واژگونی هرم/ تاریخ تاکتیکهای فوتبال
کتاب «واژگونی هرم» نوشتهی جاناتان ویلسون براساس نسخهی بازبینیشدهی سال 2018 به همت نشر گلگشت به چاپ رسیده است. فوتبال امروزه به چیزی فراتر از یک ورزش صرف تبدیل شده و ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی پیدا کرده است. این ورزش نیز همچون هر پدیدهی دیگری در طول تاریخ خود تحولات فراوانی را از سر گذرانده و یکی از این تحولات که مهمترین آنها نیز هست در زمینهی تاکتیکها و سیستمهای آن اتفاق افتاده است. فوتبال از زمان پیدایش تا به امروز به سمت پیچیدگی حرکت کرده و آنگونه که مشخص است نمیتوان حدی نهایی برای آن قائل شد.
جاناتان ویلسون نویسندهی نامدار انگلیسی در این کتاب کوشیده است در یک سیر تاریخی، تحولات تاکتیکی و سیستمی فوتبال را از ابتدا تا به امروز بررسی کند. او برای تحقق این امر اسناد فراوانی را از نظر گذرانده است؛ مهمترین این اسناد ـ به غیر از فیلم مسابقاتی که در اختیار داشته ـ روزنامهها و مجلات، کتابهای تاریخی و جغرافیایی، کتابهایی دربارهی تاریخ فوتبال و نیز اتوبیوگرافیهایی است که گزارشی دست اول از وقایع تاریخی را در اختیار نویسنده قرار داده است. بدونشک دسترسی به این حجم از منابع کاری طاقتفرسا و پر دردسر است. این حجم از اطلاعات ارزشمند، جنبهای اطمینانبخش به کار او بخشیده و مخاطب را در موقعیتی قرار داده است که اجازهی مواجهه با سلایق گوناگون فکری را داشته باشد.
ممکن است اتکا و اطمینان بیشازحد به این منابع ـ بهخصوص اتوبیوگرافیهای مبتنی بر خاطرهنگاریهای گاه غیردقیق ـ در مواردی نویسنده را صرفاً به یک روایتکنندهی منفعل تبدیل کند؛ ولی همین مسئله هم نشان از انصاف و امانتداری والای او میدهد. روایت ویلسون از سالهای آغازین پیدایش فوتبال و نحوهی ورود آن به اروپای مرکزی و امریکای جنوبی ـ به اتکای همین منابع ـ بسیار خواندنی و لذتبخش است؛ اما باید این واقعیت را گوشزد کرد که تعداد زیادی از خوانندگان یا حتی مترجمانی نیز که سطح دانش فنی و تاکتیکی متوسطی از بازی دارند در مواجهه با متن زبان اصلی کتاب ـ خاصه فصول ابتدایی آن ـ دچار چالش و سردرگمی خواهند شد؛ اصلیترین دلیل این مسئله رویکرد ویژهی نویسنده در تطابق با سنتهاست؛ برای مثال در فصل نخست و در شرح شکلگیری سیستمهای اولیه و ابتدایی بازی، به جای ذکر اصطلاحات فنی فوتبالی که امروز میشناسیم، بیشتر از پستها و اصطلاحات ورزش راگبی سخن میرود.
همانگونه که از نام کتاب یعنی واژگونی هرم و فصل نخست آن ـ از پیدایش فوتبال تا ابداع هرم برمیآید، در سرتاسر کتاب آرایش هرم 2ـ5ـ3 (بهعنوان نخستین سیستم بازی) بهطورکلی ـ و نه صرفاً از منظر نمادشناسی ـ دارای نقش محوری است و تمامی آرایشها در گذر زمان براساس آن تفسیر و تبیین خواهند شد؛ بهعنوان نمونه، زمانی که نویسنده ـ در فصول گوناگون کتاب ـ دربارهی عملکرد بازیکن پست «هافبک دفاعی» در آرایشهای مورد مطالعه توضیح میدهد ـ بسته به تحول سیستمها در بریتانیا یا اروپای مرکزی یا امریکای لاتین ـ بدون آوردن واژهی «هافبک دفاعی» بهترتیب از «بازیکن پست شمارهی 4»، «بازیکن پست شمارهی 6» و «بازیکن پست شمارهی 5» سخن به میان میآورد!
کتاب «واژگونی هرم» بهخوبی توانسته است اهمیت تفکرات تاکتیکی و سیستم را در تاریخ فوتبال نشان دهد. عنوان کتاب بهخوبی نقطهی آغاز و نهایی آرایش بازیکنان را در زمین فوتبال در قالب یک ترکیب اضافی بیان میکند. آرایش بازیکنان در سالهای آغازین پیدایش فوتبال به شکل یک هرم بود و آنچه بیش از هر چیزی اهمیت داشت گلزنی و بازی تهاجمی بود؛ به حدی که داشتن بازیکن در خط دفاعی نوعی ننگ به حساب میآمد. اما امروزه این هرم واژگونه شده و حتی شکل افراطیتری نیز به خود گرفته است؛ بارزترین نمونهی این افراطها آرایش تیم ملی اسپانیا در رقابتهای جام ملتهای اروپا در سال 2012 بود که عملاً بدون مهاجم بازی میکرد.

قسمتی از کتاب واژگونی هرم:
هلنیو هررا طی یک کنفرانس خبری سرزده و ناغافل ـ در فرودگاه بیرمنگام ـ به سال 1960 گفت: «شماها در انگلستان به سبکی فوتبال بازی میکنید که ما سالها پیش در اروپای مرکزی بازی میکردیم؛ فوتبالی مبتنی بر قدرت بدنی بالا؛ ولی بدون هیچ شیوه و تکنیک خاصی. تمام کسانی که شب قبلش شاهد خُرد شدن قهرمان انگلیس ـ یعنی وولور همپتون ـ مقابل بارسلونای او بودند، بدون کوچکترین تردیدی حق را به او میدادند. بارسلونا بازی رفت را با نتیجهی 0ـ4 برده بود، و در مجموع دو بازی رفت و برگشت هم به پیروزی خیرهکنندهی 2ـ9 دست یافت. انگار که سالها از آن دوران فروزان بازیهای دوستانهی وولور همپتون میگذشت که در آن تیمهایی چون هانوود و اسپارتاک را شکست میداد.
وولوز، انصافاً هم نسبت به خیلی از دیگر تیمهای بریتانیایی فوتبالی فوتبالی سرراست و رو به جلو ارائه میکرد؛ اما هررا بر این باور بود که قدرت بالای چنین تیمی در لیگ داخلیشان نشاندهندهی ضعف کلی فوتبال انگلیسی است. او میگفت: «با پیشرفت فوتبال مدرن، بریتانیاییها از روند تحول جا ماندند. انگلیسیها بندهی عادتاند؛ مثلاً چای فقط رأس ساعت پنج و اینگونه محافظهکاری ذاتیشان را به باد تمسخر گرفت. طنز تلخ ماجرا این بود که استن کولیس ـ سرمربی وولوز ـ در آن زمان حقیقتاً یکی از مترقیترین اندیشمندان انگلیسی به حساب میآمد.
شکستهای سنگین انگلیس مقابل مجارستان بر این حقیقت صحه گذاشت که هرگونه ادعای انگلیسیها مبنی بر سروری بر فوتبال دنیا یک داستانسرایی بیش نبوده است؛ یا حداقلش اینکه خودشان دیگر فهمیده بودند سبک انگلیسی فوتبال باید دستخوش تغییرات اساسی گردد و انعکاس آن انتشار کتابهای زیادی بود که مویهکنان از پایان یک عصر طلایی میگفتند؛ ولی مشکل این بود که گویا هیچکس دقیقاً نمیدانست برای حل این معضل چه باید کرد. همه از آرایش W-M انتقاد داشتند؛ اما این آرایش همچنان پای ثابت تمام بازیها بود. در آن بحبوحهی نظرات و راهحلهای گوناگون، گویا آنان تمایل داشتند در مسیری گام بردارند که ویلی مایسل ـ در کتاب تحول فوتبال ـ تجویز کرده بود: بازگشت به عصر طلایی و رجوع دوباره به آرایش 2ـ5ـ3 که البته همین هم تصدیقکنندهی نظرات هررا بود؛ همچنان که سایر نقاط جهان بهطور روزافزون به تاکتیکهای پیچیدهتر روی میآوردند، فوتبالنویسان تأثیرگذاری در بریتانیا وجود داشتند که حامی بازگشت به آرایشی بودند که به نظر بیست سال از تاریخ مصرفش میگذشت.
در آن زمان گزینهی کپیبرداری از مجارستان دوران طلایی فقط در منچسترسیتی مورد توجه قرار داشت؛ جانی ویلیامسون، در اواخر فصل 1954ـ1953 بازیهای بسیار خوبی را بهعنوان مهاجم مرکزی عقبرونده در تیم دوم انجام داده بود. فصل بعد، لز مک دووال برای اولینبار در تیم اصلی از دان رِوی برای بازی در این پست استفاده کرد.
رِوی بعدها بیست صفحه از کتاب خاطراتش، تحت عنوان «خانه به دوش سرخوش فوتبال» را به توضیح و تفسیر این سیستم اختصاص داد. پس از شروعی نامطمئن ـ شکست 0ـ5 مقابل پرستون در نخستین بازی فصل ـ و سپری کردن بازیهایی دشوار بر روی زمینهایی برفی و گلآلود زمستان آن سال، سیتی در ادامه ضمن رسیدن به فینال جام حذفی، در رتبهی هفتم لیگ قرار گرفت و دان رِوی هم (با بازی در آن پست) عنوان برترین بازیکن فصل را از آن خود کرد. هرچند تابستان آن سال او برخلاف میل باشگاه برای تعطیلات خانوادگی به بلکپول رفت و پس از محرومیت از انجام دو بازی آغازین فصل بعد کلاً به حاشیه رفت. مصدومیتهای دیگر بازیکنان او را به ترکیب اصلی تیم در بازی فینال جام حذفی بازگرداند؛ جایی که آنها توانستند بیرمنگام را شکست دهند؛ باوجوداین، او دیگر از بازی بهعنوان یار ذخیره دلسرد شده بود و فصل بعد تیم را به قصد ساندرلند ترک کرد.