عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
میزانسن: عشق و اطلاعات
«عشق و اطلاعات» نمایشنامهای نوشتهی کاریل چرچیل نمایشنامهنویس بریتانیایی است. این نمایشنامه برای اولینبار در سپتامبر 2012 در رویال کورت تیِتر اجرا شد و نقدهای مثبت بسیاری از منتقدان دریافت کرد.
این نمایشنامه تلفیقی از هفت بخش است که هر بخش دارای تعدادی صحنه است که در اجرا از کمتر از یک دقیقه تا چند دقیقه طول میکشند. هفت بخش نمایشنامه باید به ترتیب پیش برود، بااینحال، صحنههایِ درون هر بخش را میتوان به هر ترتیبی که کارگردان بخواهد اجرا کرد. «بخشص تصادفی صحنهها» که در پایان نمایش گنجانده شده است، میتوانند در هر جایی از نمایشنامه گنجانده شود؛ این مسئله به کارگردان این امکان را میدهد که آزادی کافی را برای بازی با خط داستانی نمایشنامه به همراه موضوعات و سؤالاتی که مدنظرش است با تولید خاص خود برجسته کند.
این نمایشنامه بیش از 100 شخصیت دارد، اما هیچیک از شخصیتها نامی ندارند و میتوان آن را با دو بازیگر اجرا کرد.
این متن از ما میخواهد در نظر بگیریم که چگونه معنا ساخته میشود و در این فرآیند مشارکت کنیم. شخصیتها جنسیت ندارند، صحنهها میتوانند با ترتیب متفاوتی ظاهر شوند و صحنههایی تصادفی وجود دارد که میتوان آنها را در هر جایی از نمایشنامه قرار داد.
«عشق و اطلاعات» از مهمترین نمایشنامههای کاریل چرچیل و تئاتر قرن حاضر است. آنچه این نمایشنامه را متمایز میکند، خودداری چرچیل از تعیین زمان، مکان، شخصیتهای نمایش و خصوصیات آنان است. چرچیل در یادداشتی ترتیب اجرای بخشهای نمایش را تعیین کرده است. غیر از این یادداشت، تعداد معدودی از خطوط نمایش را میتوان دستور صحنه دانست که در ابتدا یا در میان مکالمات قرار داده شدهاند. خطوط برخی از صحنههای نمایش نیز نشانهگذاری نشدهاند که در مواردی خوانشهایی با حالتهای مختلف را سبب میشوند. این خصوصیات قابلیت نمایشی اثر را بسیار چشمگیر کرده و به خوانندگان و دستاندرکاران دنیای نمایش اجازهی تخیل و تفسیرهای گوناگون میدهند. ازاینرو عشق و اطلاعات نهتنها میتواند مورد توجه نمایشدوستان و کارگردانان تئاتر قرار گیرد، بلکه قطعاً میتواند نمونهی شاخصی در ارائهی نظریات پسامدرن در مورد خواننده، نویسنده و یا تفسیر باشد.
قسمتی از نمایشنامهی عشق و اطلاعات:
روان گسیخته
-از کجا میدونی من شیطانیام؟
-به من گفته شده.
-کی گفته؟ کی گفته؟
-چراغهای ترافیک نبش خیابون رو یادته؟
-آره.
-من علامت میگیرم. از اونا که وقتی از اینجا میری سمت چپن
-خُب چی میگن؟
-بهت نمیگم.
-چرا نه؟
-چون در مورد توئه، جوری که هستی، و خودت میدونی من نمیگم.
-بهت میگن به مردم آسیب بزنی؟
-به مردم نه، به تو.
-اما میدونی که وقتی داروهات رو میخوری این اتفاق نمیافته.
-به همین خاطر قطعشون کردم، چون اطلاعات گرفتن رو سخت میکردن.
-تو میدونی که مریضی.
-اینو بهم گفتن.
جاسوسها
-پس ما رفتیم جنگ با یه
-آره اما از کجا باید میدونستن
-اونا میدونستن، میدونستن، اون قبلش پذیرفته بود که حقیقت نداره
-به آلمانها گفت
-و سیآیای میدونست
-ولی بوش و بلر نمیدونستن
-نمیخواستن بدونن
-مجبور بودن اعتماد کنن
-میخواستن که راست باشه
-فکر کردن راسته، همه فکر کردن
-نه، همه نه، خیلی از مردم اینطور فکر نکردن، من نکردم، همیشه میدونستم راست نیست
-نمیتونستی دونسته باشی
-من میدونستم همش ساختگیه
-از کجا میدونستی؟
-از اونجا که آمریکا اینطوریه، از کاری که میخواست بکنه
-تو نمیدونستی ساختگیه، میخواستی ساختگی باشه، این چیزیه که میخواستی راست باشه.
-و معلوم شد که من درست گفتم، نشد.
-فک میکنی بحث رو بردی؟
خواب
-دیشب خواب دیدم، توی یه باغ بودم توت سیاه بود و بوتههای تمشک، داشتم میچیدمشون و یه پروانه پرید و میتونستم این پروانه نارنجی و سیاه رو روی یه رُز زرد کاملاً واضح ببینم، اما بعد همهاش یه رقص بود چون من سالن باله بودم. همه اینا رو روی یه وبسایت خواب چک کردم، توت سیاه، پروانه، باله و تکتکشون یعنی خیانت. حالا دیگه میدونم داره خیانت میکنه.
-پس فکر میکنی دیگه مجبور نیستی بهش وفادار باشی؟
-نه، چرا باشم؟
-پس این راهو برای ما هموار میکنه؟
-فکر نمیکنی؟
-مگر اینکه راجع به اون نباشه؟
-پس کی؟
-تو. تو و من.
-این یعنی قطعاً انجامش میدیم.
-پس در هر صورت.
-در هر صورت.