عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
پل آستر: این ممکن است آخرین چیزی باشد که مینویسم
پل آستر در حال کار روی آخرین رمانش بهشدت بیمار شد. در گفتوگویی با گاردین، آستر از معنا بخشیدن به زندگی خود از طریق داستان، راز تداوم عشق و اینکه چگونه کتاب جدیدش او را غافلگیر کرده صحبت میکند.
در شروع آخرین رمانِ پل آستر، شخصیت اصلی با یک مشاور غمگین و افسرده صحبت میکند که بلافاصله پس از ازدستدادن همسرش در یک برخورد تصادفی خشن در شنا به او میگوید: «هر لحظه ممکن است هر اتفاقی برای ما بیفتد. تو این را میدانی، من میدانم، همه این را میدانند، و اگر ندانند، پس حتماً خوب توجه نکردهاند.»
در دو سال گذشته، آستر خود دستخوش دو حادثهی دردناک بوده است. اول در یک تراژدی وحشتناک خانوادگی با پوشش گستردهی مطبوعاتی، شاهد مرگ نوهی نوزادش بود و دیگری پسرش که حاصل ازدواجش با لیدیا دیویس بود، بر اثر مصرف بیشازحد مواد مخدر درگذشت. در ماه مارس سال جاری، همسر آستر، در اینستاگرام همگان را از این واقعیت آگاه کرد که این نویسنده با شیمیدرمانی و ایمونوتراپی دستوپنجه نرم میکند.
تقریباً در اواخر سال گذشتهی میلادی، زمانی که آستر در حال کار روی واپسین اثرش بود، شروع به مواجهه با تبهای مرموزی کرد. تشخیص اولیه این بود که او به ذاتالریه مبتلا شده است. قبل از رفتن به دالانهای درمانی کووید، درنهایت تشخیص داده شد که آستر به سرطان مبتلاست. از آن هنگام درمان بیوقفه ادامه داشته است. خودش میگوید: «در این مدت واقعاً کار نکردهام. سختیهایی را پشت سر گذاشتهام که معجزهها و همچنین مشکلات بزرگی به بار آورده است.»
آستر میگوید که شیفتگی او به مفهوم «لحظهای که زندگی را تغییر میدهد» از یک حادثه در دوران کودکی ناشی میشود: در یک اردوگاه تابستانی، پسری که در کنار او ایستاده بود بر اثر برخورد صاعقه کشته شد. «این تجربهی مهم زندگی من بود. بودن درست در کنار پسری که در یک آن به قتل رسیده بود، دیدگاه من را نسبت به جهان تغییر داد. من از آن زمان با این تفکر زندگی کردهام که ممکن است در هر لحظه همهچیز تمام شود. البته این، چیزی دلسردکننده ولی درعینحال رهاییبخش است.»
آستر میگوید: «یک ایده مرکزی قوی که در کانون آخرین اثرم قرار دارد، ارتباطی است که ما با افراد دیگر داریم و اینکه این مسئله چقدر برای زندگی ما حیاتی است. ممکن است برای ما سخت باشد که از عشق طوری صحبت کنیم که شایستهی آن است. عشق طولانیمدت، مداوم و مادامالعمر و تمام پیچوخمهای احتمالی که در پی خواهد داشت.» او اضافه میکند: «شما باید عشق را نوعی درخت یا گیاه بدانید؛ قسمتهایی پژمرده میشوند و ممکن است مجبور شوید شاخهای را برای حفظ رشد کلی ارگانیسم قطع کنید. اگر به نگاه داشتن عشق، دقیقاً همانطور که از ابتدا بوده ثابت قدم باشید، یک روز جلو چشمان شما خواهد مُرد. عشق برای تداومش باید اُرگانیک باشد.»
آستر اضافه میکند: «واقعیت این است که ما هرگز واقعاً کسانی را که با آنها ارتباط داریم نمیشناسیم. رازهایی وجود دارد که هرگز نخواهیم توانست به آنها پاسخ دهیم. اما فکر میکنم این در مورد خود ما نیز صدق میکند؛ چیزهای زیادی در مورد زندگی من وجود دارد که آنها را نمیفهمم. اقدامات من در این سالها. چرا این کار را کردم؟ چرا آن انگیزه در من وجود داشت؟ مردم سالها زمان صرف تجزیه و تحلیل میکنند تا پاسخ این سؤالات را بیابند. خودم بهشخصه کموبیش بهتنهایی تلاش کردهام چیزها را بفهمم و صادقانه باید بگویم که فکر نمیکنم در این مسیر پیشرفت زیادی داشته باشم.»
داستان بومگارتنر بین سالهای 2016 و 2018 اتفاق میافتد و کنایهای به حضور «اوبوی آشفته در کاخ سفید است.» خودش میگوید: «نمیخواستم مستقیماً با ترامپ کشتی بگیرم، اما او در پسزمینهی زندگی امریکایی روزمره کمین کرده بود.» در مورد انتخابات بعدی، آستر میگوید که عدم اشتیاق اولیه بسیاری از دموکراتها به جو بایدن را درک کرده است. او مطمئناً اولین انتخاب من برای سال 2020 نبود؛ اما اکنون که نگاه میکنم، بهشدت مرا شگفتزده کرده است. فکر میکنم بایدن کاملاً خارقالعاده بوده است و شاید در این چند سال، یکی از بهترین رئیسجمهورهایی باشد که در طول عمرم به یاد دارم. او میداند که دولت نقش مهمی در سلامت روانی، اخلاقی و اقتصادی ما دارد و برنامههایی که پیشنهاد کرده است با پیشرفت مشهودی نسبت به آنچه در 40 یا 50 سال گذشته داشتهایم همراه است.
آستر میگوید: «درحالیکه جناح راست تلاش میکند تا بایدن را «پیرمردی بیکفایت» نشان دهد، اما این از واقعیت به دور است. او کاملاً توانایی دارد و بیش از هر کسی در واشینگتن دربارهی دولت میداند. درست است که اشتباهات خود را مرتکب شده است، اما در حال حاضر انتخاب بدی نیست.»
از نکات جالبتوجه در مورد آستر این است که او همچنان به نوشتن با ماشین تحریر وفادار است: «دستیارم آن را در کامپیوتر تایپ میکند و برای ناشر میفرستد.»
منبع: گاردین
مترجم: محسن امینی