#
#

بی‌عیب‌و‌نقص/ نظر آدم‌حسابی‌ها در مورد آدم حسابی بودن، از ارسطو تا کامو

3 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

کتاب «بی‌عیب‌و‌نقص»، نوشته‌ی مایکل شور، به همت نشر مون به چاپ رسیده است. اکثر آدم‌ها فکر می‌کنند «خوب‌اند»، اما تشخیص اینکه چه چیزی خوب است و چه چیزی بد همیشه کار آسانی نیست؛ به‌خصوص در دنیایی که سرشار است از انتخاب‌های پیچیده، دام‌ها، تله‌ها و نصایح نابجا. خوشبختانه، فیلسوفان آگاه بسیاری هزاره‌هاست که به تفکر عمیق در باب این مسئله‌ی بغرنج پرداخته‌اند و قادرند راهنمایی‌مان کنند. کتاب «بی‌عیب‌و‌نقص» با ذکاوتی موشکافانه و بینشی ژرف، مفاهیمی از جمله اخلاقیات وظیفه‌گرایانه، فایده‌گرایی، اگزیستانسیالیسم، اوبونتو و معانی بسیار دیگری را برایمان شرح می‌دهد و کاری می‌کند که هم در مجالس و مهمانی‌ها بدرخشیم و هم آدم بهتری شویم.

این سؤال که چگونه می‌توانیم زندگی اخلاق‌گرایانه‌تری داشته باشیم هزاران سال است که مثل خوره به جان مردم افتاده، اما پاسخ به این سؤال هرگز به اندازه‌ی الان دشوار نبوده. این را مدیون چالش‌های بزرگ و کوچکی هستیم که آفت زندگی هر روزمان هستند و مثل تیغ بیخ گلویمان، ما را با تصمیمات طاقت‌فرسا و نتایج پیچیده‌ای روبه‌رو می‌کنند که عواقبشان از حوزه‌ی اختیار ما خارج است. علاوه‌بر‌این، اگر بخواهیم حتی یک قدم به مفهوم انسان اخلاق‌مدار نزدیک شویم، لازم است هر روز به تفکر و درون‌نگری و زحمت و رنجه بپردازیم. باید فکر کنیم که چطور می‌توانیم نه‌فقط یک‌بار در ماه، بلکه به معنای واقعی کلمه همیشه خوب باشیم.

نویسنده می‌گوید: «برای اینکه کمی از سنگینی این مفهوم بکاهم، امیدوارم این کتاب بتواند این منجلاب گیج‌کننده را در قالب چهار پرسش ساده بریزد تا هر وقت با یک دوراهی اخلاقی روبه‌رو شدیم چه بزرگ و چه کم‌اهمیت، بتوانیم از خودمان بپرسیم چه کار داریم می‌کنیم؟ چرا داریم این کار را می‌کنیم؟ آیا کار بهتری از دستمان برمی‌آید؟ چرا آن کار بهتر است؟»

چکیده‌ی فلسفه‌ی اخلاق و اخلاق اجتماعی همین است: یافتن پاسخی به این چهار پرسش. با اینکه اداره‌ی حسابداری نیکی‌های کائنات، خبرهای بدی برایمان آورده، ولی یک خبر خوش هم هست: فلاسفه مدتی مدید، دقیقاً به همین سؤال‌ها اندیشیده‌اند. جواب‌هایی هم برایمان دارند یا لااقل تدابیری که کمکمان کند خودمان برای خودمان پاسخ‌هایی پیدا کنیم. جدا از اینکه متون نگاشته‌شده‌ی بسیاری از این فلاسفه تا حد کفرآوری غامض‌اند و آدم را درجا دچار سردرد عصبی می‌کنند، شاید بتوانیم به نظریاتشان مسلح شویم، هنگام تصمیم‌گیری از آن‌ها سود ببریم و امروز کمی بهتر از دیروزمان باشیم.

قسمتی از کتاب بی‌عیب‌و‌نقص:

چکیده‌ی اگزیستانسیالیسم که به‌طرز خنده‌داری مختصر است، این است: وجود بشر پوچ است. نه «قدرتی برتر» در کار است نه خدایی و نه معنایی که بتوان ورای خودِ وجود به آن دست یافت؛ و در این شرایط، وجودمان غرق وحشت و اضطراب می‌شود. مقصود کلی این جنبش (با در نظر نوعی گرفتن تفاوت‌های جزئی بین نویسندگان مختلف) این بود که بفهمیم در مقابل این پوچی، وحشت و اضطراب چه کاری از دستمان ساخته است. اگزیستانسیالیسم حتی در اوج رونق خود هم عموماً در معرض کج‌فهمی و انتقادات بسیاری قرار داشت. روز ۲۹ اکتبر ۱۹۴۵، ژان پل سارتر، وجودگرای فرانسوی کوشید به این مسئله خاتمه دهد و در پاریس یک سخنرانی ترتیب داد باعنوان «اگزیستانسیالیسم نوعی انسان‌گرایی است». هدف از انتخاب این عنوان، غافلگیر کردن مردم بود: نوعی انسان‌گرایی! یعنی این آقا ادعا می‌کند فلسفه‌اش خوش‌بینانه و به سود مردم است! داریم از ژان پل سارتر حرف می‌زنیم؛ یکی از کسانی که در طول تاریخ به دلگیری و ناخوشایندی مشهور است. او اسم گربه‌اش را گذاشته بود «هیچ». کتاب‌هایی نوشته به نام «تهوع» و «هستی و نیستی». تصور کن کتابی بنویسی به نام «هستی و نیستی» و بعد، از بقیه بپرسی: «چرا همه از دست من افسرده می‌شوند؟»

سارتر سعی داشت سوءتفاهم‌های موجود درباره‌ی اگزیستانسیالیسم را از بین ببرد، اما اصولاً خواسته‌اش از مردم این بود که این اصطلاح را در معنای غلط به کار نبرند. او ظاهراً در سخنرانی‌هایش از هیچ یادداشتی استفاده نمی‌کرد که امری حیرت‌انگیز است و او را شبیه وکیل مدافعی می‌کند که دفاعیه‌ی نهایی موکلش را با مهارت تمام به محضر دادگاه عرضه می‌کند و قال قضیه را می‌کَند؛ او (به معنای واقعی کلمه) حالت تدافعی دارد، اما این کارش بی‌دلیل نیست؛ آثار اگزیستانسیالیستی باعث شده بودند همه بیفتند به جانش. آرلت الکایم سارتر (دختر‌خوانده‌ی سارتر که گاهی مترجمش هم بود) در پیش‌درآمد نسخه‌ی فرانسوی‌زبان سمینارهای سال ۱۹۹۶ او می‌نویسد:

مسیحیان نه‌تنها سارتر را به‌خاطر خداناباوری‌اش ملامت می‌کنند، بلکه او را یک فرد ماده‌گرا هم می‌دانند؛ درحالی‌که کمونیست‌ها به این خاطر سرزنشش می‌کردند که چرا این‌گونه نیست... در ذهن بسیاری از مردم، سارتر داشت به یک ضدانسان‌گرای برتر تبدیل می‌شد: او در زمانی مردم فرانسه را از اخلاقیات منع می‌کرد که فرانسه‌ی ویران در سراشیب ناامیدی افتاده بود.

طی مدتی بسیار کوتاه، یعنی بین سال‌های ۱۹۴۳ و ۱۹۴۵، سارتر موفق شد کفر کمونیست‌ها، خداناباوران و هنرمندان را دربیاورد؛ آن هم وقتی خودش یک رمان‌نویس خداناباور بود که برای جراید زیرزمینی کمونیستی قلم می‌زد. کار سختی است. این اگزیستانسیالیسم هم زورش کم نیست.

بی‌عیب‌و‌نقص را نگار شجاعی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۰۴ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۳۲ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب بی‌عیب‌و‌نقص  

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید