میزانسن: تماشاچی محکوم به اعدام

3 روز پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

«تماشاچی محکوم به اعدام» یکی از آثار شاخص و تفکرانگیز نویسنده و نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی رومانیایی ـ فرانسوی، ماتئی ویسنی‌یک است. این اثر در زمره‌ی نمایشنامه‌های پست‌مدرن و فلسفی قرار می‌گیرد که در آن مفاهیمی چون سرنوشت، آزادی، مسئولیت فردی، نقش مخاطب در هنر و رابطه‌ی نمایش با زندگی واقعی با زبانی طنزآمیز، ابزورد و درعین‌حال عمیق مورد واکاوی قرار می‌گیرد.

ویسنی‌یک که آثارش به‌نوعی در امتداد سنت تئاتر ابزوردِ ساموئل بکت، اوژن یونسکو و هارولد پینتر قرار می‌گیرد، در این نمایشنامه نیز تجربه‌ای تازه و جسورانه از تعامل میان صحنه و تماشاگر را به نمایش می‌گذارد. او در این اثر، مرز میان بازیگر و تماشاگر را درهم ‌می‌شکند و نشان می‌دهد که درنهایت، هر انسانی در تئاتر زندگی خود، نه‌تنها بازیگر، بلکه تماشاگری محکوم است؛ محکوم به دیدن، قضاوت ‌کردن و درعین‌حال اسیر سرنوشت خویش بودن.

این نمایشنامه، یکی از آثاری است که در دهه‌ی 1980 نگاشته شد و بازتابی از دغدغه‌های ویسنی‌یک درباره‌ی سرنوشت فرد در جامعه‌ی معاصر، نقش رسانه و هنر در زندگی جمعی و محدودیت آزادی انسان در ساختارهای اجتماعی است. ویسنی‌یک در این نمایشنامه با بهره‌گیری از سنت «تئاتر در تئاتر» و شیوه‌های بی‌واسطه‌ی مواجهه با تماشاگر، فضایی می‌آفریند که در آن تماشاگر واقعی به پرسش کشیده می‌شود و مرز میان واقعیت و نمایش از هم می‌پاشد.

 

ماتئی ویسنی‌یک

در این نمایشنامه، صحنه ساده است اما بار مفهومی و استعاری بالایی دارد. بازیگران در آغاز نمایش به سراغ تماشاگران می‌روند و از میان آنان یک نفر را انتخاب یا به عبارتی معرفی می‌کنند: تماشاچی‌ای که محکوم به اعدام است.

از این لحظه، کل نمایش در حول و حوش این اتفاق می‌چرخد: چه کسی حق دارد کسی را محکوم کند؟ آیا تماشاگر انتخاب‌شده واقعاً محکوم است یا قربانی یک بازی نمایشی؟ نقش بقیه‌ی تماشاگران در این میان چیست؟ آیا آن‌ها صرفاً نظاره‌گرند یا همدست؟ و آیا هنر تئاتر حق دارد چنین مرزی را بشکند و یک انسان واقعی را در معرض خطر یا قضاوت قرار دهد؟

ویسنی‌یک با این ترفند، ما را دربرابر سؤال‌های فلسفی بنیادین قرار می‌دهد:

ـ آیا انسان آزاد است یا محکوم به تقدیری محتوم؟

ـ مرز میان بازی و واقعیت کجاست؟

ـ آیا بی‌تفاوتی و سکوت تماشاگران، خود نوعی مشارکت در ظلم است؟

ـ آیا هنر وظیفه دارد تنها سرگرم کند یا رسالتی انتقادی و بیدارگر بر دوش دارد؟

این اثر با ساختاری اپیزودیک و تجربی نوشته شده و از قواعد نمایش کلاسیک (با مقدمه، گره‌افکنی، اوج و فرجام) فاصله دارد. ویسنی‌یک به سبک خود، به شکل مونتاژگونه صحنه‌هایی می‌آفریند که در آن بازیگران، نقش‌ها و فضا مدام تغییر می‌کند.

 

 

عنوان نمایش، «تماشاچی محکوم به اعدام»، به‌خودی‌خود مفهومی فلسفی را حمل می‌کند: هر انسانی به‌مثابه‌ی موجودی ناظر، درنهایت محکوم به مرگ است. ویسنی‌یک با انتخاب این استعاره، تراژدی بنیادین زندگی انسان را یادآوری می‌کند: همه‌ی ما محکوم به فنا هستیم.

زبان نمایشنامه ترکیبی است از ساده‌گویی روزمره، طنز گزنده و جملات شاعرانه و فلسفی. دیالوگ‌ها در عین سادگی، بار نمادین دارند و خواننده/تماشاگر را به لایه‌های پنهان‌تر هدایت می‌کنند.

ویسنی‌یک از تکرار، سکوت، و گاه بی‌معنایی زبانی بهره می‌برد؛ همان شگردهایی که نزد بکت و یونسکو دیده‌ایم. او با رویکردی معاصر و تجربی‌تر، آن‌ها را در خدمت انتقاد اجتماعی و سیاسی قرار می‌دهد.

این نمایشنامه، هم نشان‌دهنده‌ی خلاقیت و جسارت نویسنده‌ای چون ویسنی‌یک است و هم بیانگر تحولی بزرگ در سنت نمایشی قرن بیستم است؛ تحولی که تماشاگر را دیگر تنها ناظر نمی‌بیند، بلکه او را در دل نمایش، و چه‌بسا در مقام محکوم به اعدام قرار می‌دهد.

تماشاچی محکوم به اعدام

تماشاچی محکوم به اعدام

عطر کاج
افزودن به سبد خرید 170,000 تومان

قسمتی از نمایشنامه‌ی تماشاچی محکوم به اعدام:

دادستان: اسم و شغل؟

شاهد سوم: اسمم گودرونه. در کافی‌شاپ تئاتر کار می‌کنم.

دادستان: خب... کارت چیه اونجا؟

شاهد سوم: قهوه سرو می‌کنم. کیک و شیرینی درست می‌کنم.

قاضی: (با عصبانیت): ما که امروز کیک و شیرینی ندیدیم.

شاهد سوم: یه سری مواد اولیه‌شو تموم کرده بودیم عالی جناب!

دادستان: خب حالا! شما و تیمت اصلاً کی وقت می‌کنین همه‌ی اینا رو آماده کنین؟

شاهد سوم: در طول نمایش.

دادستان: وقت میان‌پرده چی کار می‌کنین؟

شاهد سوم: اون موقع پذیرایی می‌کنیم.

 

نمایی از نمایش تماشاچی محکوم به اعدام

دادستان: امشبم پذیرایی کردین؟

شاهد سوم: بله.

دادستان: با دقت و با جزئیات بگو!

شاهد سوم: چند سینی قهوه و لیموناد آوردیم.

دادستان: چند تا سینی؟

شاهد سوم: پنج سینی قهوه و سه سینی لیموناد.

دادستان: چقدر طول کشید که سینی‌ها رو آماده کنین؟

شاهد سوم: تا اونجا که می‌دونم خیلی طول نکشید. زودتر آماده‌شون کرده بودم.

دادستان: سه دقیقه بیشتر طول کشید؟

شاهد سوم: قطعاً نه.

دادستان: توی هر سینی تقریباً چند فنجون قهوه گذاشته بودین؟

شاهد سوم: تقریباً پنجاه تا.

دادستان: پس می‌شد حدوداً دویست و پنجاه تا فنجون قهوه؟

 

نمایی از نمایش تماشاچی محکوم به اعدام

 

شاهد سوم: بله. یه چیزی در همین حد.

دادستان: و چند تا لیوان لیموناد؟

شاهد سوم: حدود بیست و پنج لیوان لیموناد در هر سینی. که می‌شه مجموعاً حدد 75 لیوان لیموناد.

دادستان: چرا انقدر کم؟

شاهد سوم: نسبتش همین می‌شه دیگه قربان!

دادستان: این نسبتی که میگی رو توضیح بده.

شاهد سوم: همه‌ی اونایی که قهوه می‌خورن، لزوماً لیموناد نمی‌خورن. پس طبیعیه که تعداد لیمونادها از قهوه‌ها کم‌تر باشه. از طرفی، بعضیا هم قهوه نمی‌خورن که البته تعدادشون کمه. بعضیا هم هستن که هیچکدومو نمی‌خورن، ولی تعدادشون انقدر کمه که اصلاً ارزش نداره در موردش صحبت کنیم.   

   

منبع عکس: tiwall.com

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط