معرفی کتاب: چرا بی‌عرضه‌ها بیشتر رئیس می‌شوند؟

1 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

«چرا بی‌عرضه‌ها بیشتر رئیس می‌شوند؟» کتابی است نوشته‌ی توماس چامورو پرموزیک که انتشارات سبزان آن را به چاپ رسانده است. عبارت «رئیس من...» را در گوگل جست‌وجو کنید، خواهید دید که به‌طور خودکار در تکمیل عبارت شما چنین کلماتی ظاهر می‌شوند: «بددهن»، «دیوانه»، «پست‌فطرت»، «بی‌عرضه» و «تنبل». نظرسنجی‌ها نیز نتایج مشابهی داشته‌اند. طبق اعلام مؤسسه گالوپ که یک مؤسسه‌ی نظرسنجی جهانی است و به‌طور دوره‌ای اطلاعات رفتاری کارمندان را از سرتاسر جهان جمع‌آوری می‌کند، دلیل استعفای 75 درصد از کارکنان، مشکل آن‌ها با مدیرشان بوده است. چنین نتایجی بیانگر این است که رهبریِ بد نخستین علت کناره‌گیری‌های داوطلبانه در جهان شناخته می‌شود. در این میان، 65 درصد امریکایی‌ها می‌گویند که بین دو گزینه‌ی تغییر رئیس و دریافت اضافه حقوق، اولی را انتخاب می‌کنند. این پاسخ به نظر کوته‌نظرانه می‌رسد، چون آن‌ها نمی‌دانند که رئیس بعدی بهتر است یا بدتر.

با این حقیقت آشکار چه کنیم که بیشتر مدیران، لایق یا نالایق، مرد هستند؟ از آنجا که زنان حدود 50 درصد جمعیت بالغ را تشکیل می‌دهند و در دنیای صنعت و دانشگاه، تعدادشان بیشتر و عملکردشان بهتر است، انتظار می‌رود که حداقل در تصاحب کرسی‌های ریاست هم تعداد آن‌ها با مردان برابر باشد. بااین‌حال، واقعیت چیز دیگری است. در اکثر نقاط دنیا، مفهوم رهبری به‌قدری مردانه است که بیشتر افراد برای به‌یادآوردن نام یک مدیر مشهور زن فشار زیادی به خود می‌آورند. برای مثال، در پژوهشی که اخیراً انجام شد، از هزار امریکایی خواستند که یک مدیر مشهور زن در دنیای تکنولوژی را نام ببرند؛ حدود 92 درصد از پاسخ‌دهندگان جوابی نداشتند!

چرا افرادی با صفات منفی همچون خودمحوری، حق‌به‌جانبی و خودشیفتگی بیشتر در مناصب مدیریتی ظاهر می‌شوند و کنترل منابع و قدرت را در گروه به دست می‌گیرند؟

فروید معتقد است یک رهبر زمانی ظهور می‌کند که گروهی از مردم ـ پیروان آن‌ها ـ خودشیفتگی خود را با خودشیفتگی رهبر عوض می‌کنند، بدین‌صورت، عشق آن‌ها به رهبر نوعی عشق به خود در ضمیر ناخودآگاه است. نگاهی به اطرافتان بیندازید، توجیه بهتری برای ظهور خودپرست‌ها در سیاست، تجارت و دیگر عرصه‌ها نخواهید یافت. ما کلیشه‌های بی‌بدیلی از مدیران خلق کرده‌ایم که ضعف‌های خودشان را فراموش کرده‌اند، و در برابر افرادی که به‌قدری که تصور می‌کنند باهوش نیستند، بسیار صبوریم.

بنابراین، همان ویژگی‌های روان‌شناسانه‌ای که افراد را قادر به مدیر شدن می‌کنند، درواقع، می‌توانند سبب زوالشان نیز بشوند. گاهی اوقات، آنچه باعث می‌شود شغل موردنظر نصیبتان شود، با آنچه سبب می‌شود به‌خوبی از عهده‌ی آن شغل برآیید، نه‌تنها متفاوت بلکه کاملاً متناقض است.

هدف این کتاب کمک به شناسایی ویژگی‌هایی کلیدی است که باعث می‌شود افراد به مدیران نالایق یا به مدیرانی شایسته تبدیل شوند. با درک تفاوت‌های رایج بین مدیران و آن‌هایی که درواقع به اثرگذار بودن مدیران کمک می‌کنند، می‌توانیم از معیارهای فعلی برای انتخاب مدیر، که موجب گسترش رهبری بد می‌شود، دوری کنیم.

قسمتی از کتاب چرا بی‌عرضه‌ها بیشتر رئیس می‌شوند؟:

رهبران کاریزماتیک در امید دادن به مردم از هم پیشی می‌گیرند؛ هیچ وسیله‌ای بهتر از کاریزما برای فروش یک رؤیا یا معنا بخشیدن به زندگی افراد وجود ندارد. بااین‌حال، وقتی رهبرها نالایق یا بی‌اخلاق باشند، قدرت کاریزما علیه پیروانشان خواهد شد، و آن‌ها را به سمت اهداف زیان‌آور یا حتی خودتخریبی پیش می‌برد. همان‌طور که آلن گرابو، روان‌شناس تکامل‌گرا در دانشگاه آمستردام و همکارانش اشاره کردند: «نشانه‌های کاریزما اغلب عامدانه از سوی رهبرانی که نمی‌توانند سودی برای پیروانشان حاصل کنند، انتخاب می‌شوندو رهبران از آن‌ها در جهت نفع خودشان بهره می‌برند... افرادی که در نگاه اول جذاب و الهام‌بخش به نظر می‌رسند، اما هیچ توانایی یا تمایلی به کسب سود مشارکتی ندارند.»

رهبران روان‌تباه و خودشیفته اغلب کاریزماتیک به نظر می‌رسند و پیروانشان می‌توانند چشمان خود را روی آلوده ‌بودن آن‌ها ببندند. بهتر است بگوییم که افراد کاریزماتیک بسیاری وجود دارند که نه روان‌تباه هستند و نه خودشیفته و همین‌طور افراد روان‌تباه و خودشیفته‌ای هم وجود دارند که به‌هیچ‌وجه کاریزما ندارند، اما زمانی‌که این جنبه‌های تاریک با کاریزما ترکیب شوند، می‌توانند یک رهبر را به فردی مرگبار تبدیل کنند. هرچه بیشتر بر کاریزما به‌عنوان علامت پتانسیل رهبری نگاه کنیم، درنهایت، بیشتر ریسک انتخاب رهبران آلوده‌ای را می‌پذیریم که از جذبه و تأثیر خود در جهت کسب قدرت و دستکاری پیروانشان سوءاستفاده می‌کنند.

اگر فقط یک درس رهبری در طول تاریخ وجود داشته باشد، این است که کاریزما، در دست رهبران بی‌اخلاق و خودخواه، ابزار فریب بسیار قدرتمندی برای جذب حمایت طرفداران جهت مقاصد شرورانه است. آدولف هیتلر، جوزف استالین، مائو زدونگ و بنیتو موسولینی همه کاریزماتیک بودند، همچنین اثر دیکتاتورهایی که موفق به خلق فرقه‌ای براساس شخصیتشان در کنار کاریزمایشان شدند؛ اما این رهبران اگر کاریزمای کمتری داشتند، خسارت کمتری نیز به بار می‌آوردند. به همین ترتیب، اسامه بن لادنی که از کاریزمای کمتری برخوردار بود مشکل بیشتری برای ترغیب افراد جهت سقوط هواپیما و برخورد آن به برج‌های دوقلو داشت و اگر جیم جونز کاریزمای کمتری داشت، کمتر احتمال داشت که واقعه‌ی جونز تاون اتفاق بیفتد. این جنبه‌ی تاریک کاریزما را می‌توان در سطوح کمتر افراطی رهبری مسئله‌ساز نیز مشاهده کرد؛ برای مثال، کاریزما به رؤسای جمهور ایالات متحده کمک می‌کند که حتی وقتی عملکرد خوبی ندارند، همچنان با امتیاز مورد تأیید قرار بگیرند. مردم بیشتر تمایل دارند که یک رئیس‌جمهور بد ولی کاریزماتیک را تحمل کنند تا رئیس‌جمهوری با عملکرد خوب و کاریزمای کم.     

چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند؟

چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند؟

سبزان
افزودن به سبد خرید 160,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط