معرفی کتاب: 12 قانون زندگی

7 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


«12 قانون زندگی» با زیرعنوانِ نوشدارویی برای بی‌نظمی، نوشته‌ی جردن پیترسون، روان‌شناس بالینی کانادایی، کتابی است که ترکیبی از روان‌شناسی، فلسفه، اسطوره‌شناسی و تجربیات شخصی را ارائه می‌دهد تا راهنمایی‌هایی عملی برای زندگی بهتر در جهانی آشفته پیشنهاد کند. پیترسون در این کتاب با نگاهی چندبُعدی به مسائل اخلاقی، روانی و اجتماعی می‌پردازد و تلاش می‌کند مخاطب را به سمت مسئولیت‌پذیری، معناجویی و نظم‌بخشی به زندگی سوق دهد. 
کتاب حول 12 قانون اصلی می‌چرخد که هرکدام پاسخی به بی‌نظمی و رنج‌های انسانی هستند. پیترسون با استناد به تحقیقات علمی، داستان‌های تاریخی، آموزه‌های مذهبی (به‌ویژه مسیحیت) و تجربه‌های بالینی خود، این قوانین را تشریح می‌کند. او معتقد است انسان‌ها با پیروی از اصولی مشخص می‌توانند از آشفتگی دوری کنند و زندگی رضایت‌مندانه‌تری داشته باشند.
زندگی ترکیبی از آشوب و نظم است و انسان برای بقا باید بین این دو تعادل برقرار کند. قدرتِ ایستادنِ صاف (قانون 1) نشانگر عزت‌نفسی است که از درون می‌آید، نه تأیید بیرونی. اما این عزت‌نفس زمانی پایدار می‌ماند که با خودت همانند فردی ارزشمند رفتار کنی، نه دشمنی که شایسته‌ی تحقیر است (قانون 2). 
در مسیر رشد، انتخاب همراهان اهمیت حیاتی دارد (قانون 3): دوستانی که تو را به سمت بهتر شدن سوق می‌دهند، نه آن‌هایی که تو را در باتلاق ناامیدی نگه می‌دارند. مقایسه‌ی خود با دیگران تو را نابود می‌کند، اما اگر هر روز با دیروزت رقابت کنی (قانون 4) پیشرفت واقعی ممکن می‌شود.
در تربیت فرزندان، قاطعیتِ همراه با عشق ضروری است (قانون 5) کودکانی که مرزهای روشن نمی‌بینند، هم خودشان رنج می‌برند و هم جامعه را آزار می‌دهند. قبل از اصلاح جهان، ابتدا زندگی خودت را سامان بده (قانون 6)، زیرا تغییر واقعی از درون آغاز می‌شود.
به جای فرار از رنج، به‌دنبال معنا باش (قانون 7)، حتی اگر مسیر سخت باشد. دروغ ـ حتی به‌ندرت ـ روابط و ذهنت را مسموم می‌کند، اما راستگویی، مانند نوری در تاریکی، راه نجات است (قانون 8). وقتی با دیگران گفت‌وگو می‌کنی، به جای تحمیل نظر خود، با فروتنی فرض کن که آن‌ها هم حقیقتی را می‌دانند که تو از آن بی‌خبری (قانون 9).
دقیق سخن بگو (قانون 10)، چون ابهام، دشمن درک و حل مسئله است. به کودکان ـ و انسان‌ها ـ اجازه بده با آزمون و خطا رشد کنند، نه با محافظت افراطی (قانون 11). و در میان همه‌ی این تلاش‌ها، زیبایی‌های کوچک زندگی (مثل نوازش یک گربه) را فراموش نکن (قانون 12)، چون آن‌ها یادآور امید و شادی در دل آشوب‌اند. 
«12 قانون زندگی» با استقبال گسترده و البته انتقادات تندی روبه‌رو شد. برخی آن را راهنمایی خردمندانه می‌دانند و برخی دیگر پیترسون را به ساده‌سازی مسائل پیچیده متهم می‌کنند. بااین‌حال، کتاب به‌دلیل زبان صریح و ترکیب جذاب علم و فلسفه، به یکی از پرفروش‌ترین آثار دهه‌ی اخیر تبدیل شده است.
این کتاب برای کسانی مناسب است که به‌دنبال چهارچوبی عملی برای مقابله با بی‌نظمی‌های زندگی هستند. پیترسون با ترکیب روان‌شناسی و حکمت‌های کهن، خواننده را به چالش می‌کشد تا از قربانی ‌بودن دست بردارد و کنترل وجود خود را به دست گیرد. اگرچه برخی قوانینش ساده به نظر می‌رسند، اما اجرای آن‌ها نیاز به انضباط و شجاعت دارد.

قیمت قبل
12 قانون زندگی (نوشدارویی برای بی نظمی)

12 قانون زندگی (نوشدارویی برای بی نظمی)

نوین توسعه
افزودن به سبد خرید 425,000 تومان


قسمتی از کتاب 12 قانون زندگی:
آن زمان‌ها که بسیاری از مردم در جوامعِ کوچک و روستایی زندگی می‌کردند، افراد راحت‌تر در کارهایشان موفق می‌شدند. برای نمونه، ممکن بود شخصی را به عنوان ملکه‌ی به‌خانه‌برگشته برگزینند. ممکن بود شخصی دیگر قهرمانِ مسابقه‌ی املای واژگان، خدای ریاضیات یا ستاره‌ی بسکتبال شود. آن زمان‌ها فقط یک یا دو نفر مکانیک و تعدادی معلم وجود داشت. این قهرمانانِ بومی در حیطه‌ی کاری‌شان این فرصت را داشتند تا از اعتمادبه‌نفسِ ناشی از ترشح سروتونین در شخص پیروز لذت ببرند. شاید به همین دلیل بود که افرادِ متولدِ شهرهای کوچک، از لحاظ آماری بیشتر در بین افرادِ برجسته دیده می‌شدند. اگر در نیویورکِ مدرن متولد شده‌اید، دست‌کم بیست نفر هستند که شغلشان شبیه به شغلِ شماست و مانند خودتان در کارشان ممتازند. امروزه مردمِ زیادی در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند؛ به‌علاوه، ما به‌طور دیجیتالی به همه‌ی هفت میلیارد آدمِ روی کره زمین وصل شده‌ایم. سلسله‌مراتب‌های دستاوردِ ما اکنون بسیار مرتفع شده‌اند.
مهم نیست که چقدر در کارتان خوبید و به دستاوردهای خودتان چه امتیازی می‌دهید، بالاخره شخصی پیدا می‌شود که شما را بی‌کفایت جلوه دهد. شما گیتاریستِ خوبی هستید، اما به‌خوبیِ جیمی پیج یا جک وایت نیستید؛ حتی آن‌قدر مهارت ندارید که در میخانه‌ی محله‌تان برای مشتریان گیتار بزنید. شما آشپز خوبی هستید، اما آشپزهای حرفه‌ای زیادی وجود دارند. ماهی‌پلوی مادرتان که قبلاً در روستای خودش بسیار محبوب بود، نمی‌تواند با غذاهای جدید امروزی مقابله کند. رهبر گروهی مافیایی یک کشتی تفریحی دارد که در مقایسه با کشتی تفریحی دیگران رنگ‌ورورفته است. مدیرعاملِ عقده‌ای یک شرکت ساعتی پیشرفته‌تر از بقیه دارد که به‌طور خودکار کوک می‌شود و آن را درون جعبه‌ی فلزی ـ چوبی گران‌قیمتی نگه می‌دارد که چرخاننده‌ی مکانیکی خودکار دارد؛ حتی بهترین بازیگرِ زن هالیوود نیز بالاخره تبدیل به ملکه‌ی بدجنس می‌شود و بی‌وقفه و دیوانه‌وار مراقبِ سفیدبرفی تازه‌وارد است. شما چطور؟ شغلتان خسته‌کننده و بی‌معنی است، زیاد خانه‌داری بلد نیستید، سلیقه‌تان افتضاح است، در مقایسه با دوستانتان چاق‌ترید و هیچ‌کس از مهمانی‌های شما خوشش نمی‌آید. چه اهمیتی دارد که نخست‌وزیر کانادا باشید، درحالی‌که شخص دیگری رئیس‌جمهور امریکاست؟      

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط