است که نمیبینید.
زمانی که در اواسط دههی ۲۰۰۰ در لسآنجلس متصدی پارک خودروها بودم، داشتن ظاهری ثروتمند از همهچیز به جز اکسیژن مهمتر بود.
اگر اتومبیل فِراریای را که در خیابان حرکت میکرد میدیدید، احتمالاً صاحب ماشین را فرد ثروتمند میپنداشتید؛ حتی اگر به او توجه زیادی هم نشان نمیدادید. وقتی با برخی از این افراد آشنا شدم، فهمیدم واقعیت چیز دیگری است. بسیاری از آنها افراد موفق متوسط بودند که بیشتر درآمد خود را صرف خرید یک ماشین کرده بودند.
یکی از آنها را به یاد میآورم. بهتر است در اینجا او را راجر بنامم. او تقریباً همسن و سال من بود. نمیدانستم راجر چه کاری انجام میداد؛ اما یک پورشه داشت و همین کفایت میکرد تا مردم تصور کنند او پولدار است.
یک روز راجر با یک هوندای قدیمی آمد. هفتهی بعد و هفتههای بعد نیز همینطور.
از او پرسیدم: «پورشهات کجاست؟» او گفت: «چون نتوانستم اقساط وامش را بپردازم، مالکیتش را از من گرفتند.» در چهرهی او نشانی از خجالت دیده نمیشد. آنقدر خونسرد جواب داد گویی برایش کاملاً عادی بود. هر تصوری که دیگران در مورد او داشتند اشتباه بود. لسآنجلس پر از راجرهاست.
ممکن است شخصی با اتومبیل صد هزار دلاری ثروتمند به نظر برسد، اما تنها اطلاعاتی که دربارهی ثروت او دارید، این است که او صد هزار دلار کمتر از آنچه پیش از خرید ماشین داشته است یا صد هزار دلار بدهیِ بیشتر دارد. این تمام چیزی است که شما در مورد او میدانید.
ما ثروت دیگران را براساس آنچه میبینیم میسنجیم، زیرا تنها اطلاعاتی که داریم همان چیزهایی است که پیشِرویمان قرار دارند. ما به حسابهای بانکی یا اظهارات کارگزاری افراد دسترسی نداریم. بنابراین، برای ارزیابی موفقیت مالی به ظاهر افراد، ماشینها، خانهها و عکسهای اینستاگرام اعتماد میکنیم.
سرمایهداری مدرن این امکان را برای همگان فراهم آورده است که ثروت را جعل کنند تا جایی که این کار به صنعتی محبوب تبدیل شده است. حقیقت این است که ثروت چیزی است که آن را نمیبینند.
ثروت همان خودروهای زیبا و الماسهایی است که خریداری نشدهاند. ساعتهایی که استفاده نشدهاند، لباسهایی که پوشیده نشدهاند و استفاده از خدمات ممتازی که از آنها صرفنظر شده است. ثروت داراییهای مالی است که هنوز به چیزهای قابل مشاهده و ملموس تبدیل نشدهاند. برداشت ما از ثروت اینگونه نیست، زیرا درکی از آنچه نمیبینیم نداریم.
روانشناسی پول را فاطمه باغستانی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۱۱ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۰۹۹۰۰ تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.