هنر زیستن/ ایدههای فلسفی برای تغییر نحوهی اندیشیدن
کتاب «هنر زیستن»، نوشتهی رابرت پانتانو، به همت نشر فلسفه به چاپ رسیده است. در دنیای پر هیاهوی امروزی، همهی ما سرگردان به دنبال مفهوم هستی، خویش و زیستن هستیم. هرکس به نوبهای سعی در رمزگشایی از این راز بزرگ دارد؛ یکی با قلم رسای خود، دیگری با سناریوهای پرمغز خود و کسی دیگر با انتقال محتویات ذهنی، اندیشه، هنر و ادبیات تشنگان دانستن در قالب ترجمه.
تلاشی که نویسندهی کتاب «هنر زیستن» برای رمزگشایی هستی و وجود خویش کرده است شایان توجه و احترام است. نویسنده با تمام انرژی خود سعی داشته انسان را با این مسئله بزرگ، یعنی زیستن، چرایی و چیستی آن مواجهه کند و انسان را به تعمق وادارد. نقلقولها و انعکاس نظرات، فرضیهها و اندیشههای بزرگان در خصوص این مسئله و بیان ضمنی ارتباط نحوهی زیستن شخصی آنها با نحوهی برداشتشان از زیستن در این کتاب بسیار هنرمندانه است.
نویسنده میگوید: علاقهی من به فلسفه از جایی شروع شد که تصور میکردم برای اکثر مردم هم اینگونه شروع میشود: یعنی نارضایتی از آنچه دربارهی زندگی به من گفته شده است و نیز کنجکاوی در مورد چیزهایی که به من گفته نشده است. وقتی برای اولینبار مجموعه مقالات والدو امرسون را خواندم، احساسی در من زنده شد: احساس اندیشیدن. این همان چیزی است که من به دنبال آن بودم. سپس همین اتفاق هم افتاد، با آثار داستایوفسکی، کامو، با شوپنهاور، با پسوا، با والاس و غیره.
در طول زندگیام، فلسفه و ادبیات راهی بر من گشوده است تا با دغدغهها، افکار، پرسشها و شکهایم روبهرو شوم، چیزی که اغلب فقدان آن را در زمینههای دیگر زندگی و خودسازی تجربه میکردم. دائماً، جدیت نویسندگان و متفکران را میدیدم که به من احساس احترام و درک متقابل میدادند؛ زیرا برای اولینبار احساس میکردم تلاشهایی برای رسیدن به حقیقت پیش پای من گذاشته میشود که به تجربهی من از زندگی نزدیکتر است. آنها جسور، مستقیم و تزلزلناپذیر بودند.
در طول سالها، متوجه شدهام که چقدر احساس مشترکی است که فکر کنیم چیزی از دست رفته است و باید ورای هر چیزی چیزهای بیشتری وجود داشته باشد. بنابراین بسیاری از ما احساس میکنیم که لاشهی زندگی را به ما دادهاند، معنایی که با حجابی از دروغ و نادانی پوشانده شده است. نیاز به نوعی غذا وجود دارد که ذهن و روح را تغذیه کند -غذایی که مردم سراسر دنیا و در همهی اعصار تاریخ در سفرههای کوچک اما پربرکت در قالب فلسفه و هنر به آنها ولیمه داده شده است. چنانکه پیرامون این موضوعات مطالعه کردم و بیشتر آموختم، احساس تعهد روزافزونی داشتم تا از آنچه به من داده شده است به دیگران هدیه کنم: یعنی دسترسی به این خدمات حیاتی ارتزاق فکری. برداشتم این است که احساس نیاز به ترجمه، به اشتراک گذاشتن و مشارکت در گفتوگوهایی که با کتابها، فیلمها، ویدئوها و هنر داشتهام، بیشتر و بیشتر شده است. این کتاب مجموعهای از مقالاتی است که بخشی از این تلاش را به روی کاغذ آورده است.
مقالهها در ابتدا بهصورت ویدئو در کانال یوتیوب من، بهدنبال شگفتی، نمایش داده شدند _ اما این کانال یوتیوب در ابتدا به شکل کتابی درآمده بود که ناشران و عوامل آن را رد کرده بودند. از آنجایی که نتوانستم یک کانال برای توزیع سنتی پیدا کنم، نسخهی خطی کتاب را گرفتم و هر بخش را به ویدئو تبدیل کردم. آن ویدئوها آغازی برای کانال یوتیوب به دنبال شگفتی بودند، پروژهای که توسعه یافت و به چیزی تبدیل شد که فراتر از توانایی من برای درک آن است.

قسمتی از کتاب هنر زیستن:
امیل چوران نویسنده و فیلسوفی بود که در سال 1911، در راسیناری امروزی، رومانی به دنیا آمد. او بهخاطر سبک نوشتاری تاریک، نهیلیستی و درعینحال زیبای خود مشهور است که به عقیدهی بسیاری از نویسندگان بزرگ ناامیدی است. استدلالهای فلسفی او بهطور منحصربهفردی برگرفته از ریتم غمانگیز و عاطفی نثر اوست که اغلب افکار تکاندهنده و طنز سیاه را بیان میکند، تقریباً هر جمله و قطعهای از او با موجی از ناامیدی همراه است.
چوران که در دورهای از بیثباتی اجتماعی و معنوی در تاریخ غرب متولد شد، جایی که در میان اضمحلال فزاینده ایدئولوژی دینی و جنبشهای فلسفی نوظهور ایدئالیسم، بدبینی، نیهیلیسم و اگزیستانسیالیسم، خود را بر فراز کوهی میدید که بشریت ناامیدانه در تلاش بود تا بر آن فائق آید و از نظر او، چیزی رخ نداده است جز یک صعود مرگبار در انتظار سقوط به درهای دیگر. چوران در سنین جوانی، به یک کتابخوان جدی تبدیل شد و به تحصیل ادبیات و فلسفه در دانشگاه بخارست، یک دانشگاه دولتی در رومانی ادامه داد. او در آنجا آثار فیلسوفانی مانند امانوئل کانت، آرتور شوپنهاور، فردریش نیچه، لو شستوف، گئورگ هگل و بسیاری دیگر را میخواند. در بیستوسه سالگی، چوران اولین کتاب خود را باعنوان «بر قلههای ناامیدی» منتشر کرد که بهسرعت مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و جنجال برانگیخت و دو جایزهی قابل توجه برای او به ارمغان آورد و او را در مسیر تبدیل شدن به یک نویسنده و متفکر معتبر بینالمللی قرار داد.
چوران پرامید و جوان در اولین کار خود، نهتنها خود را ذهن روشنفکر نشان داد، بلکه همچنین در ادامه، آثار دیگر او به مضامین تکراری و مادامالعمر و وسواس تبدیل شدند _مضامینی مانند ناامیدی، رنج، انزوای اجتماعی، پوچی، بیهودگی، شکست، زوال و مرگ. اولین کتاب او که پیرامون طلسم بیخوابی وحشتناک نوشته شده بود، یک پیشگویی ارائه میکرد از آنچه در انتظار چوران بود: کاوشی مادامالعمر در مورد بستر شرایط انسانی که توسط سبک زندگی بیخوابی حاصل از افسردگی تقویت میشود. چوران آن را اینگونه توصیف کرد: من هرگز نتوانستهام جز در میان افسردگی شبهای بیخوابیام چیزی بنویسم. هفت سال بهسختی توانستم بخوابم. من به این افسردگی نیاز دارم و حتی امروز قبل از اینکه بنشینم و بنویسم، دیسکی از موسیقی کولی مجارستانی را گوش میدهم.
چوران مانند بسیاری از نویسندگان و هنرمندان بزرگ، احساس میکرد که باید بنویسد. این مسئله نبود که کار او را غمگین میکرد، بلکه این غم بود که کار او را پیش میبرد. به گفتهی خودش، در لحظات افسردگی، نوشتن تنها درمان او بود. به گفتهی چوران، اولین کتاب او و بیستوچند کتاب دیگر او که قرار بود منتشر شود، او را از چیزی نجات داد که در غیر اینصورت ممکن بود نتیجهی منطقی بسیاری از کارهایش به نظر برسد. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، این جنبه از کار و زندگی او بینش عمیقی از قدرت فرآیند خلاق نشان میدهد؛ حتی در نوشتن دربارهی بیهودگی و بیمعنایی زندگی و تکاپوی آن، قدرت فرآیند خلاق بهنوعی میتواند نویسنده را از محتوای اثر خود نجات دهد و بهطور متناقضی بیهودگی و بیمعنایی زندگی را که موضوع آن محتواست تا حدودی کمتر بیهوده و بیمعنی جلوه دهد.
چوران پس از ترک رومانی در سال 1940، بیشتر عمر خود را در پاریس سپری کرد. او با حفظ فصاحت، شوخطبعی و شدت در همهی آثار خود، به تألیف کتابهای رومانیایی و فرانسوی ادامه داد. آثار او بهطور فزایندهای شهرت او را در میان برجستهترین روشنفکران فرانسوی توسعه داد و تحسین همتایان بلندپایهی فلسفی را برانگیخت و همچنین پیروان زیادی از خوانندگان سراسر جهان را به خود جلب کرد. علیرغم این، او زندگی بسیار خصوصی و متواضعانهای داشت و تمام تلاش خود را میکرد تا از همهی تمجیدها و شیوههای دیگر زندگی موفق دوری کند. چوران در سال 1995، در هشتادوچهار سالگی، پس از چندین سال ابتلا به آلزایمر درگذشت. به جرئت میتوان گفت که یکی از فصیحترین ذهنهای قرن بیستم تمام رابطهاش با کلمات را از دست داد و سپس یکی از موضوعات اصلی زندگی خود را تجربه کرد: نیستی.
هنر زیستن را عباس زیدیزاده ترجمه کرده و کتاب حاضر در 188 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.