معرفی کتاب: مصائب آشپزی برای دیکتاتورها
«مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» نوشتهی ویتولد شابوفسکی یکی از شگفتانگیزترین و غیرمنتظرهترین آثاری است که در سالهای اخیر دربارهی سیاست، تاریخ، استبداد و حتی آشپزی منتشر شده است. اثری که در نگاه نخست شاید تنها استفادهای جذاب از ایدهی غذا و قدرت به نظر برسد، اما در عمق خود، روایتی تکاندهنده و انسانی از ترس، اطاعت، وجدان، فساد و پارادوکسهای زیستجهان دیکتاتورها عرضه میکند. شابوفسکی در این کتاب، نه زندگینامهی مستقیم رهبران خونریز قرن بیستم و بیستویکم را روایت میکند و نه در پی تحلیلهای سنگین سیاسی است؛ او لنز دوربین را بر کسانی میبرد که در سایه بودهاند: آشپزهای شخصی دیکتاتورها؛ کسانی که کمتر کسی به سرنوشتشان اندیشیده اما در عمل، بهنوعی نزدیکترین افراد به قدرت بودهاند؛ نه از سر اعتماد، بلکه از سر ضرورت. این کتاب تلاش میکند به این پرسش عمیق و پارادوکسیکال پاسخ دهد: کسی که غذای دیکتاتور را میپزد، چه چیزهایی دربارهی او میداند که تاریخنگاران نمیدانند؟
شابوفسکی با رویکردی روزنامهنگارانه، با سفر به کشورهای مختلف، گفتوگو با آشپزهای سابق و بررسی اسناد تاریخی، بخشهایی کمتر دیدهشده از زندگی خصوصی دیکتاتورها را روایت میکند. سانسور، قتل عام، شکنجه و سرکوب شاید ستونهای رسمی حکومت آنان باشند، اما در پشت درهای بسته، همان فردی که فرمان اعدام جمعی صادر کرده، دغدغهی رنگ برنج، دمای سوپ یا ترکیب چاشنی خورش را داشته است. همین تضاد بنیادین است که کتاب را به اثری تکاندهنده و درعینحال جذاب تبدیل میکند: تصویر دیکتاتور در لباس انسان و انسان در لباس هیولا.
ایدهی اصلی شابوفسکی مبتنی بر این است که غذا فقط یک نیاز بدن نیست؛ غذا زبان پنهان فرهنگ است و در دست دیکتاتورها، تبدیل به ابزار قدرت میشود. بسیاری از رهبران مستبد، بهدلیل پارانویاهای دائمی، همواره از مسمومیت میترسیدند؛ این ترس، آشپزهای آنان را از کارگران ساده به محافظان ناخواسته بدل کرده است. آشپز در رژیمهای دیکتاتوری نه فقط یک کارمند، بلکه حامل رازها، شاهد خشونتها و گاه شریک ناخواستهی جنایات است. این کتاب نشان میدهد که غذا چگونه میتواند چهار نقش همزمان داشته باشد: عامل لذت، ابزار کنترل، نماد ایدئولوژیک و سپر دفاعی.
ویتولد شابوفسکی
در برخی رژیمها، مثل عراق صدام حسین، غذا بخشی از پروپاگاندا نیز بود: نمایش شکوه، مهمانیهای پر تجمل، یا حتی استفاده از طعمها برای ایجاد ترس. در رژیمهایی مثل کامبوج پل پوت، غذا سمبل فقر و تحقیر مردم بود؛ رژیم او به خوردن بهعنوان گناه نگاه میکرد و خود پل پوت رژیمی سادهزیستانه برای اطرافیان تحمل میکرد. در مقابل، فردیناند مارکوس در فیلیپین یا عیدی امین در اوگاندا، لذتطلبی طعام و اسراف را نشان وفاداری و اقتدار میدانستند. همین تفاوتها باعث میشود غذا در کتاب تبدیل به کلیدی برای فهم روحیات رهبران استبدادی شود.
نقطه قوت بزرگ «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» این است که از زبان کسانی روایت میشود که نه قدرت داشتند و نه اختیار نقد یا مقاومت؛ آنها صرفاً شاهد بودند، کارکنانی که باید کارشان را انجام میدادند تا زنده بمانند. این کتاب پنج دیکتاتور اصلی را از دریچهی آشپزهایشان معرفی میکند: صدام حسین، عیدی امین، انور خوجه، فیدل کاسترو و پل پوت. هریک از این آشپزها دنیایی مستقل، تجربههایی پر از تناقض و احساسات پیچیده دارند: ترکیبی از وفاداری اجباری، ترس دائمی، عادت، نفرت پنهان و گاه وابستگی عجیب.
برای مثال، آشپز صدام از ترس خود میگوید؛ از اینکه هر روز، اولین لقمهها را خودش میخورد تا صدام مطمئن شود غذا مسموم نیست. او شاهد مشاجرات خانوادگی صدام بوده، تنشهای سیاسی را از پشت قابلمهها شنیده و گاه خود را بخشی از یک ماشین ترس حس کرده است. در مقابل، آشپز عیدی امین، که بعدها از کشور گریخت، از شخصیت دوگانهی رهبرش میگوید: مردی که هنگام غذا خوردن مهربان و اهل طنز بود، اما یک ساعت بعد ممکن بود فرمان قتل بدهد. این روایتها نشان میدهد زندگی شخصی دیکتاتورها لباسی انسانی دارد، اما هرلحظه ممکن است بهصورت هیولا تغییر شکل دهد.
آشپزهای هر دیکتاتور با قصههایشان بخشی از تاریخ را بازسازی میکنند؛ بخشهایی که مورخان رسمی از آن بیخبرند. آنها از غذاهایی میگویند که رهبران دوست یا از آن متنفر بودند، موادی که ممنوع بود، دلهرههایی که پشت هر ظرف غذا پنهان بود و لحظاتی که قدرت سیاسی بهصورت آشپزی دیده میشد. این روایتهای روزمره، عادی و ملموس، گاه از هزاران سند تاریخی معتبرتر به نظر میرسد؛ زیرا رژیمهای استبدادی درنهایت در سادهترین لحظات زندگیشان لو میروند: هنگام خوردن.
درنهایت، مصائب آشپزی برای دیکتاتورها کتابی است دربارهی انسان، نه فقط دربارهی دیکتاتورها. این اثر نشان میدهد که ریشهی استبداد، فقط در ساختارهای سیاسی نیست، در رفتارهای روزمره، در ترسهای کوچک، در عادتها و رابطهی افراد با قدرت هم وجود دارد. آشپزها در کتاب نمایندگان مردم عادیاند؛ کسانی که در جبر شرایط، در کنار قدرتهای بزرگ زندگی کردهاند، از آنها ترسیدهاند، گاه به آن عادت کردهاند و گاه شاهد خشونت بودهاند. شابوفسکی موفق میشود انسان را در لحظهای بگیرد که از پشت نقشهای تاریخیاش بیرون میآید و در صورت واقعی خود ظاهر میشود.
قسمتی از کتاب «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها»:
یک ربع طول کشید تا مزهی تند را با نوشیدن آب فرو بنشانم.
این اولین مواجههام با سس تاباسکو بود.
این سس را یکی به صدام هدیه داده بود، اما چون او خیلی غذاهای تند دوست نداشت، تصمیم گرفته بود با امتحانکردن آن روی دوستان و کارکنانش آنها را دست بیندازد. کل آدمهای روی قایق مثل تیر رهاشده از چله، این طرف و آن طرف میدویدند و آب میخوردند، درحالیکه صدام نشسته بود و میخندید.
بیست دقیقه بعد، سلیم برگشت و پرسید آیا غذا را دوست داشتم. خشمگین بودم، بنابراین گفتم: «اگر من آنطور گوشت را حرام کرده بودم، صدام یک اُردنگی به من میزد و میگفت پولش را بده.»
او گاهیاوقات از این کارها میکرد. اگر غذا را دوست نداشت، مجبورت میکرد پولش را بدهی، پول گوشت، ماهی و برنج را باید پس میدادی. او میگفت: «این غذا غیرقابل خوردن است، باید 50 دینار بالایش پول بدهی.»
اصلاً انتظار نداشتم چیزی که گفتم به گوش صدام برسد؛ اما وقتی صدام از سلیم پرسید واکنش من چه بود، سلیم جواب داد: «ابوعلی گفت اگر او چنین غذایی درست کرده بود شما به او اُردنگی زده بودید و میگفتید پولش را بدهد.» این چیزی بود که او جلوی تمام مهمانان صدام گفت.
صدام، سلیم را دوباره فرستاد تا مرا ببرد.
ترسیدم. درواقع، وحشت کردم. هیچ تصوری نداشتم صدام چه واکنشی خواهد داشت. شما حق نداشتی او را نقد کنی؛ یعنی هیچکس این کار را نمیکرد: نه وزرا، نه ژنرالها چه برسد به یک آشپز.