عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
بیوگرافی: کارلوس لیسکانو
کارلوس لیسکانو، نویسندهی اوروگوئهای، در سال ۱۹۴۹ در مونتهبیدهئو زاده شد. او که هم رماننویس، نمایشنامهنویس و نوولنویس بود به جنبش توپاماروها پیوست و در آوریل ۱۹۷۲ بازداشت شد و دادگاه رژیم نظامی او را به سیزده سال حبس محکوم کرد. لیسکانو در زندان، شکنجههای بسیار و تحقیرهای بیشماری را تحمل کرد و سایهی شرم روابط عجیب میان قربانی و جلاد همیشه بر سرش بود و از پوچی نظامی رنج میکشید که میخواست او را به اعتراف اجباری وادارد.
اما با وجود همه این مشقتها و شکنجههای طاقتفرسا، دوستی زوالناپذیری بین او و همبندیهای تیرهروزش پدید آمد و قدرت رهاییبخش نوشتن را از آن خود کرد.
او در چهاردهم مه ۱۹۸۵ همراه آخرین یاران زندانیاش آزاد شد.
لیسکانو نوشتن را زمانی آغاز کرد که هنوز در بند بود. او در سال ۱۹۸۶ به سوئد رفت و در آنجا در مقام مترجم، روزنامهنگار، معلم زبان اسپانیایی و نویسنده تأمین معاش کرد.
در سال ۱۹۹۶، به اوروگوئه برگشت و از آن زمان تاکنون در مونتهبیدهئو و گاه در بارسلون زندگی میکند. رشتهی تحصیلیاش هم ریاضیات است. او از سال ۲۰۱۰ تصدی کتابخانهی ملی مونتهبیدهئو را عهدهدار شده است.
لیسکانو از جمله سیماهای برجستهی ادبیات اوروگوئه است و برخی از آثار نمایشیاش در فرانسه، در جشنوارههایی از جمله در فستیوالهای آوینیون، بایون نمایش داده شده و آثارش در چند کشور از جمله فرانسه ترجمه شده است.
«گزارشگر و داستانهای دیگر» (۲۰۰۵)، «جادهی آتاک» (۲۰۰۵)، «خانوادهی من» (۲۰۰۵)، «بارکش دیوانهها» (۲۰۰۶)، «کیفرناپذیری جلادان» (۲۰۰۷)، «خاطرههای جنگ اخیر» (۲۰۰۷)، «نویسنده و دیگری» (۲۰۱۰) و «کتابخوان بیثبات» (۲۰۱۱) از جمله آثار لیسکانو هستند.
قسمتی از کتاب بارکش دیوانهها اثر کارلوس لیسکانو:
مبارزههای زندانی دو گونهاند و این دو نابرابرند. یکی نبرد با شکنجهگرانی است که متعددند، قادر به انجام هر کاری هستند و زندانی بیدفاع است. او برای دفاع از خود به امید هیچچیز حتی پیکرش هم نیست، دستهایش را در اختیار ندارد، چیزی نمیبیند، به زحمت نفس میکشد. زمان، خستگی، درد و ضعف جسمانی به ضد او کار میکنند. در این بازی، کمترین چیزی وجود ندارد که زندانی بتواند برندهاش باشد و او همهچیز را میبازد. او با نیروی بدنی، ذهنی، بخت، خشم و کینه، شاید آن شب بتواند مسابقهی بیبرد را انجام دهد. ولی بار بعد؟
شکنجهگر قادر به انجام هر کاری نیست. حتی اگر با فریادهای شدید پشت سر هم بگوید: «ما تمام وقت دنیا را در اختیار داریم که اطلاعات را بیرون بکشیم.» زندانی میداند که این حرف درست نیست. بهتدریج که زندانی مقاومت میکند و وقت میگذرد، اطلاعاتی که او دارد تازگی خود را از دست میدهند، دیگر مفید نیستند. شاید اطلاعاتی که زندانی میتوانسته آن شب بروز بدهد و دستگیری کسان دیگری ممکن شود، صبح دیگر فایدهای ندارند. شکنجهگر عجله دارد، این امتیاز منفی اوست.
سرانجام شکنجهگر کجخلق میشود، خسته میشود، عرق میکند، خودش را کثیف میکند، نومید میشود، شروع به نوشیدن میکند، اختیار خودش را از دست میدهد، میزند فقط برای اینکه بزند به دور از کار حرفهای عمل کند. این هم امتیاز منفی دیگری برای اوست. شبهایش را با شکنجهکردن میگذراند و بازداشت مردم در خیابان، با ضربههای شدید لگد واردشدن به خانههایی که در آنها خانوادههایی، زنانی، کودکانی هستند. دیگر حتی نمیتواند به خانه و خانوادهی خودش بپردازد.
سالها بعد، داستانی خواهم شنید که نمیدانم درست است یا نه. افسر سربازخانهای که در آن هستم، مردی جوان، دقیقاً تازه ازدواج کرده، شب در خیابانها گشت میزند. هوس میکند به خانهاش و زنش که جوان و تنهاست و چند روز است او را ندیده سر بزند.
زن نمیداند که شوهرش در چنان ساعتی به دیدنش خواهد آمد. افسر جوان به راننده دستور میدهد جلو خانهاش نگه دارد. از اتومبیل پیاده میشود. در را باز میکند. وارد میشود. افسر تپانچهاش را درمیآورد و معشوق را میکشد.
نبرد نابرابر دیگر زندانی با خودش است. او حرف میزند یا نمیزند. در هر دو مورد بازنده است، در این بازی، هیچ بُرد ممکنی وجود ندارد. اگر حرف نزند شکنجه ادامه پیدا میکند و زندانی نمیداند تا کی طول میکشد، و رنج هم همینطور. اگر فکر کند که تا پایان با پایمردی تحمل خواهد کرد ولی موفق نشود و بشکند، این امر میتواند مصیبتبار باشد، او را به جایی بکشاند که تمام اطلاعاتی را که دارد، بدون مقاومت بروز بدهد، و شکنجهگر مجبور نشود که این اطلاعات را با خشونت از او بیرون بکشد.
شکنجهشده در صورتی که حرف بزند با بدترین دشمنش روبهرو میشود. با خودش تنها خواهد ماند، هفتهها، ماهها، سالها، این احساس را خواهد داشت. از خودش میپرسد چرا، با خودش خواهد گفت که میبایست و میتوانسته بیشتر، و باز کمی بیشتر، یک شب دیگر، یک جلسهی دیگر، یک غوطهوری دیگر سرش را در بشکهی آب تاب بیاورد.