یادداشتهای یک مدیرعامل/ 33 اصل مهم در زندگی و کار
کتابِ «یادداشتهای یک مدیرعامل» نوشتهی استیون بارتلت به همت نشر مون به چاپ رسیده است. این کتاب شما را دعوت میکند تا از عوامل پنهانی که باعث موفقیت کسبوکارهای بزرگ میشود، آگاه شوید و درک عمیقتری از رهبری، استراتژی و انعطافپذیری به دست آورید؛ اما نکتهی جالبتوجه دربارهی این کتاب این است که راهکارهایی که در آن ذکر شده، چنان جهانشمول و کاربردی است که ممکن است در زندگی روزمره نیز به کار شما بیاید؛ مانند چراغهای کوچکی که دید و ذهنتان را باز کرده و شما را به سوی مسیر موفقیت هدایت میکند.
با مطالعهی این کتاب میآموزیم که چگونه به چالشها نگاهی موشکافانه و هوشمندانه داشته باشیم، همچنین در این کتاب، روایت مبارزهی مدیران شرکتهای بزرگ را میخوانیم و از شجاعت و سرسختیشان درسهای مهمی میآموزیم.
شما در مقام مدیرعامل و رهبر، بیشتر از هر چیزی به دانش، تجربه، شجاعت و اصالت نیاز دارید تا دربرابر دوراهیها با درایت، مسیر درست را انتخاب کنید. انجام چنین کاری شاید سختترین قسمت شغل هر رهبر و مدیرعامل باشد، اما نویسندهی این کتاب با جمعآوری اطلاعات و مصاحبه با آدمهایی که پیروزمندانه از این آزمون بیرون آمدهاند، راز این موفقیت را در اختیار شما قرار میدهد.
«یادداشتهای یک مدیرعامل» نهتنها برای کارآفرینان، مدیران و رهبران، بلکه برای تمام کسانی که بهدنبال رشد و پیشرفت در عرصهی کسبوکار هستند، منبعی ارزشمند و الهامبخش خواهد بود.
درنهایت، این اثر به شما میآموزد که به خودتان اعتماد کنید، مغلوب شرایط سخت نشوید و از هر مسیر سختی بااراده و سربلندی خارج شوید.
استیون بارتلت، کارآفرین جوانی است که در 23سالگی موفق شد شرکت بازاریابی آنلاینش را به نام سوشیال چین به بهرهوری صد میلیون یورویی برساند. او هماکنون یکی از جوانترین افراد موفق در زمینهی تجارت و رسانه است.
او از میان تجربههایی که از خلال شکستها و موفقیتهایش به دست آورده، 33 قانون نوشته است که همگی بنیان اصلی زندگی صدها آدم موفق و مشهور بوده و هنوز هم هست و در آینده هم خواهد بود. قوانینی که بهزعم خودش، تاریخ انقضا ندارد و کلیتی را دربرمیگیرد که بیشک به رستگاری و موفقیت ختم خواهد شد.
این 33 قانون به غیر از اینکه حاصل تجربیات افراد موفق در حوزههای مختلف تجاری، ورزشی و... است، از مطالعات روانشناسی و علوم رفتاریای نشئت گرفته که همگی حاصل تجربهاند و میتواند چراغی باشد بر راه پرپیچ و خمی که افراد جوان و تازهکار در پیش دارند.
قوانین جهانشمول و آزمودهای که در این کتاب آمده، به همهی افراد از هر قشری کمک میکند تا تمام پتانسیل خود را به کار گیرند و در زندگی بهترین خود باشند. این قوانین به شما کمک خواهد کرد نه فقط مسیر رشد، بلکه مسیر درخشیدن را پیدا کنید.
قسمتی از کتاب یادداشتهای یک مدیرعامل:
تاکسی گرفتن در سال 2008، با ابهامات زیادی همراه بود. مشتری هیچ راهی نداشت که بداند تاکسی او چه زمانی میرسد (یا اصلاً میرسد)، چهکسی او را سوار میکند یا سفرش چقدر طول میکشد. در آن زمان، اگر سوار تاکسی بدون کیلومترشمار میشدید، راننده نرخ کرایه را براساس حدس خود حساب میکرد؛ حتی اگر سوار تاکسی با کیلومترشمار میشدید، باز هم نگران بودید که نکند راننده عمداً مسیر طولانیتری را برای افزایش کرایه طی کند.
این عدم شفافیت سم است و بیاعتمادی ایجاد میکند و ما را به یک برند بیاعتماد، بدبین، رنجیده و بیمیل تبدیل میکند.
با توجه به این، اوبر از یک اصل روانشناسی به نام شفافیت عملیاتی استفاده کرد و تکتک جزئیات سفر را در حین انتظار کشیدن مشتری به او توضیح داد؛ مانند محاسبهی تخمینی زمان رسیدن تاکسی، نحوهی دقیق محاسبهی کرایه، پیشبینی چیزهایی که ممکن است پیش بیاید و بهروزرسانیهای سریع این موارد همراه با توضیحات.
این تغییرات منجر به کاهش 11درصدی نرخ لغو پس از درخواست شد که برای اوبر، با بیش از هفت میلیارد سفر در سال، سود چند میلیارد دلاری به همراه داشت.
در سال 2008، پیتزافروشی دومینو چالش کاری جالبی را در ارتباط با مشتریهایش از سر گذراند. مشتریانی که زمان طولانی منتظر پیتزایشان بودند، با دومینو تماس گرفتند تا بپرسند پیتزایشان کجاست. بدینترتیب کل فرایند تهیهی پیتزا قطع میشد؛ زیرا شخصی که به تلفن پاسخ میداد، از شخصی که پیتزا درست میکرد، میپرسید چرا آمادهسازی پیتزا تأخیر داشته و درنهایت به مشتری پاسخ مبهم و نامطمئنی داده میشد. در نتیجه، مشتری که تماس گرفته بود، ناخواسته فرایند تحویل پیتزای خودش را به تأخیر انداخته بود؛ زیرا شفافیت عملیاتی به او داده نشده بود.
برخی از پیتزافروشیهای زنجیرهای با سرمایهگذاری روی کیسههای گرم نگهدارندهی پیتزا، استخدام کارکنان و رانندگان بیشتر، ضمانت بازگشت پول در زمان تحویل و ارائهی نان رایگان بابت تأخیر در تحویل، به این چالش پاسخ دادند، اما تلفنهایشان همچنان زنگ میخورد.
چیزی که آنها متوجه نمیشدند این بود که در هر صورت، مسئلهی اصلی، یعنی بلاتکلیفی مشتری همچنان پابرجاست؛ مردم نمیخواستند سفارششان زودتر برسد، فقط میخواستند دقیق بدانند کی پیتزایشان میرسد.
دومینو این را درک کرد و در سال 2008، نرمافزار مدیریت سفارشاتش به نام «ردیاب پیتزای دومینو» را ساخت که در فرایندی پنج مرحلهای دقیقاً به مشتریان نشان میداد که سفارش آنها کجاست.
این نوآوری ساده دومینو را متحول کرد. تماسهای تلفنی از طرف مشتریان ناراضی بهشدت کاهش یافت. رضایت مشتری روزبهروز بیشتر شد و دومینو با صرفهجویی در زمان، صدها میلیون دلار سود کرد.
تحقیقات منتشرشده در روزنامهی نیچر نشان میدهد که از نظر روانی، اگر بدانیم اتفاقی منفی در شرف وقوع است (مثلاً پیتزای ما سی دقیقه دیرتر میرسد)، کمتر استرس خواهیم داشت تا اینکه در بلاتکلیفی رها شویم (مثلاً ندانیم پیتزای ما کجاست). این امر بدین دلیل است که وقتی بلاتکلیفیم، ناحیهای از مغز ما که آینده را پیشبینی میکند، فعالتر و پریشانتر میشود. همانطور که روری ساترلند در کتاب «کیمیاگری» خود توضیح میدهد، خبر لحظه آخری تأخیر در پرواز بسیار آزاردهندهتر از خبر پنجاه دقیقه تأخیر چند ساعت قبل از پرواز است.