#
#

اطلس دل/ طرحی برای پیوند معنادار و زبانی برای انتقال تجربه‌های انسانی

3 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

کتاب «اطلس دل»، نوشته‌ی برنه براون به همت نشر میلکان به چاپ رسیده است. دلیل دردی که حس می‌کنیم چیست؟ در تمام طول زندگی‌مان، هیجان‌ها و احساساتی را تجربه می‌کنیم که ناگزیر دردناک و ویرانگرند. برای اینکه بتوانیم با این موقعیت‌ها کنار بیاییم، باید هر کدام‌مان دلایل و توجیهاتی برای تحمل این درد پیدا کنیم.

نویسنده‌ی این کتاب می‌گوید: گرچه دلایل من شخصی و بر پایه‌ی نیازهای خود من‌اند، احساس می‌کنم راهنماهای خوبی برای کمک به کسانی هستند که نتوانسته‌اند منطق پشت اندوه را درک کنند. من از خانواده‌ی خیلی سرسختی هستم که همه معتقدند باید تحمل کنی و از احساساتت حرف نزنی. پدر و مادرم هر دو با کلی آسیب روحی بزرگ شدند و با وجود اینکه خودشان خوشحال نبودند، زندگی‌ای را که برای ما فراهم کرده بودند اوج زندگی می‌دانستند. در دبیرستان، پدرم کاپیتان خشن و سرسخت تیم فوتبال بود و مادرم رهبر تیم تشویق بود و رئیس چندین باشگاه دیگر.

بچه که بودم کلی رفتارهای پیش‌بینی‌ناپذیر و هیجان‌های شدید در خانه‌مان بود. عشق شدید بود و خشم هم شدید. خنده زیاد بود و درد هم زیاد؛ ولی حتی اوقات خوش هم مبهم بودند، چون هر لحظه ممکن بود به آشوب کشیده شوند.

من فرزند اول از چهار فرزند هستم، برای همین همیشه فشار دیوانگی را حس می‌کردم، و در کنارش احساس می‌کردم مسئولم که از خواهر و برادرهایم در برابر تغییرات ناگهانی خلق‌وخو محافظت کنم. وقتی همه‌چیز بد بود، من مراقب بودم. وقتی همه‌چیز خوب بود من باز هم محافظ بالقوه بودم، همیشه دور از خوشی‌ها، و مسخره‌ام می‌کردند که زیادی جدی‌ام. همیشه خوب می‌دانستم که فقط اندازه‌ی یک نگاه چپ یا یک حاضرجوابی با آشوب فاصله داریم.

ادواردو بریکات، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه سویا می‌گوید: «ما انسان‌ها زندگی را فقط می‌توانیم هیجانی تجربه کنیم.» امیدوارم در این کتاب بتوانیم با هم از هیجان‌ها و تجربه‌هایی بیاموزیم که مشخصه‌ی انسان‌ بودن‌اند، ازجمله از زبان بدانیم که ما را قادر می‌کند چیزی را که تجربه می‌کنیم درک کنیم. می‌خواهم درگاهی کلامی را باز کنم تا بیشترمان بتوانیم از آن عبور کنیم و جهانی پر از انتخاب‌های تازه و فرصت‌های دوباره پیدا کنیم، جهانی که در آن بتوانیم داستان‌های شجاعانه‌ترین و سخت‌ترین لحظه‌ها را طوری برای هم تعریف کنیم که پیوند برقرار شود.

مطمئنم جهان‌های انتخاب‌های تازه و فرصت‌های دوباره وجود دارند چون خودم هم کشفشان کرده‌ام. در طول تحقیقات و نوشتنم از تجربه‌ها و هیجان‌های انسانی، خانواده‌ام، از جمله مادر و پدرم تشویقم کردند، آثارم را خواندند و سعی کردند یاد بگیرند. این فرایند شلوغ و ناکامل بود، اما حالا خانواده‌ام توانایی زبانی و مهارت لازم را دارند تا عشقی را که به هم احساس می‌کنند با رفتاری که در قبال هم دارند همسو کنند. هنوز هم اوقات سخت وجود دارد و خیلی راحت است که به روش‌های قدیمی برگردیم، ولی حالا دیگر امکان را دیده‌ایم و داریم پیشرفت می‌کنیم.

قسمتی از کتاب اطلس دل:

به همان اندازه که نیاز داریم به دیگران تعلق داشته باشیم، باید به خود نیز تعلق داشته باشیم. هر نوع تعلق که از ما بخواهد به خود خیانت کنیم تعلق واقعی نیست.

هر نوع بحث از تعلق باید با پذیرش این امر آغاز شود که عشق و تعلق نیازهایی تقلیل‌ناپذیر برای همه‌ی انسان‌ها هستند. نبود عشق و تعلق همواره به رنج منجر می‌شود. تحقیقات جدید، که مفهوم سلسله‌مراتب نیازهای مزلو را دنبال کرده و بهبود بخشیده‌اند، نشان می‌دهند که یافتن حس تعلق، در روابط اجتماعی نزدیک و در اجتماع، عامل اساسی در جهت دستیابی به رفاه است. آنچه حس تعلق را برای ما ضروری می‌کند این واقعیت است که گونه‌ای اجتماعی هستیم. ما نمی‌توانیم بدون یکدیگر زنده بمانیم.

گرچه من زندگی حرفه‌ای خود را با مطالعه روی پیوند، شرم و آسیب‌پذیری آغاز کردم، موضوع تعلق همواره در داده‌ها ظاهر می‌شد. نمی‌توان هیجان‌ها و تجاربی که انسان ‌بودن را تعریف می‌کنند، بدون مواجهه‌ی دائم با مفهوم تعلق، بررسی کرد. این مفهوم بسیار پایه‌ای‌تر از آن است که بتوان نادیده‌اش گرفت.

در سال ۲۰۱۷، من کتاب شجاعت در برهوت: جستجوی تعلق واقعی و شجاعت دستیابی به خوداتکایی را منتشر کردم. کتاب درباره‌ی این است که در جهانی که روزبه‌روز متفرق‌تر و گسسته‌تر می‌شود، تعلق واقعاً چه معنایی دارد.

در جایگاه محقق نظریه‌ی داده‌بنیاد، کارم درک چیزی است که نگرانی اصلی شرکت‌کنندگان در پژوهش نامیده می‌شود. در کتاب شجاعت در برهوت، پژوهش خود را با این سوال‌ها شروع کردم: درخصوص تعلق، مردم تلاش می‌کنند به چه برسند یا چه حسی داشته باشند؟ چه چیزی برایشان مهم است؟

به همان اندازه که نیاز داریم به دیگران تعلق داشته باشیم، باید به خود نیز تعلق داشته باشیم. هر نوع تعلق که از ما بخواهد به خود خیانت کنیم تعلق واقعی نیست.

تعلق حقیقی عمل معنوی باور داشتن و تعلق‌ داشتن به خودمان است چنان عمیق که می‌توانیم خود اصیلمان را به جهان نشان دهیم و تقدس را هم در جزئی از چیزی ‌بودن و هم در تنها ایستادن در برهوت بیابیم. تعلق حقیقی ما را ملزم به تغییر خود نمی‌کند، بلکه می‌خواهد کسی باشیم که هستیم.

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط