معرفی کتاب: دوازده پرسش از گیاه خواران اخلاقی
«دوازده پرسش از گیاهخواران اخلاقی» کتابی است نوشتهی شری اف. کُلب که نشر کرگدن آن را به چاپ رسانده است. وگانیسم چیست؟ نزد برخی، این واژه از ریاضتی سرد و مبهم حکایت دارد، نوعی پرهیز غذایی. نزد برخی دیگر، وگانها کسانیاند که سنتها و آیینهایی را که زندگی بسیاری از افراد را معنادار و مقدس میسازد لگدمال میکنند. برخی هم آن را یکجور مُدِ روز یا دورهی گذرا در زندگیِ نوجوانان میبینند. اما از دید کسانی که خود را وگان میدانند این واژه چه معنایی دارد و متضمن چه ارزشهایی است؟ وگانها از مشارکت در خشونت علیه حیوانات دوری میجویند، یعنی از خریدن و مصرف کردن تنپارههای حیوانات، لبنیات، تخم مرغ و دیگر محصولاتی که از کشتار و استثمار حیوانات به دست میآید، مثل پشم، چرم و خز میپرهیزند. یک وگان در زندگیِ روزمرهاش آزادانه انتخاب میکند راه خود را از کشتار و زجرهایی که از زایانیدن و کشتن حیوانات برمیخیزند جدا کند.
استدلال وگانیسم از سه بخش تشکیل میشود: سلامتی، محیط زیست و حیوانات. نویسندهی این کتاب، شِری کُلب، استاد رشتهی حقوق و دستیار قضایی، در منطقی اندیشیدن تبحر دارد. در این کتاب، خبری از تعصب و تندروی نیست. کُلب استدلالهای خود را با زبانی ساده مطرح میکند، اما افراد جبههی مقابل را، کسانی را که گوشت میخورند و فعالِ حقوقِ حیوانات نیستند، به چشم آدمهایی بیفکر و نادان نمیبیند. نگاه او باریکتر و آموزندهتر است. آنچه او از آن سخن میگوید مسئلهی کوچکی مانند انتخاب رنگ لباسی که میپوشیم نیست؛ پای چگونه زیستن در میان است: اینکه چقدر باید در برخورد با باقیِ حیواناتی که در این سیاره با ما سهیماند ملاحظه کنیم و پروا داشته باشیم.
چون بیشترِ گوشتخواران و وجترینها (و همینطور وگانها) از بچگی از محصولات دامداری تغذیه کردهاند، جای تعجب ندارد که صحبت از غیراخلاقی بودن مصرفِ چنین محصولاتی را به چشم تهدید ببینند. بنابراین، پرسشهایی که در فصول این کتاب مطرح شده است صرفاً جستارهایی فکری نیستند، بلکه میتوانند گهگاه همچون سلاح روانیِ همهچیز خواران در دفاع از خودشان عمل کند. بهاینترتیب، این پرسشها نیازمند شفافیت فکری و بصیرت روانشناختیاند و ما را ملزم میکنند با چشمانی گشوده به کشمکشهای عاطفیای بنگریم که از آن سرچشمه میگیرند و پایبند به برقراری ارتباطی پذیرا، صادقانه و همدلانه باشیم.

قسمتی از کتاب دوازده پرسش از گیاهخواران اخلاقی:
گفتن ندارد که شیرها دیگر حیوانات را میکشند و میخورند. در واقع، به نظر میرسد این بخشی از طبیعتشان باشد، از این لحاظ که «گوشتخوار اجباری» نامیده میشوند. چون باور بر این است که برای زنده ماندن باید تنپارههای دیگر حیوانات را بخورند. معدود گزارشهایی هم شنیده شده از شیرهایی که توانستهاند بدون شکار و خوردن دیگر موجودات زندگی کنند؛ اما این موارد جزء استثنائاتاند و وقتی در زیستگاه خودشان مشاهده میشوند و تحت بررسی کالبدشناختی قرار میگیرند، به نظر میرسد بدنشان بهخوبی برای شکار و هضم دیگر حیوانات طراحی شده باشد. این موضوع نهتنها دربارهی حیواناتِ اجباراً گوشتخواری مثل شیر، بلکه دربارهی اعضای گونههایی هم که در دستهی همهچیزخواران قرار میگیرند صادق است، از جمله راکونها و خرسها.
بهطور خاص، گوشتخواران و همهچیزخوارانِ پستاندار تعدادی ویژگیهای جسمانیِ مشترک دارند که آنان را برای کشتن و تکهپارهکردنِ شکارشان مجهز میکند. چاک دهانشان، به تناسب اندازهی سر، بسیار عریض است؛ آروارهشان مَفصلی ساده با حرکتِ لولامانندِ ثابتی دارد که در برش زدن مؤثر عمل میکند، اما به درد حرکتِ چپوراسترونده نمیخورد؛ دندانهایی خنجرمانند دارند که با فاصله از هم چیده شدهاند تا از گیرکردن پارهگوشتها لای دندانشان جلوگیری کنند؛ همچنین، به پنجههای تیز و برّندهای مجهزند.
علاوهبراین، گوشتخواران و همهچیزخوارانِ پستاندار معدههای بزرگی دارند که امکان سنگینخواری را به آنها میدهد: این قابلیتِ مهمی برای حیواناتی است که بهطور میانگین حدوداً هر هفتهشان را فقط با یک شکار سر میکنند. همچنین، سطح پی اچ در این حیوانات بسیار پایین است (این یعنی معدههایشان بسیار اسیدی است)، که امکان تجزیهی پروتئینهای پرتراکم را به آنان میدهد و باعث ازبینرفتن باکتریهای خطرناکی میشود که معمولاً با فاسد شدنِ گوشت روی آن لانه میکنند.
کالبدشناسیِ حیوانات چه ارتباطی با ارزیابیِ اخلاقیِ مصرف حیوانات و محصولات حیوانی دارد؟ استدلالِ اول، که طبیعت را به چشم منبعی برای دریافت دستورالعملهای اخلاقی میبیند، میگوید رفتاری که طبیعی باشد اخلاقاً هم مجاز است. باتوجه به مشاهداتمان از شیرها، ببرها و خرسها، حرفی باقی نمیماند که کشتن و بلعیدنِ تنپارههایِ دیگر حیوانات برایشان امری طبیعی است. اگر نتوانیم کسی را بابت تبعیت از طبیعتش محکوم کنیم، آنوقت از بیملاحظگیِ ماست که به شیرها بابت خوردن دیگر حیوانات اتهامِ بیاخلاقی بزنیم. بنابراین، طبق برهان خلفی که دربارهی رفتار شیرها آورده میشود، چون ما هم مثل شیرها به قلمرو حیوانات تعلق داریم، باید نتیجه بگیریم که نمیتوانیم تغذیهی انسانها از محصولات حیوانی را نیز محکوم کنیم.
شاید این استدلال در نگاه اول قانعکننده به نظر برسد، اما دستکم دو شبهه به آن وارد است. اولیاش برمیگردد به اخلاقیاتِ انسانی و دومیاش به زیستشناسی انسان.