هشت قاعدهی عشق/ یافتن، حفظ کردن و پذیرا بودن ازدسترفتن عشق
کتاب «هشت قاعدهی عشق» با زیرعنوانِ چگونه عشق را بیابیم، آن را حفظ کنیم یا پذیرای ازدسترفتنش باشیم! نوشتهی جی شتی به همت نشر میلکان به چاپ رسیده است. فرهنگ معاصر ما عشق را به طرق مختلف توصیف میکند. اگر به چارت بیلبورد پنجاه آهنگ برتر عاشقانهی تاریخ نگاهی بیندازیم، به ما گفته میشود که عشق احساسی دستخورده است (تینا ترنر)، عشق مثل یک ترن هوایی است (اوهایو پلیرز)، عشق خماری است (دایانا راس)، عشق یک جنون کوتاهمدت است (کوئین)، عشق باعث شده بیانسه دیوانه به نظر برسد و لئونا لوئیس را مجروح کرده است. فیلمهای سینمایی معمولاً عشق را رؤیایی نشان میدهند؛ ولی بهندرت اتفاقاتِ پس از «بهخوبی و خوشی با هم زندگی کردند» را نشانمان میدهند. با وجود این همه دیدگاه و نظریه و داستان دربارهی عشق که ما را احاطه کرده است، این کتاب کمکتان میکند تعریف شخصی خودتان از عشق را بسازید و مهارتهای لازم برای عشقورزیدن و از عاشقی لذتبردن را هر روز تمرین کنید.
شاگردی میپرسد: «تفاوت دوستداشتن و عاشقبودن در چیست؟»
استاد جواب میدهد: «وقتی گلی را دوست داشته باشی، آن را میچینی؛ اما وقتی عاشقِ گلی بشوی، هر روز به آن آب میدهی.» این نقلقول مشهور، یکی از مفاهیم موردعلاقه دربارهی عشق را بیان میکند. ما مجذوب زیبایی میشویم و در تمنای آن هستیم و میخواهیم آن را از آنِ خود کنیم. این همان گلی است که میچینیم و از آن لذت میبریم ولی جذابیت، بهسان گلِ چیدهشده، درنهایت پژمرده میشود و مجبوریم دورش بیندازیم. وقتی مجذوبشدن به عشق تبدیل شود، به مراقبت بیشتری نیاز دارد. وقتی میخواهیم گلی را زنده نگه داریم، آن را نمیچینیم؛ بلکه در گلدان میکاریمش. به آن نورِ آفتاب و خاک و آب میبخشیم. تنها زمانی میتوانیم زیبایی گل شامل شادابی، رنگ، بو و شکفتنش را تجربه کنیم که مدتی طولانی برای نگهداری از آن تلاش کنیم. آنگاه جزئیاتِ ظریف تکتک گلبرگها را میبینیم، تغییرش در فصول مختلف را مشاهده میکنیم و هنگام ظهور غنچهای جدید شاد میشویم و با شکفتن گل، شادی و رضایت وجودمان را فرا میگیرد.
همانگونهکه ما مجذوب گل میشویم، عشق نیز ما را بهسوی خود میکشد: ابتدا جذب زیبایی و فریبندگی آن میشویم؛ ولی تنها از رهگذر مراقبت و توجه بسیار میتوانیم زنده نگهش داریم. عشق کاری همهروزه است. نویسنده میگوید: «در این کتاب میخواهم عادت عشقورزی را در وجود شما نهادینه کنم و به شما تمرینها و چهارچوبهای ذهنی و ابزارهایی بدهم تا کمکتان کند بهطریقی عشق بورزید که با گذر زمان همچنان روزانه ثمر بدهد.»

قسمتی از کتاب هشت قاعدهی عشق:
تمایل به کمک به همسرتان را نباید با تمایل به کنترلکردن او اشتباه بگیرید. یکی از روشهای متداولی که مردم با آن همسرانشان را کنترل میکنند، تحمیلکردن برنامهی زمانی خودشان است. ممکن است کاری را در یک روز به پایان برسانید؛ درحالیکه انجامدادنش برای همسرتان یک هفته طول بکشد. برنامهی زمانی شما درست نیست. گورو با زمان و سرعت شاگردش و بدون تعیین مهلت برای او حرکت میکند.
اگر به رادی میگفتم: «بیا همین الان دربارهی اهدافت صحبت کنیم»، او از انجامدادنش خودداری میکرد؛ اما اگر به او اینطور میگفتم، خوشحال میشد: «بیا یکشنبه به پارک برویم و در دفتر برنامهریزیمان دربارهی آنچه از امسال میخواهیم، بنویسیم؛ سپس با هم دربارهی آن صحبت کنیم.» سعی میکنم پیشنهادهایی را به او بدهم که با روال زندگیاش همخوانی داشته باشد. به شاگردتان اجازه دهید سرعت خود را تعیین کند و وقتی به اهدافش نمیرسد و احساس ناراحتی میکند، نگویید: «به تو گفتم زودتر این کار را انجام بده.» در حین انجامدادن کارش، صبور و متفکر باشید و زمان و منابع خود را در اختیارش قرار دهید و از او حمایت کنید؛ درعینحال به او اعتمادبهنفس بدهید تا کارش را بهتنهایی انجام دهد. کارش را بهجای او انجام ندهید؛ بلکه به روشی حمایتگرانه، تشویق و راهنماییاش کنید. با این کار، صبر و شفقت را در خود پرورش میدهید. اینگونه میتوانید در مقام گورو، رشد کنید و به رشد همسرتان نیز یاری رسانید.
انتقاد، قضاوت یا سوءاستفاده نکنید.
کریپامویا داس گورو را فردی عاری از سخنان فریبکارانه توصیف میکند، کسی که همیشه حقیقت را میگوید: ساتیا واکام. من این را کمی متفاوت میبینم و از شما میخواهم مراقب نحوهی صحبت با همسرتان باشید تا او را گمراه نکنید یا باعث نشوید از انجام کاری صرفنظر کند. اینجا آنچه میگویید مهم نیست؛ نحوهی بیان آن مهم است. اینکه به همسرتان بگویید شلخته است، او را تغییر نمیدهد. «دیگه پلیاستیشن بازی نکن» کارساز نخواهد بود. فکر کنید در چه نوع کلاسی بهتر میتوانید بیاموزید: کلاسی که محیط آن دلپذیر و در دسترس است و جریانی طبیعی از گفتوگو و فعالیت در آن وجود دارد. هیچکس معلمی را نمیخواهد که سر کلاس فریاد بزند یا دانشآموزان را بفرستد گوشهای از کلاس بایستند. دانشآموزانی میخواهیم که به معلمان احترام بگذارند و معلمانی که به دانشآموزان احترام بگذارند، یک بدهبستان صلحآمیز و پایدار.
محققان بازخورد انتقادی را بهعنوان یکی از محرکهای رایج که ما را به سمت یک طرزفکر صُلب سوق میدهد، شناسایی کردهاند. استاد دانشگاه استنفورد، کارول دوک، در کتاب خود با عنوان «طرز فکر» میگوید که ما ویژگیهای خود را خصوصیات ثابت و تغییرناپذیر میبینیم. وقتی در ذهنیت ثابتی هستیم، بهجای دیدن فرصت رشدی که در نقد نهفته است، احساس میکنیم بیکفایت ارزیابی شدهایم. هنگامیکه شریک زندگیمان میگوید: «وقتی لباسها رو میشوری، تمام لباسهامون چروک میشن!» چیزی شبیه این میشنویم: «تو ناتوان و نالایقی.» در مقام گورو، باید به نحوهی بازخورددادن دقت کنیم تا فرد متوجه حسننیتمان بشود. بیشتر شبیه این است: «از اینکه توی شستن لباسها کمک میکنی، واقعاً ممنونم. متوجه شدم که وقتی میذارم لباسها قبل از تاکردن مدتی توی خشککن بمونن، چروک میشن. بنابراین حالا اگه سرگرم کار دیگهای باشم، تا وقتی برگردم، خشککن رو روشن نمیکنم. شاید تو روش دیگهای رو امتحان کنی؛ اما نکتهی اصلی اینه که هیچ کدوممون حالوحوصلهی اتوکردن نداریم. فکر میکنی بتونیم روشی رو که پیشنهاد دادم، امتحان کنیم؟ یا ایدهی بهتری داری؟» بله، این طریقهی گفتوگو به کلمات بسیار بیشتری نیاز دارد و بله، بازخورددادن به این روش، تلاش بیشتری میخواهد؛ اما ارزشش را دارد؛ زیرا احتمال بیشتری دارد که طرف مقابل انتقادتان را بپذیرد و واکنش مثبت نشان دهد.
هشت قاعدهی عشق را مهسا صباغی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 320 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.