معرفی کتاب: یادداشت های پراکنده،افکار پریشان
«یادداشتهای پراکنده افکار پریشان» کتابی است به قلم اقبال لاهوری که نشر علم آن را به چاپ رسانده است. اقبال لاهوری فیلسوف، عارف، شاعر و اسلامشناس و اهل پاکستان بود و از جمله نخستین کسانی بود که ایدهی یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و این ایده نهایتاً به پیدایش کشور پاکستان انجامید. وی که متولد 9 نوامبر 1877 در سیالکوت پاکستان است و درگذشتهی 21 آوریل 1938 لاهور، در لاهور تحصیل کرد و سپس در کمبریج و مونیخ به مطالعهی فلسفه پرداخت. وی در طول زندگی خود فراز و فرودها و کشف و شهودهای عرفانی بسیاری داشته است که نمونههایی از این تفکرات در کتاب حاضر آمده است.
این اظهارنظرها برگرفته از دفترچه یادداشت شخصی علامه اقبال لاهوری است. طبق این نوشتهها، او نوشتن آنها را در 27 آوریل 1910 آغاز کرد. به نظر میآید که او ماههای متمادی نسبت به نوشتن آنها اهتمام ورزیده است و آنگاه بنا به دلایلی نامشخص، از این کار دست کشیده. خود او نامِ «یادداشتهای پراکنده» را برای این دستنوشتههایش برگزیده بود. این دفترچه، حاوی نوشتههایی گاه عجیب و مبتنی بر تفکرات و احساساتی است که وی نسبت به محیطی داشته است که در آن میزیسته و یادآور روزهای دانشجویی وی است.
با وجود اینکه اقبال دست از این نوشتهها کشیده بود اما بیشتر آنها و نیز برخی نوشتههایش که در طول سالها برای نوشتن آنها همت گمارده بود (و در این کتاب آمدهاند)، گاه و بیگاه تا 1932، در ژورنالهای انگلیسیزبان مختلف، روزنامهها و غیره دیده میشدند.
سبک اقبال بسیار ساده، روشن و قدرتمند است؛ تندی او گاهی اوقات حیرتبرانگیز است. او معمولاً دیدگاههای خود را در چند جمله یا یک پاراگراف بیان کرده است؛ هرچند سبک وی در نثر بهسان کوتهگویی شاعری است که تلاش دارد در چند جمله لب مطلب را ادا کند. از قرار معلوم هیچگونه پیوستگی بین اندیشههای ابرازشده در دفتر یادداشت او دیده نمیشود چون که براساس الگوی خاصی نوشته نشدهاند. اگرچه، این نوشتهها بیانگر واکنشهای سریع و حساس وی به بسیاری از ایدهها و نیروهایی میباشند که بر وی اثرگذار بودهاند و این موجب میشود ما به برخی از پیچیدگیهای شخصیت او پی ببریم. اقبال متفکری است که بهطور مداوم ما را با تفکرات غیرمنتظره و تحریکآمیز خود، حیرتزده میسازد. بدینترتیب، اگرچه بیشتر ما با کارهای بزرگ وی آشنا هستیم، این اشتباه است که بگوییم وی را کاملاً شناختهایم.
قسمتی از کتاب یادداشتهای پراکنده افکار پریشان:
بینش چندهمسری هیچگاه یک بینش جهانی نبوده است. این امر به این دلیل روا دانسته شد چون که برای برآورده ساختن معضلاتی است که فقط مختص به جامعهی مسلمانان نیست. بدترین امور روا طبق باور اسلامی، «طلاق» است. برای این منظور که طلاق به یک امر متداول اجتماعی بدل نشود، چندهمسری به کار گرفته شد. در میان این دو امر نهچندان خوشایند اجتماعی طلاق و چندهمسری (اموری که اگر جهانی پنداشته میشد) یقیناً دومی دارای ضرر کمتری است، اما شاید اجتناب از طلاق، تنها توجیه موجود برای این بینش نباشد؛ این امر مهاری برای طبیعت و سرشت مردی است که طبق این بینش، سختگیری چندانی بر تنوعطلبی وی گرفته نمیشود، که این امر بدون فرار از مسئولیتپذیری ناشی از این تنوعطلبی است. در انگلیس، فردی نمیتواند چنین تنوعطلبی داشته باشد لیکن قوانین به او این اجازه را میدهند که از قیدوبند مسئولیتپذیری در برابر بیبندوباری جنسی رها باشد. چنین شخصی مسئولیت آموزش فرزندانی را که به دنیا میآیند ندارد. همچنین این فرزندان از پدر ارث نمیبرند. عواقب این امر در برخی نمونهها فاجعهبار هستند. فرانسه مکلف شده است که روسپیگری را یک بینش اجتماعی بداند که این یکی از وظایف کثیف دولت است که بایستی زیبا جلوه دهد. لیکن شاید تنها نقدی که بتوان به تکهمسری وارد کرد، وجود زنانی سطحینگر در بسیاری از کشورهای اروپایی است که در آن گرایشهای متعدد اجتماعی و سیاسی در شرف ارتقاء شمار زنانی هستند که هیچ تضمینی به شوهران خود نمیدهند. آنها نمیتوانند مادر باشند و در نتیجه به سوی منیات خود گرایش مییابند عوض اینکه به دنبال فرزندآوری باشند، آنها مجبورند در عوض فرزند، به دنبال ایدههایی باشند. اخیراً آنها به دنبال ایدهی «حق رأی زنان» بودهاند. این شاید تلاشی از سوی زنانی سطحینگر در نظر گرفته شود و یا اینکه اگر شما به نیابت از آنها از چنین امیالی طرفداری کنید، موجبات پدیدآمدن «علایقی» برای او در زمینهی سیاست را فراهم میکنید. اگر جامعهای به زنان خود اجازهی فرزندآوری و تربیت آنان را ندهد، باید چیز دیگری را در عوض آن در اختیار وی قرار دهند که با آن مشغول شود. جنبشهای حق رأی زنان (در اوایل قرن بیستم) در اروپا در بطن خود بیانگر فریاد نبود شوهر بود عوض اینکه برای حق رأی باشد. این جنبشها در نگاه من، صرفاً شورشی از سوی افرادی فاقد مشغلهی کار است و نه چیزی دیگر