جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: زندگی و مرگ صدام

معرفی کتاب: زندگی و مرگ صدام

 

«زندگی و مرگ صدام» کتابی است نوشته‌ی محمد سرابی که نشر روزنه‌کار آن را به چاپ رسانده است. صدام بیشترین ستم را به مردم کشور خود کرد. عراق قبل از صدام عقب‌مانده بود. عراق بعد از صدام مخروبه شده است. او تمام ثروت کشور را برای خرید و ساخت اسلحه صرف کرد و همه آن را هدر داد. هرکسی که اندیشه‌ی مستقلی داشت، طرد و کشته و تبعید شد. هرکس که ممکن بود رقیب او باشد، جان خود را به‌سادگی از دست داد. او مردم عراق را، همان اقوام و قبایلی که باید زندگی در جهان جدید را در پیش می‌گرفتند، به راه دشمنی و کینه‌توزی هدایت کرد و گلوله‌ی تفنگ را به جای هر قانونی گذاشت.

در نگارش این کتاب، از برخی منابع خارجی و همین‌طور کتاب‌هایی که پیش از این درباره‌ی صدام به چاپ رسیده است، استفاده شده است. متأسفانه تعداد زیادی از این کتاب‌ها زندگی کامل حاکم عراق را، از تولد تا اعدام، پوشش نمی‌دهند و فقط قسمت‌هایی از روند به‌قدرت رسیدن یا جنگ‌های متعدد او را بیان می‌کنند. از سوی دیگر، به‌دلیل ابهام‌ها، تعصب‌ها، جهت‌گیری‌های عقیدتی، شایعه‌های بی‌اعتبار و داستان‌های عامیانه‌ی متعددی که درباره‌ی صدام و اطرافیانش وجود دارد؛ تدوین یک اثر، که دربرگیرنده‌ی زندگی او و همین‌طور پیشینه‌ی تاریخی منطقه‌ای باشد که باعث ظهور او شد، به‌سادگی ممکن نیست؛ اما در این اثر تلاش شده است که با استفاده از نشریات و تحقیقات بین‌المللی که درباره‌ی صدام انجام شده است، به مجموعه‌ی واحد و منظمی در این زمینه رسید.

عراق نمونه‌ای از کشورهای خاورمیانه و جهان عرب است. تاریخ این منطقه، تاریخ خیانت‌هاست. هرکس که به قدرت رسیده، همه‌ی دشمنان خود را کشته و مدتی بعد به دست دوستان خود سرنگون شده است. دو دهه بعد از مرگ صدام، عراق چنان آسیب دیده که هرگونه سرمایه‌گذاری در آن بی‌نتیجه است. بااین‌حال مردمی که در سرزمین باستانی میان‌رودان زندگی می‌کنند؛ می‌توانند باز هم میهن خود را امن و آباد کنند، اگرچه نسل‌ها طول بکشد.

زمانی‌که صدام حسین در قدرت بود به او آقای رییس‌جمهور می‌گفتند. قبل از اینکه به قدرت برسد به او آقای معاون می‌گفتند. بعد از اینکه به قدرت رسید به او شهسوار عرب می‌گفتند.

تاریخ تولد او مشخص نیست؛ زیرا در آن روستا و در آن فرهنگ، کسی روز تولد بچه‌ها را که زیاد به دنیا می‌آمدند و زیاد می‌مردند، ثبت نمی‌کرد. هدف بیشتر مردم این بود که غذا داشته باشند و بتوانند زنده بمانند. اثری از آب آشامیدنی سالم، برق، جاده و امکانات ابتدایی دیده نمی‌شد. کشاورزان مثل تمام غرب آسیا، با کاشت غلات، سبزیجات، انگور، خرما و شاید برنج زندگی می‌کردند. دجله هم راهی برای تأمین معیشت بود، چه از راه ماهیگیری و چه از راه غارت. قایق‌ران‌های قایق‌هایی که روی دجله کالا جابه‌جا می‌کردند از احتمال به سرقت ‌رفتن کالاهایشان خبر داشتند و برای توقف در ساحل رودخانه احتیاط می‌کردند. این منطقه ارباب‌هایی هم داشت که مالک زمین و رعایا بودند؛ اما وضع زندگی رقت‌انگیز بود و هرکس که پولی به دست می‌آورد یا در خود توانایی می‌دید خودش را از زندگی در این فلاکت خلاص می‌کرد و به تکریت می‌رفت.

خانواده‌ی صدام هم بعداً همین کار را انجام دادند و آن‌قدر از العوجا دور شدند که به قصرهای مجلل بغداد رسیدند.

صدام از عشیره «البیجات» از قبیله «البو ناصر الحسینیه النسب» بود. البیجات یک کلمه ترکی و مفرد آن بیک است و نشانه‌ای از زمان تسلط عثمانی در این منطقه محسوب می‌شود. اعضای این قبیله به دو چیز شهرت داشتند؛ فقر و خشونت. آن‌ها به بلاهایی که بر سر دشمنانشان آورده بودند افتخار می‌کردند. صدام نیز در آینده این رسم اجدادی را ادامه داد.

قسمتی از کتاب زندگی و مرگ صدام:

صدام نظامیان ارشد را که سال‌ها درس جنگ خوانده بودند اعدام کرده بود؛ زیرا از کودتا کردن آن‌ها هراس داشت. او به جای آن‌ها برادران، اعضای خانواده و دوستان خود را با درجه‌های نظامی یک‌شبه به ریاست بخش‌های مهم نظامی منصوب کرده بود که چیزی از جنگیدن نمی‌دانستند. اگر هم در این میان کسی دانش نظامی واقعی داشت از ترس صدام با نقشه‌های آن‌ها مخالفتی نمی‌کرد.

فرماندهی شخصی صدام حسین بر عملیات جنگی و عقین گذاشتن تصمیمات فرماندهان نظامی و دستورهای مکرر برای عملیات عجولانه بدون تدارکات لازم، باعث شده بود که ارتش پراکنده و آسیب‌پذیر شود. در بعضی مقاطع بخش بزرگی از ارتش در حال متلاشی شدن بود. برای مثال، نیروهای عراقی در نزدیک خرمشهر زیاد بودند و از تانک و حمایت توپخانه بهره می‌بردند؛ اما به محاصره ایرانی‌ها درآمده بودند.

ارتش دچار مشکل فرماندهی بود و خرید سلاح از اروپا این مشکل را حل نمی‌کرد.

صدام در این موقع از وزرای خود خواست که بی‌پرده درباره‌ی ادامه جنگ نظر دهند. دکتر ریاض ابراهیم، وزیر بهداشت، پیشنهاد مذاکرات صلح کرد. صدام این نظر صریح را نشانه‌ی دمکراسی در کابینه خواند. چند هفته بعد، دکتر ابراهیم به‌دلیل اینکه در بیمارستانی یک بیمار بر اثر تزریق اشتباه پتاسیم مرده بود از کار اخراج شد. او خوشحال بود که حداقل زنده است؛ ولی چند روز بعد از اخراجش دستگیر شد. گفته می‌شود که صدام او را به دفترش احضار کرد و با شلیک گلوله کشت. علت اعدام او وارد کردن داروهای نادرست و آلوده‌ کردن سربازان اعلام شد. بعداً تکه‌هایی از بدنش به همسرش برگردانده شد.

صدام پس از شکست در مقابل ایران باز هم به خرید اسلحه‌ی بیشتر پرداخت. در فوریه سال 1982 ویلیام کیسی نماینده کاخ سفید به امان پایتخت اردن رفت و در آنجا با برزان ابراهیم دیدار کرد. او در این ملاقات گفت که ایالات متحده مایل است روابط مستقیم اطلاعاتی با عراق داشته باشد تا مطمئن شود که عراق قادر است در مقابل آن ایران از خود دفاع کند. ایران در جنوب آمادگی بیشتری داشت و نیروهای پیاده‌نظام آن می‌توانستند تا بصره پیش بروند.

این رابطه‌ی اطلاعاتی برقرار شد؛ اما در کاخ سفید افرادی، مانند هاوارد تیچر، مخالف بودند. البته ازاین‌جهت که باید در خاورمیانه تنها اسرائیل را دوست خود بدانند و کشور دیگری را در این رابطه‌ی عاشقانه وارد نکنند. در سال 1979 او عقیده داشت که رشد صدام در ابتدا اگرچه علیه ایران است اما در ادامه اسرائیل و منافع امریکا را هدف قرار می‌دهد. اولیور نورث هم با او هم‌عقیده بود. نورث می‌گفت که فرهنگ یکسان میان اسرائیل و آمریکا مانع هرگونه مخاصمه بین دو کشور می‌شود. هر دو آن‌ها بعداً در ماجرای ایران_کنترا نقش داشتند.

زندگی و مرگ صدام در 367 صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب زندگی و مرگ صدام

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.