معرفی کتاب: هفت قانون قدرت
«هفت قانون قدرت» کتابی است نوشتهی جفری ففر که انتشارات آریابان آن را به چاپ رسانده است. بهطورکلی هفت قانون قدرت وجود دارد. سازماندهی درسهای مربوط به قدرت در این هفت قانون اساسی روشی مؤثر برای آموزش به مردم است که برای برخورداری از نفوذ و موفقیت بیشتر باید چه کاری کرد.
به نظر میرسد که عدد هفت، معیار مناسب برای تعداد این قوانین باشد. در سال 1956، جورج میلر مقالهای تأثیرگذار نوشت و در آن استدلال کرد که «نظارهگر» بدون کمک، به شکلی جدی در زمینهی میزان اطلاعاتی که میتواند دریافت و پردازش و به خاطر بسپارد محدود است که این خلأ اطلاعاتی و نتیجهگیری را میتواند با هفت عنصر ایده بهعلاوه و منهای دو عنصر قابلیت و ظرفیت اکثر افراد جبران نمود. بهشدت از نظر میزان اطلاعاتی محدود است.
باور معرفت و پردازش این اطلاعات در تحلیلی جدیدتر از استدلال قبلی آمده است که «عدد 7 در بسیاری از جنبههای زندگی، از عجایب هفتگانهی جهان گرفته تا هفت دریا و هفت گناه مرگبار نمود دارد.» تحقیقات بیشتر بهطور مداوم اعتبار و استحکام بینش اولیهی میلر را زمانیکه ظرفیت فرد بسیار فراتر از 7 مورد باشد، در مورد محدودیتهای شناختی تأیید کرده است.
ایدههای نویسنده در مورد ساخت و استفاده از قدرت بهطور مؤثر در هفت قانون در نظر گرفته شده که فصلهای این کتاب را تشکیل میدهند.
این هفت قانون عبارتاند از:
- از سر راه خودتان کنار بروید.
- قوانین را بشکنید.
- قدرتمند ظاهر شوید.
- یک برند قدرتمند بسازید.
- شبکهسازی بیوقفه.
- از قدرتتان استفاده کنید.
- موفقیت تقریباً همهچیز را بهانه میکند.
نویسنده میگوید: ابتدا قصد داشتم از درسهای رهبری ترامپ بگویم که بیتردید از هفت قانون قدرت که در این کتاب آوردهام، استفاده میکند، اما بعد، از این کار منصرف شدم، زیرا او شخصیتی بهشدت چندقطبی دارد که این امر سبب میشود مردم نتوانند بهطور عینی کارهای او را بررسی کنند و آن را خارج از چهارچوب شخصیاش ارزیابی کنند. درهرحال فکر کردن به این نکته که چرا ترامپ در سیاست و سایر حوزهها موفق بوده، سبب شده تا بینشهایی را درمورد مبانی علوم اجتماعی که به توضیح موفقیت او کمک میکنند و همچنین رفتار و نتایجی را که توسط بسیاری از رهبران شرکتها و سیاستمداران دیگر به دست آمده توضیح دهم.
از آنجا که مردم واقعیتهای رفتاری را درک نمیکنند، پیوسته از آنچه اتفاق میافتد و اثربخشی اقداماتی که بهظاهر خردِ متعارف در مورد رهبری را نقض میکند، شگفتزده میشوند؛ زیرا بخش عمدهای از این خرد از تحقیقات در مورد روانشناسی اجتماعی رفتار انسانی جدا نشده است که گاهیاوقات این غافلگیری با شکستهای پیشبینینشدهی شغلی همراه است که محصول عدم آمادگی افراد در رویارویی با واقعیتهای زندگی اجتماعی به وجود میآید.
«هفت قانون قدرت»، کتابی فوقالعاده در مورد دستیابی به قدرت است که شما را از دام نظریههای مرسوم و متداول در مورد قدرت و رهبری دور نگه میدارد. این کتاب به صراحت و با نگاهی واقعی، جسورانه و بیپروا با ذکر تکنیکهای به دست آوردن و حفظ قدرت میپردازد که میتواند عملاً زندگی شخصی و حرفهای شما را در هر مقطع زمانی دگرگون سازد.
این کتاب از الفاظ کلیشهای و شعارهای انگیزشی پرهیز کرده به شکل سیستمی و تکنیکی فنون قدرتمندشدن را همراه مثالهای واقعی آموزش میدهد.

قسمتی از کتاب هفت قانون قدرت:
در آوریل 2010، لوید بلنکفین، مدیرعامل گلدمن ساکس، بانک سرمایهگذاری معتبر و شرکت خدمات مالی در برابر کمیتهی سنای ایالات متحده حاضر شد. او متهم به «فروش کوتاه»، (شرطبندی علیه اوراق بهاداری بود که به مشتریانش میفروخت.) اقدامی که به برخی افراد بهعنوان تضاد منافع، آسیب میزد و از سوی دیگر، اعتماد آنها را سلب میکرد.
در 17 ژوئن همان سال، تونی هیوارد، مدیر عامل وقت شرکت نفت چند ملیتی «بی.پی» در تعامل کمیتهی مجلس نمایندگان ایالات متحده حاضر شد. این کمیته در حال بررسی انفجار در سکوی حفاری «بی.پی» در خلیج مکزیک بود که منجر به کشته شدن 11 کارمند و سرازیر شدن مداوم نفت با آسیبهای زیستمحیطی قابلتوجهی شد. مسیرهای شغلی و حرفهای بعدی این دو مدیر عامل نمیتوانست متفاوتتر از یکدیگر باشد.
در 17 ژوییهی 2010، بی.پی اعلام کرد که هیوارد توسط باب دادلی بهعنوان مدیر عامل مشغول به ادامهی فعالیت خواهد شد و در همین حال بلنکفین تا پایان سال 2018 بهعنوان مدیر عامل گلدمن به کارش ادامه داد و سرانجام به میل و خواستهی خودش از این نقش کنار رفت.
اگرچه آشکارا تفاوتهای متفاوتی بین این دو موقعیت وجود دارد، اما اگر یک نفر آن دو رهبر را در نظر بگیرد، گواهی میدهد که تفاوت در رفتار، زبان و رویکرد آنهاست ـ تفاوتهایی که بدون تردید فراتر از این ظواهر خاص است. هیوارد بیشتر عذرخواهی میکند و خویشتندار است، چه در کلام و چه در رفتار. او همچنان که خمیده نشسته است، بارها و بارها از حرکات دستانش استفاده میکند. بلنکفین حالت تقابلی بیشتری دارد و نیرومندتر ظاهر میشود.
تحقیقات همچنین نشان میدهد که حتی این برداشتهای اولیه که بهسرعت شکل میگیرند، بهطرز شگفتانگیزی با دوام هستند. با دوام ماندن آنها تا حدی بهدلیل فراگیر بودن سوگیری تأیید، تمایل به جستوجو و تفسیر شواهد به شیوههایی منطبق با باورها یا انتظارات موجود است. بنابراین اگر میخواهید به قدرت برسید و آن را حفظ کنید، قانون سوم قدرت این است که قدرتمند به نظر برسید؛ زیرا دیگران براساس رفتاری که از خود بروز میدهید، با شما رفتار میکنند و این رفتار اغلب به گونهای است که برداشتهای اولیه را تبدیل به واقعیت میکند.
برای مثال، اگر مردم فکر میکنند که شما چندان باهوش یا شایسته نیستید، از شما سؤالهایی میپرسند که مانع از نشان دادن میزان آگاهیتان میشود و فرصتهای کمی برای ابراز هوش و نمایش شایستگیهای شما در اختیارتان میگذارد.
همانطور که رابرت سیالدینی، روانشناس اجتماعی، یکبار به من گفت: «شما تنها یکبار فرصت دارید که نخستین تأثیر را داشته باشید.»