معرفی کتاب: مهندسی به سبک کمونیسم

1 سال پیش زمان مطالعه 7 دقیقه

 

«مهندسی به سبک کمونیسم» کتابی است نوشته‌ی استیون تی. آسدین که نشر ثالث آن را با ترجمه‌ی سعید کلاتی به چاپ رسانده است. نویسنده می‌گوید: وقتی تصمیم به نوشتن مهندسی به سبک کمونیسم گرفتم، سه هدف داشتم. اول، تعریف داستانی جذاب و متشکل از جاسوسی، جنگ سرد و درام‌های درهم‌تنیده‌ی عشق و خیانت. بار و سارانت، به لحاظ زندگی شخصی، به‌طرز خارق‌العاده‌ای به هم نزدیک بودند، چون برخلاف تقریباً تمام افرادی که از غرب به شوروی می‌گریختند، زندگی شاد و سازنده‌ای در شوروی داشتند. بسیاری از جاسوس‌هایی که به شوروی می‌گریختند مورد نفرت و بی‌اعتمادی همتایان روس خود بودند؛ تعداد کمی از آن‌ها موفق به سازگاری با زندگی در نظام تمامیت‌خواهی می‌شدند که زندگی‌شان را به خاطرش به خطر انداخته بودند و تعداد اندکی از آن‌ها نیز با پناه ‌بردن به دامن الکل راهی دیار نیستی می‌شدند.

دومین هدفی که برای خود تعریف کردم، ارائه‌ی اطلاعاتی بود درباره‌ی اینکه چرا اتحاد جماهیر شوروی نتوانست از استعداد انسانی فوق‌العاده و منافع طبیعی فراوان خود در راستای خلق فناوری‌هایی قابل مقایسه با آنچه در دیگر کشورهای توسعه‌یافته در نیمه‌ی دوم قرن بیستم به دست آمد، استفاده کند. وقتی در زلنوگراد قدم می‌زدم یا با دانشمندان و مهندسان روسِ هفتاد، هشتادساله درباره‌ی برنامه‌ی فضایی‌شان صحبت می‌کردم، آن‌ها همیشه برایم از فداکاری فراوان در دهه‌ی 1940، تعهد آرمان‌گرایانه‌ی پر از امید، خوش‌بینی دهه‌ی 1960 و اینکه چگونه این امید در دهه‌های هولناک 1970 و 1980 پَرپَر شد، صحبت می‌کردند. تجربیات برگ و سارانت این رؤیاها و ناامیدی‌ها را به‌خوبی به ما نشان می‌دهند.

هدف سوم، عبارت بود از توضیح اینکه چرا جوئل بار کمونیست دوآتشه‌ای بود که دلش می‌خواست همه‌چیزش را به مخاطره بیندازد تا به شوروی کمک کند. انگیزه‌های بار، همچون انگیزه‌های دیگر امریکایی‌های هم‌نسلش که برای شوروی جاسوسی می‌کردند، می‌تواند بیانگر ذهنیتی باشند که فهمیدنش امروز دشوار است؛ ذهنیتی که از رهگذر دنیایی به وجود آمده بود که امروز وجود ندارد.

مهندسی به سبک کمونیسم روایت تکان‌دهنده‌ی جوئل بار و آلفرد سارانت، دو کمونیست جان‌برکف و از اعضای اصلی حلقه‌ی جاسوسی رُزنبرگ که بعدها منجر به شکل‌گیری مک‌کارتیسم در امریکا شده است. آن‌ها در طول جنگ جهانی دوم اطلاعات حیاتی برای ساخت اولین سیستم‌های تسلیحاتی پیشرفته در اتحاد جماهیر شوروی را از سازمان‌های نظامی امریکایی می‌ربودند و بی‌هیچ چشم‌داشتی به کمونیست‌های شوروی می‌سپردند. وقتی در امریکا لو می‌روند و چیزی نمانده که دستگیر شوند به کمک کا گ ب فرار می‌کنند و تا چندین دهه ناپدید می‌شوند. استیو آسدین براساس مصاحبه‌های مفصل با بار و شواهد جدید به‌دست‌آمده از اسناد طبقه‌بندی‌شده بایگانی‌های اف‌بی‌آی و پنتاگون توضیح می‌دهد که چرا بار و سارانت جاسوس شدند، چگونه اسرار نظامی را به دست می‌آورند و چگونه اشتباهات مکرر اف‌بی‌آی منجر به فرار موفقشان قبل از دستگیری‌شان شد. او به شرح نقش برجسته‌ی آن‌ها در پیشرفت صنعت رایانه‌ی شوروی، ازجمله موفقیتشان در متقاعد کردن نیکیتا خروشچف به ساخت یک سیلیکون‌وَلی سرّی در شوروی می‌پردازد. کتاب پر است از جزئیات زندگی‌های شخصی هیجان‌انگیز و پیچیده‌ی بار، سارانت، خانواده‌هایشان و نحوه‌ی آمیخته‌شدنشان با جامعه‌ی روسی.

قسمتی از کتاب مهندسی به سبک کمونیسم:

بار یک مارکسیست دوآتشه و بسیار معتقد بود که داوطلبانه شغل، آزادی و شاید زندگی‌اش را برای کمک به اتحاد شوروی در طول جنگ جهانی دوم به خطر انداخت؛ اما اصلاً شبیه آن آدم‌های خشک‌مغز و مکتبی‌ای که تعدادشان هم زیاد بود و خودشان را وقف کمونیسم کرده بودند، نبود. او در مقایسه با آدم‌های جدی و سیاه‌وسفیدی مانند جولیوس رزنبرگ، یک تلویزیون رنگی پیشرفته بود. بار به رزنبرگ به‌عنوان یک انقلابی مخلص احترام می‌گذاشت، اما از نظر او رزنبرگ یک فرد کندذهن و ازخودراضی بود. افرادی که هردو آن‌ها را می‌شناختند تعجب می‌کردند وقتی می‌فهمیدند که بار ـ که موفق‌تر و باهوش‌تر به نظر می‌رسید ـ زیردست جولیوس (هم در سلسله‌مراتب حزب و هم در فعالیت‌های جاسوسی‌شان) کار می‌کرد.

به‌خصوص بعد از سقوط جبهه‌ی مردمی، پس از اتحاد نازی‌ها و شوروی، بسیار از افراد دارای قدرت تحلیل و استقلال در اوایل دهه‌ی 1940 یا از حزب خارج شدند یا بیرون رانده شدند. نشان ‌دادن وفاداری و ازخودگذشتگی صددر‌صدی که حزب به آن نیاز داشت، مستلزم نوع خاصی از شخصیت بود: انقیاد خودخواسته در برابر دیسیپلین حزب و اطاعت چشم‌وگوش بسته از تمام تغییر سیاست‌های ناگهانی آن. زندگی روزمره‌ی یک کمونیست عادی در دهه‌ی چهل میلادی را می‌شد به قول لوئیز بودنز (یکی از مقامات ارشد حزب کمونیست تا پیش از طرد شدنش در 1948) در یک کلمه خلاصه کرد: «عجله.» او جایی نوشته است:

رفتن از یک کنفرانس حزبی به کنفرانس حزبی دیگر، از زدن زنگ خانه یک همسایه تا زدن زنگ همسایه دیگر، از توزیع اعلامیه‌ها و پخش جزوات تا شرکت در کلاس‌‌ها و کمیته‌های شبانه، گردابی از شتاب و تعجیل است ـ همیشه باید با شعارها و استدلال‌های برگرفته از دیلی وُرکر، که باید مؤمنانه هر روز خوانده شود، و نیز شعارها و استدلال‌های برآمده از کتاب‌های «نظری» (که تعداد کمی از اعضای عادی واقعاً قادر به درکشانند) همراهی کنی. این افراد کوچک دیسیپلین حزب را می‌پذیرند؛ هر کاری که به آن‌ها گفته شود را انجام می‌دهند؛ آن‌طوری فکر می‌کنند که به آن‌ها گفته می‌شود و اگر این چیزها خلاف منطق، وظیفه‌ی میهن‌پرستانه یا عقل سلیم باشند، آن‌ها انجامشان می‌دهند چون حزب می‌گوید که کار درست در حال حاضر این است.

اگرچه بار به‌ شدت به حزب وفادار بود، زندگی‌اش در تضاد کامل با آن زندگی‌ای قرار داشت که بودنز آن را توصیف کرده است. نه کمونیسم و نه جاسوسی بر افکارش برتری نداشتند، یکی از دلایلش این بود که او عادتی داشت که خودش آن را «عوض‌ کردن کانال‌های ذهن» توصیفش می‌کرد؛ عادتی که باعث می‌شد خود را ناگهان و کاملاً در لحظه غرق کند. او ممکن بود هنگام رد کردن یک رول میکروفیلم به یک مأمور روس لحظه‌ای دچار هراس شود، اما یک ساعت بعد به‌راحتی می‌توانست خود را در یک سمفونی بتهوون غرق کند ـ فکلیسوف، هنگام دیدارهایشان، بار را بی‌نهایت مضطرب توصیف می‌کرد و در گزارش‌هایش نوشته بود که او هنگام رد کردن فیلم «با چهره‌ی نگران و ناراحت، به گونه‌ای که هرکس به آن‌ها نزدیک می‌شد را یک مأمور اف‌بی‌آی تصور می‌کرد»، به اطرافش نگاه می‌کرد.

عشق بار به موسیقی و اشتیاق شدیدش به مهندسی، او را از کمونیست‌های معمولی و تک‌بعدی متمایز می‌کرد. این علایق، همچنین، او را به سارانت پیوند می‌زدند. درحالی‌که کاگب (و بعدها اف‌بی‌آی) به آپارتمان مورتون علاقه‌مند بودند (چون از آن به‌عنوان استودیویی برای تبدیل مخفیانه‌ی اسناد سری به میکروفیلم استفاده می‌شد)، بار و سارانت عمدتاً آنجا را به‌عنوان یکجور بهشت مجردی می‌ستودند.

خرید کتاب مهندسی به سبک کمونیسم

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط