عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: در کنار خودشیفتهها
«در کنار خودشیفتهها» کتابی است نوشتهی هاکان منگوچ که نشر گویا آن را به چاپ رسانده است. هاکان منگوچ نویسنده، موزیسین و سخنران جوان اهل ترکیه است که با کتابهایی چون «21 قانون مولانا»، «من نی هستم»، «شاگرد شمس بودن»، «هیچ ملاقاتی تصادفی نیست» و «18 پند مولانا» بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. کتابهای او در سطح جهان خوانندگان بسیاری داشته و با استقبال فراوانی مواجه شده است. کتابهای منگوچ به زبانهای آلمانی، انگلیسی، فارسی، بلغاری، روسی و زبانهای دیگر ترجمه شده است. همچنین او پایهگذار و استاد دانشکدهی صوفی در دانشگاه امریکایی گیرنه در قبرس شمالی است و میلیونها نفر از طریق شبکههای اجتماعی، موسیقی و بهخصوص نینوازی او را تعقیب میکنند.
فلسفهی زندگی هاکان بر مبنای امیدواری و نشر امید است. او معتقد است امیدواری یک آرزوی سادهلوحانه نیست. ندیدن سختیها و مشکلات هم نیست. امید داشتن یعنی دیدن همهی احتمالات. نشستن و منتظر ماندن نیست، بلکه به جای ناسزا گفتن در تاریکی شمعی روشن کردن است. او معتقد است اگر یک نفر هم در جهان امیدوار باشد ریشهی امید گسترانده خواهد شد و «تو» آن یک نفر میتوانی باشی و بعد، تو آن را به دیگری انتقال میدهی و بدین شکل زنجیرهی امید ادامه پیدا خواهد کرد. او به استادانش قول داده است تا شمع وجود خود را روشن نگه دارد و از این طریق روشنیبخش راه دیگران نیز باشد.
عاشق یک انسان خودشیفته شدن، یا تحت تأثیر او قرار گرفتن بسیار آسان است؛ زیرا آنها باهوش بسیار و کاریزمای خود بهراحتی میتوانند ذهن و روح دیگران را دستکاری کنند و البته به جای دوست داشتن وانمود میکنند که دوست دارند و در این کار نیز بسیار ماهر هستند.
این کتاب با نگاهی متفاوت و داستانی، موضوع خودشیفتگی و بحرانهای آن و تأثیرات آن بر دیگران را بررسی میکند. در این کتاب، یاد میگیریم که چگونه از بهشت خیالی که یک فرد خوشیفته آن را ساخته بگریزیم. این یک داستان نیست بلکه راه رهایی است.
در میدان مبارزه آلینا و اَرتان که بهظاهر عشق نامیده میشود، شما چگونه راه خود را پیدا خواهید کرد؟
قسمتی از کتاب در کنار خودشیفتهها:
میدانید که دربارهی حسادت و غبطه بسیار صحبت شده است. معمولاً در موضوع این بحثها همیشه شخصی هست که حسادت کرده و شخصی که مورد حسادت قرار گرفته است، اما گاهی این موضوع بین سه نفر اتفاق میافتد. یعنی رقیبی که مورد حسادت قرار گرفته هم اینجا نقشی دارد. پس در حسادت معمولاً یک رقیب وجود دارد که ممکن است به خاطر او شخصی از دست برود. گاهی حتی لازم نیست که این رقیب واقعی باشد. گاهی حتی یک رقیب خیالی هم میتواند باعث حسادت شود. پس دربارهی حسادت معمولاً سه نفر وجود دارد؛ شخصی که حسادت میکند، شخصی که مورد حسادت قرار میگیرد و رقیب.
البته زمانی که حسادت نشان داده میشود، احساسات دیگری هم همراه آن بیرون میآیند مانند: خشم، ناراحتی، عصبانیت، اندوه، حس بیارزشی و شک.
هرچند که حسادت و غبطه خوردن گاهی کنار هم قرار میگیرند، اما تفاوتهایی با هم دارند. در احساس غبطه، ما خودمان را با دیگری مقایسه میکنیم و تواناییها و داشتههای خودمان را زیر سؤال میبریم و آنها را کمتر و بیارزشتر و پایینتر از او میبینیم. اینجا دیگر حرفی از نفر سوم و رقیب نیست.
زمانیکه به رابطهی آلینا و عزیزه نگاه میکنیم، چیزی که بین آن دو مشاهده میکنیم غبطه نیست. در اصل یک حسادت قوی است. عزیزه، آلینا را میبیند که نامزد بهتری دارد؛ اَرتان بسیار خوشتیپ و موفق است. خیلی کارها برای آلینا انجام میدهد و همهی اینها به چشم میآیند، اما عزیزه با اینکه چِتین را دارد، اما صاحب هیچکدام از اینها نیست.
حسد را همیشه نسبت به طرف مقابلمان داریم؛ زیرا فکر میکنیم ما صاحب چیزهایی که او هست نیستیم، در ضمن در این مورد معمولاً افراد فکر میکنند که آن شخص لایق این امکانات نیست و بهآسانی یا به ناحق صاحب اینها شده است که این موضوع باعث میشود شدت و میزان حسد بیشتر شود. مثلاً کسی که تلاش کرده و به جایگاه موفقی در جامعه رسیده است و در کار خود استاد شده و در نتیجه احترام میبیند؛ دوست داریم که جای او بودیم، این دیگر حسد نیست بلکه غبطه خوردن است، اما زمانیکه تلاشهای فرد را نمیبینیم و فکر میکنیم فقط به خاطر قدرت خانوادگی یا مالی به جایگاه خاصی رسیده است، آن دیگر حسد میشود. حال اگر بخواهیم این احساس را ریشهیابی کنیم، متوجه میشویم که حسادت و حسد ورزیدن در نداشتن اعتمادبهنفس ریشه دارد.
فراموش نکنید که نداشتن اعتمادبهنفس هر چقدر بزرگ باشد، مرزهای حسادت هم همانقدر گسترده میشود. درواقع این زخم از نداشتن اعتمادبهنفس ناشی میشود و این باتلاقی است که باید خشکانده شود.