معرفی کتاب: سکوت؛ قدرت سکوت در دنیایی پرهیاهو
«سکوت؛ قدرت سکوت در دنیایی پرهیاهو» کتابی است نوشتهی تیک ناتهان که نشر میلکان آن را با ترجمهی عذرا گلفام به چاپ رسانده است. همهی ما تمام وقتمان را صرف جستوجوی آسایش مادی و عاطفی میکنیم. غرق در دغدغههای روزمره هستیم: چگونه پول و غذای کافی، سرپناه و دیگر نیازهای مادی را به دست بیاوریم. دغدغههای عاطفی هم داریم: اینکه فلانی دوستمان دارد یا نه، یا اینکه امنیت شغلی داریم یا نه. ما همهی روز نگران اینگونه مسائل هستیم. البته قابلِ درک است که برای احساس امنیت داشتن باید نیازهای اساسی خود را رفع کنیم، اما اکثراً بیش از رفع نیازهای اساسی نگرانیم. از لحاظ جسمی امنیت داریم، شکممان سیر است، سقفی بالای سر داریم و خانوادهای پرمحبت؛ اما هنوز مدام نگرانیم.
عمیقترین دغدغه در وجود شما و در وجود بسیاری از ما همان است که درک نکردهایم، همان است که نشنیدهایم. تکتک ما دغدغهی مطلقی داریم که به دغدغههای مادی و عاطفی ربطی ندارد. میخواهیم با زندگی خود چه کنیم؟ سؤال این است. ما اینجاییم، اما چرا اینجاییم ! ما چه کسی هستیم و میخواهیم با زندگی خود چه کنیم. اینها سؤالهایی هستند که برای پاسخ دادن به آنها معمولاً وقت نداریم؛ یا شاید وقت صرف نمیکنیم. اینها فقط سؤالهای فلسفی نیستند. اگر نمیتوانیم به آنها پاسخ دهیم، پس آرامش نداریم و نشاط هم نداری؛ چون هیچ نشاطی بدون آرامش میسر نمیشود.
بسیاری از ما احساس میکنیم هرگز نمیتوانیم به این سؤالها پاسخ دهیم، اما با ذهنآگاهی -زمانیکه درون خودمان سکوت داریم- میتوانیم پاسخ آنها را پیدا کنیم و ژرفترین ندای قلبمان را بشنویم.
سکوت اغلب نبود صدا توصیف میشود، بااینحال صدای بسیار نیرومندی است. نویسنده میگوید: به خاطر دارم، در زمستان 2013-2014، هوای فرانسه چندان سرد نبود؛ اما شنیدیم که در امریکای شمالی سرما بیداد میکند. برف و کولاک بیشازحد معمول بود و گاهی دما بیست درجهی سانتیگراد زیر صفر میرفت. عکسی از آبشار نیاگارا در سردترین دمای آن دیدم. ریزش آبشار متوقف شده بود. آب دیگر نمیتوانست پایین بریزد؛ یخ بسته بود. من آن عکس را دیدم و بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. جریان آب و صدای آن با هم متوقف شده بودند.
حدود چهل سال پیش برای یک دورهی مراقبه با جوانان، به شهر چیانگ مای در شمال شرقی تایلند رفته بودم. نزدیک جویباری که کف آن با سنگ پوشیده شده بود در کلبهای ساکن بودم و آنجا همیشه صدای ریزش آب به گوش میرسید. من از نفس کشیدن و لباس شستن و چرت زدن روی سنگهای بزرگ داخل جویبار لذت میبردم. هرجا که میرفتم، صدای ریزش آب به گوش میرسید. روز و شب، همان صدا را میشنیدم. به بوتهها و درختهای اطراف نگاه میکردم و میاندیشیدم. آنها از لحظهی تولد این صدا را شنیدهاند. فرض کنید این صدا متوقف میشد و آنها برای اولینبار بیصدایی ـ سکوت ـ را میشنیدند. فقط اگر میتوانید، تصور کنید. ناگهان آب از حرکت بازمیایستد و همهی این گیاهان که از بدو رویش همیشه، روز و شب، صدای شرشر آب را شنیدهاند دیگر آن را نمیشنوند. فکر کنید از اینکه برای اولینبار در زندگی صدای بیصدایی را میشنوند چقدر شگفتزده میشوند.
تیک ناتهان در کتاب «سکوت» با ترکیب حکایتهای تأثیرگذار، خرد بیانتها و روشهای ذهنآگاهی به ما میآموزد وقتی بتوانیم همهی صداهای درونمان را خاموش کنیم، وقتی بتوانیم سکوت -سکوتی رعدآسا- در وجودمان برقرار کنیم، ژرفترین ندا را از درونمان میشنویم. قلبمان ما را فرا میخواند، قلبمان در تلاش است چیزی به ما بگوید، هیاهوی ذهنمان را خاموش کند تا صداهای حیرتآور زندگی را بشنویم و بعد میتوانید زندگیای عمیق و ناب را شروع کنیم.

قسمتی از کتاب سکوت؛ قدرت سکوت در دنیایی پرهیاهو:
در بسیاری از فرهنگهای دنیا برای گرد هم جمع کردن افراد، ایجاد هماهنگی درونی و هماهنگی با دیگران از زنگ استفاده میشود. در اغلب کشورهای آسیایی، هر خانواده دستکم یک زنگ کوچک در خانه دارد. میتوانید از هر نوع زنگی که صدایش را دوست دارید استفاده کنید. آن زنگ وسیلهای باشد برای اینکه با صدایش یادتان بیفتد نفس بکشید، ذهنتان را ساکت کنید، به خانهی ضمیرتان بازگردید و مراقب خودتان باشید. در آیین بودایی، صدای زنگ صدای بودا تلقی میشود. حرف زدن را متوقف کنید. به تنفس خود بازگردید. با تمام وجود گوش بسپارید.
این شیوهی گوش دادن باعث میشود نشاط و آرامش در تکتک سلولهای بدنتان رسوخ کند. شما فقط با گوشهایتان، با قوهی عقلانی گوش نمیدهید؛ شما همهی سلولهای بدنتان را برای گوش دادن به صدای زنگ فرامیخوانید.
یک زنگ جای زیادی اشغال نمیکند. محل زندگی شما هر جا باشد، حتی یک اتاق کوچک، حتماً روی میز یا در قفسه جایی برای آن پیدا میشود. قبل از اینکه زنگ را به خانهی خود دعوت کنید، مطمئن شوید از صدای آن خوشتان میآید. اندازهی زنگ مهم نیست، اما باید صدای خوشایندی داشته باشد.
هربار خود را برای گوش دادن و دریافت صدای زنگ آماده کنید. زنگ را نه با ضربه زدن بلکه با دعوتکردن به صدا درآورید. زنگ را به چشم دوست و خردمندی بنگرید که کمکتان میکند بیدار شوید و به خانهی ضمیرتان بازگردید. اگر بخواهید، میتوانید آن را روی بالش کوچکی قرار دهید -درست مانند هر بودیستوایی که مراقبهی نشسته انجام میدهد.
درحالیکه به صدای زنگ گوش میدهید، فروبردن نفس و رها کردن را تمرین کنید، رها کردن همهی تنشها، رها کردن عادت دوندگی در جسمتان، و بهویژه در ذهنتان. شاید بیحرکت نشسته باشید، اما اغلب درون خودتان در حال دویدن هستید. زنگ فرصت خوشایندی برای شماست تا به خودتان بازگردید، از دم و بازدمتان لذت ببرید بهگونهای که بتوانید تنشها را رها کنید و به توقف کامل برسید. صدای زنگ و پاسخ شما به آن کمک میکند قطار افسارگسیختهی افکار و احساسات را که شبانهروز در وجودتان میتازد متوقف کند.
هنگام صبح، قبل از آنکه سر کار بروید یا بچهها راهی مدرسه شوند، دور هم بنشینید و به اندازهی سهبار صدای زنگ از تنفس لذت ببرید. بهاینترتیب روز خود را با آرامش و نشاط شروع میکنید. نشستن و نفس کشیدن، چه بهتنهایی چه با خانواده، و نگاه کردن به شیء معناداری در خانه یا درختی بیرون از پنجره و لبخند زدن حالوهوای خوبی دارد. این کار میتواند تمرینی همیشگی باشد، پناهگاهی مطمئن درست در جایی که هستید، در خانه یا آپارتمانتان. وقت زیادی نمیگیرد، و بسیار رضایتبخش و سودمند است. تمرین بسیار زیبایی است، تمرین آرامش، حضور و هماهنگی در خانه.