
ارزش همهچیز/ ساختن و ستاندن در اقتصاد جهانی
کتاب «ارزش همهچیز»، نوشتهی ماریانا متزوکاتو، به همت انتشارات روزنه به چاپ رسیده است. کتاب «ارزش همهچیز»، کیفرخواستی است کوبنده علیه نظام مالی جهانی امروز. در این کتاب متزوکاتو بهدقت روش محاسبهی ارزش اقتصادی را بررسی کرده است و نشان میدهد که چگونه نظریهی اقتصادی جریان اصلی، ناتوان از این بوده که تفاوت میان ارزشآفرینی و زهکشی ارزش را آشکار سازد. او استدلال میکند که تمایز مبهم میان این دو مقوله، این امکان را به بازیگران خاصی در نظام اقتصادی داده است که خود را بهعنوان خالق ارزش جا بزنند، درحالیکه در واقعیت آنها فقط ارزش موجود را جیببهجیب میکنند یا حتی بدتر از آن، آن را از بین میبرند.
این کتاب از مطالعات موردی (از درهی سیلیکون تا بخش مالی و شرکتهای بزرگ داروسازی) استفاده میکند تا نشان دهد چگونه مفهوم مبهم ارزشآفرینی، موجب خلط معنای میان رانت و سود، زهکشان و آفرینندگان ارزش و پاداش و تحریف معیارهای اندازهگیری رشد و تولید ناخالص داخلی میشود. طی این فرآیند، نوآوری آسیب میبیند و نابرابری افزایش مییابد.
درسی که کتاب میدهد، ضروری و روشنگر است: برای نجات نظام اقتصادی از بحران اجتنابناپذیر بعدی و تقویت رشد اقتصادی در درازمدت، نیاز داریم تا در سرمایهداری، نقش سیاست عمومی و اهمیت بخش عمومی بازنگری و چگونگی سنجش ارزش را در جامعهی خود بازتعریف کنیم.
توماس پیکتی، اقتصاددان فرانسوی، در کتاب تأثیرگذار «سرمایه در قرن بیستویکم» بر نابرابری حاصل از صنعت مالیِ چپاولگر، که به اندازهی کافی مالیات نمیپردازد، و راههای میراثبری ثروت در میان نسلها تمرکز میکند، امری که به ثروتمندترینها برای حتی ثروتمندتر شدن امتیاز میبخشد. تحلیل پیکتی روشن میسازد که چرا نرخ بازده داراییهای مالی (به قول او سرمایه) بالاتر از نرخ رشد بوده است. او برای متوقف کردن این چرخهی معیوب، افزایش مالیات بر مجموع ثروت و ارث را پیشنهاد میدهد. از دیدگاه وی، در حالت ایدهآل چنین مالیاتی باید در مقیاسی جهانی به اجرا درآید تا هیچ کشوری نتواند زیراب دیگری را بزند.
جوزف استیگلیتز، متفکر و اقتصادان برجستهی امریکایی، به این موضوع پرداخته است که مقررات ضعیف و رفتارهای انحصارطلبانه چگونه به آن چیزی میانجامد که اقتصاددانان اسمش را استحصال رانت میگذارند. از نظر استیگلیتز رانت درآمدی است که براثر مانعتراشی برای دیگر کسبوکارها به دست میآید؛ موانعی چون جلوگیری از ورود شرکتهای جدید به یک بخش یا درآمد حاصل از مقرراتزدایی که اجازه داده است بخش مالی به طرزی نامتناسب بزرگتر از دیگر بخشهای اقتصاد شود. فرض بر آن است که با سنگاندازی کمتر در عملکرد رقابتی اقتصاد، توزیع درآمد برابرتر خواهد شد.
ما میتوانیم تحلیلهای مبتنی بر الگوی سازندگان در برابر ستانندگان را حتی پیشتر ببریم. برای فهم آنکه چرا بعضی استثمارکنندهها ارزش تلقی میشوند و ثروت را از اقتصادهای ملی میمکند، درحالیکه دیگران خالق ثروتاند ولی از آن ثروت منتفع نمیشوند، فقط نگاه به موانعی که در شکل آرمانی رقابت اخلال به وجود میآورند کافی نیست. اندیشههای جریان اصلی درخصوص رانت، هنوز بهصورت بنیادین نحوهی استثمار ارزش را به چالش نکشیدهاند و به همین دلیل است که این استثمار دوام میآورد.

قسمتی از کتاب ارزش همهچیز:
قیمتها بازتاب مطلوبیتی هستند که خریداران از چیزها دریافت میکنند. آنها هرچه کمیابتر باشند (یا بهعبارتی مطلوبیت نهاییشان هرچه بیشتر باشد) مصرفکنندگان تمایل بالاتری به پرداخت هزینه برایشان خواهند داشت. این تفاوتها در مطلوبیت نهاییِ یک محصول، بهعنوان ترجیح مصرفکننده شناخته شدند. همین اصل در مورد تولیدکنندگان نیز صادق است. بهرهوری نهایی اثری است که یک واحد اضافی از کالای تولیدی میتواند بر هزینههای تولید داشته باشد. هزینهی نهایی آخرین شکلات تولیدشده در خط تولید پایینتر از هزینهی شکلات قبلی است.
این تعریف از مارژینالیستها در کانون اندیشهای نهفته است که امروزه آن را بهعنوان نظریهی نئوکلاسیک میشناسیم: مجموعه اندیشههایی که از نظریهی کلاسیک بسط یافته توسط اسمیث و ریکاردو و امتدادیافته از سوی مارکس پیروی میکردند. اصطلاح نئوکلاسیک نشان میداد که نظریههای جدید چگونه بر شانهی غولهای فکری پیشین ایستادند، ولی سپس نظریه را به سمتوسویی جدید بردند. نظریهی اقتصاد خُرد، یعنی نظریهی نحوهی تصمیمگیری بنگاهها، کارگران و مصرفکنندگان، بر نظریهی نئوکلاسیک تولید و مصرف استوار است، که خود بر بیشینهسازی سود (بنگاهها) و مطلوبیت (مصرفکنندگان و کارگران) تکیه میکند.
مارشال به عنوان یک ریاضیدان، با استفاده از علم ریاضی و وام گرفتن از فیزیک نیوتنی، نظریهی خود را در مورد نحوهی عملکرد اقتصادی بسط داد. براساس مدل او نقطهای که در آن پول یک مصرفکننده برایش ارزشمندتر از آن واحد اضافی (نهایی) از یک کالا (یک شکلات دیگر) باشد که پول میتواند بخرد جایی است که سامانه در تعادل به سر میبرد؛ نوعی گرتهبرداری از توصیف نیوتون از نحوهی گرد هم باقی ماندن کیهان از طریق جاذبه. منحنیهای نرم و پیوستهی این نیروهای متعادلکننده و تکاملی، سامانهای فارغ از اغتشاش و بالقوه بهینه را به تصویر میکشند. گنجاندن مفاهیمی چون تعادل در مدل نئوکلاسیک، سرمایهسالاری را نظامی بیآشوب معرفی میکرد که بر سازوکارهای رقابتی خودمتعادلکننده مبتنی بود؛ تضادی آشکار با توصیف مارکس، که این نظام را صحنهی مبارزه میان طبقات، پر از عدم تعادل و بسیار به دور از وضعیت بهینه میدانست، به شکلی که برای تبیین انقلابهای ناشی از آن ایدهی اِروین شرودینگر درباره جهش کوانتومی و مکانیک کوانتوم بهتر از فیزیک نیوتونی بود.
ارزش همهچیز را گروه مترجمان به سرپرستی احمد سیف ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۹۰ صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.