چرندیات / پرده‌برداری از بزرگ‌ترین کلاه‌برداری‌های موجود در جهان

2 سال پیش زمان مطالعه 7 دقیقه

 

کتاب «چرندیات» نوشته‌ی مشترک الکس مایاسی، روهین داهار و زاکاری کروکت به همت نشر گاه به چاپ رسیده است. کدام دروغ‌ها به قدری بزرگ هستند که هیچ‌کسی به آن‌ها شک نمی‌کند؟

در طول حیات بزرگ می‌شویم، به مدرسه و سرکار می‌رویم، ماشین می‌خریم، تشکیل خانواده می‌دهیم، وام مسکن دریافت می‌کنیم، شغلمان را از دست می‌دهیم، طلاق می‌گیریم، شغل جدیدی پیدا می‌کنیم، خانواده‌ی جدیدی تشکیل می‌دهیم، چند باری نقل‌مکان می‌کنیم، بازنشست می‌شویم، مجدداً به سر کار برمی‌گردیم، کمی با بازی گلف سرگرم می‌شویم و سپس می‌میریم. آیا امکانش هست که حین اجرای این نمایشنامه گهگاهی درباره‌ی تصمیم‌های مهم زندگی اشتباه کرده باشیم، چون اطلاعات غلطی در دست داشتیم؟ قریب‌به‌یقین همین‌طور است.

اطلاع‌رسانی غلط عواقبی به دنبال دارد. ممکن است صرفاً برای یک شیشه نوشیدنی پول بیشتری پرداخت کنید. یا بدتر، ده‌ها هزار دلار و چندین سال از عمر خود را بابت نظام آموزشی اشتباه صرف کنید. یا اگر رفته‌رفته تبلیغات را باور کنید، شاید بخش عمده‌ای از دوران جوانی‌تان نسبت به بدنتان حس بدی داشته باشید و گاهی اوقات وقتی عده‌ی کثیری از مردم دروغ خبیثانه‌ی خاصی را باور می‌کنند، اتفاق واقعاً ناگواری ممکن است رخ دهد.

نمونه‌ی متعارف «دروغ بزرگ» قرن بیستم مجموعه تبلیغاتی آدولف هیتلر بود. هیتلر دروغی چنان شرم‌آور ساخت که بعید به نظر می‌رسید رئیس یک دولت بتواند چنین داستانی را سَر هم کند: وی مدعی شد که مسبب تمام مشکلات آلمان، یهودی‌ها هستند.

دروغ بزرگ هیتلر منجر به کشتار جمعی میلیون‌ها یهودی، قتل‌عام سایر اقلیت‌ها و جنگ جهانی شد. امروز غیرقابل‌درک است که چنین دروغ بارزی به چنین رفتار دَدمنشانه‌ای دامن زد. اما تنها 75 سال پیش همه‌ی مردم یک کشور برای خدمت به یک دروغ مرتکب اعمال شیطانی غیرقابل‌تصوری شدند.

خود اصطلاح «دروغ بزرگ» هم توسط شخص هیتلر به شهرت رسید. وی در کتاب زندگی‌نامه‌اش به نام «ماین کمپف» سال 1925 نوشته است: «دروغ بزرگ همواره از میزان معینی از باورپذیری برخوردار است چراکه عامه‌ی مردم باور ندارند دیگران می‌توانند به‌قدری گستاخ باشند که واقعیت را تا این حد نفرت‌برانگیز تحریف کنند.» هیتلر یهودیان آلمان را به عنوان پدیدآورنده‌ی دروغ بزرگ ترسیم کرد. او آن‌ها را بابت شکست کشورش در جنگ جهانی اول قربانی کرد. هیتلر حتی برای ابداع اصطلاح «دروغ بزرگ» از دروغی بزرگ استفاده کرد.

بعد از جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده فیلم ضدکمونیستی با نام «دروغ بزرگ» تولید کرد که با این نقل‌قول از هیتلر شروع می‌شد: «توده‌های بزرگ مردم خیلی راحت‌تر از توده‌های کوچک‌تر قربانی دروغ بزرگ می‌شوند.» در این فیلم هیتلر به استالین، نازی‌ها به کمونیست‌ها و جنگ جهانی دوم به مبارزه علیه کمونیسم تشبیه شده بود. قدرت دروغ‌های بزرگ به همین سادگی است، بیانیه‌های مؤثر واقعی به نظر می‌رسند. توجیه‌کردن جنگ سرد از طریق قبولاندن به جامعه‌ی امریکایی که کمونیست‌ها همان نازی‌های نوین هستند، بسیار راحت‌تر است از توضیح دادن واقعیت پیچیده مربوط به تداخل انقلاب کمونیستی با سیاست جغرافیایی، جنبش‌های ضداستعمار و احساسات ملی‌گرایانه. دروغ بزرگ از نیاز برای مباحثه ‌کردن درباره‌ی حقایق شانه خالی می‌کند.

سال 2003 دولت امریکا براساس شواهدی دال بر دسترسی صدام حسین به سلاح کشتار جمعی به عراق حمله کرد؛ اما این سلاح وجود نداشت؛ در مقابل سیاست‌مداران این‌طور برآورد کردند که اطلاعات کافی نبوده است. چه کسی باور می‌کرد که دولت امریکا به‌حدی گستاخ است که براساس داده‌های پوشالی جنگ به راه بیندازد؟

دولت‌ها دروغ‌های بزرگ مهمی را بیان می‌کنند. گاهی اوقات دروغگویی آن‌ها آشکار است. گاهی هم دولتمردان شواهدی را برمی‌گزینند تا به نتایج مطلوب خویش دست پیدا کنند. در هر صورت دروغ است.

اما دروغ‌های بزرگ دارای پیشینه‌های دیگری هم هستند. زمانی‌که شروع به رصد کردن دروغ‌های بزرگ می‌کنید، درمی‌یابید که کل دنیا براساس ایده‌هایی شکل گرفته است که واقعیت ضرورتاً از آن‌ها دفاع نمی‌کند. باوجوداین، آن‌ها را می‌پذیریم چون «زندگی همین است.»

قسمتی از کتاب چرندیات:

آیا دانشگاه رفتن ارزش دارد؟

کالج‌ها و دانشگاه‌های امریکا در حال از سر گذراندن بحران اعتماد میان عامه‌ی مردم هستند. اگرچه برای مدت مدیدی مدرک دانشگاهی بلیط ورود به طبقه‌ی اجتماعی متوسط یا بالاتر تلقی می‌شد، اما در 30 سال اخیر هزینه‌های تحصیل در دانشگاه با سرعت بیشتری نسبت به هزینه‌های درمان، مسکن یا تقریباً هر چیز دیگری رشد داشته است. شهریه‌ها، بدهی دانشجویان و میزان وام‌های دانشجویی پرداخت نشده سربه‌فلک گذاشته‌اند که سبب شده است تا فارغ‌التحصیلان بدهکار از تحصیلات دانشگاهی خود بدگویی کرده و کارشناسان اظهار کنند تحصیلات دانشگاهی در برابر هزینه‌هایش صرفه‌ی اقتصادی ندارد.

علی‌رغم بدبینی‌های موجود، پژوهش‌ها درباره‌ی ارزش مدرک دانشگاهی متفق‌القول به این نتیجه رسیده‌اند که: مدرک کارشناسی یک سرمایه‌گذاری معقول و باارزش رو به رشد است. درآمد مازادی که تحصیل‌کرده‌ها کسب می‌کنند، هزینه‌های دانشگاهی را چندین برابر جبران می‌کند.

صرفاً نباید تحصیلات دانشگاهی را براساس بازپرداخت مالی آن توجیه کرد. اما اگر هزینه‌ی تحصیل در دانشگاه بیش از اندازه بالا باشد، رشته هنرهای لیبرال یا آداب اجتماعی و پیدا کردن دوستان مادام‌العمر برای همه منتفی است مگر برای اقلیت ثروتمند.

چطور می‌توان این تناقض را حل‌وفصل کرد که تحصیلات دانشگاهی سرمایه‌گذاری معقول است درحالی‌که هر روز به تعداد دانشجویانی که وسع پرداخت وام دانشجویی را ندارند،، اضافه می‌شود؟ وقتی صحبت از آموزش دانشجویان و آماده کردن آن‌ها برای بازار کار می‌شود بدون آنکه منتهی به بدهکارشدنشان شود، تحصیلات عالیه‌ی امریکا در چه جایگاهی قرار می‌گیرد؟

احتمالاً تحصیلات دانشگاهی به‌طور میانگین همچنان سرمایه‌گذاری سودآوری است. اما در دانشگاه‌های امریکا هنوز هم نمره دی نمره قبولی است.

طی سه دهه‌ی اخیر دانشکده‌ها و دانشگاه‌های امریکا بزرگ‌تر شده‌اند. دانشجوهای بیشتری به منظور تحصیل در دانشگاه‌هایی شهریه بالاتری پرداخت می‌کنند که بودجه‌ی بیشتری بابت برنامه‌ها و امکانات آموزش هزینه می‌کنند _این شهریه‌ها از طریق کمک‌های مالی تأمین شده و در نتیجه میزان بدهی‌ها افزایش یافته است.

سوابق نرخ شهریه به‌طور بارزی حاکی از شدت ‌گرفتن هزینه‌هاست. اگر شهریه‌ها و حق ورود از سال 1987 مطابق با نرخ تورم رشد می‌کرد، نسل جدید که همه تلفن همراه دارند، برای تحصیل در دانشگاه ییل به جای 42300 دلار 25268 دلار، دانشجویان دانشگاه امهرست به جای 44610 دلار 24741 دلار، دانشجویان دانشگاه میشیگان به جای 13819 دلار 5815 دلار پرداخت می‌کردند.

علی‌رغم شهریه‌های سربه‌فلک‌کشیده بسیاری از مدیران دانشگاه‌ها در چشم والدین زل‌زده و می‌گویند که هزینه‌ی تحصیل در دانشگاه آن‌قدرها هم گران نیست. در حال حاضر برای تعدیل تورم میزان کمک‌های مالی فراهم شده توسط دولت فدرال که در قالب کمک‌هزینه و وام ارائه می‌شود، از سالی 12 و نیم میلیارد دلار در سال 1982 به مبلغ حدوداً 170 میلیارد دلار افزایش یافته است. دانشگاه‌های گزینشی هم به‌قدری کمک‌هزینه‌ی دانشجویی ارائه می‌دهند که تنها تعداد اندکی از دانشجویان مرفه شهریه معین‌شده را پرداخت می‌کنند. بین سال‌های 1995 تا 2007 بهای خالص یا بهایی که دانشجویان بعد از محاسبه‌ی کمک‌هزینه‌ها می‌پرداختند، برای چهار سال تحصیل در دانشگاه‌های دولتی 20 درصد (در مقایسه با افزایش 56 درصدی شهریه) و در دانشگاه‌های خصوصی 27 درصد (در مقایسه با افزایش 39 درصدی شهریه) افزایش یافته است. این افزایش متعادل است اما همچنان برای خدماتی به این گرانی قابل توجه است.

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط