معرفی کتاب: خوش‌بین خردگرا

2 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

 

«خوش‌بین خردگرا» با زیرعنوانِ چگونه خوش‌بختی تکامل می‌یابد؟ کتابی است نوشته‌ی مت ریدلی که نشر علم آن را به چاپ رسانده است. این کتاب درباره‌ی دگرگونی سریع، مداوم و پایداری است که جامعه‌ی بشری به گونه‌ای بدان دست یافته که هیچ حیوان دیگری به آن نرسیده است. نویسنده می‌گوید: «برای یک زیست‌شناس، این موضوعی است که نیاز به تشریح دارد. در دو دهه‌ی گذشته، چهار کتاب درباره‌ی چگونگی شباهت انسان‌ها به حیوانات نوشته‌ام. این کتاب درباره‌ی چگونگی تفاوت انسان‌ها با دیگر حیوانات است. چه چیزی در مورد نوع بشر آن‌ها را قادر می‌سازد تا به تغییر زندگی‌شان در این مسیر پر فراز و نشیب ادامه دهند؟»

این‌گونه نیست که گویی طبیعت انسان دگرگون می‌شود. همان دستی که آن تبر دستی را نگه می‌داشت، هم شکل دستی است که موس را نگه می‌دارد. بنابراین مردم نیز همانند هر حیوان دیگری، همواره به جست‌وجوی غذا، میل جنسی، مراقبت از فرزندان، رقابت برای منزلت اجتماعی و دوری از رنج مشغول خواهند بود. بسیاری از ویژگی‌های اخلاقی گونه‌ی انسان نیز تغییرناپذیرند. شما می‌توانید به دورافتاده‌ترین گوشه‌ی دنیا مسافرت کنید و همچنان انتظار داشته باشید با آوازخوانی، تبسم، گفت‌وگو و شوخ‌طبعی مواجه شوید، درحالی‌که هیچ‌یک از این‌ها با یک شامپانزه مشابه نخواهد بود. می‌توانید به گذشته سفر کنید و به‌آسانی با انگیزه‌های شکسپیر، هومر، کنفوسیوس و بودا، همدلی کنید. اگر بتوانم مردی را که 32 هزار سال پیش، آن تصاویر بدیع کرگدن‌ها را روی دیواره‌ی غار شووه در جنوب فرانسه نقاشی کرد ملاقات کنم، بی‌هیچ شک‌وشبهه‌ای او را در هر سبکی از روان‌شناسی، یک انسان کامل برخواهم شمرد. چیز ارزشمندی در زندگی انسان وجود دارد که تغییر نمی‌کند. بااین‌حال اگر بگوییم زندگی همان‌گونه است که 32 هزار سال پیش بود، حرف عبثی است.

خوش‌بین خردگرا می‌گوید جهان از بحران کنونی بیرون خواهد آمد؛ زیرا بازارهای کالا و خدمات و ایده‌ها به انسان اجازه می‌دهند به‌درستی دست به مبادله و تخصصی‌سازی بزند تا همه‌چیز را بهبود ببخشد. بنابراین این کتاب درباره‌ی ستایش بی‌تفکر یا سرزنش همه‌ی اقسام بازار نیست اما جستاری پژوهشی است در باب اینکه چگونه فرآیند بازار مبادله و تخصی‌سازی، باسابقه‌تر و منصفانه‌تر از آن چیزی است که عموم فکر می‌کنند و دلیل بزرگی است برای خوش‌بینی بابت آینده‌ی نژاد بشر. فراتر از همه، این کتاب راجع به مزایای دگرگونی است.

نویسنده معتقد است: «من یک خوش‌بین خردگرا هستم: خردگرا به خاطر اینکه از روی غریزه یا به‌دلیل سلوک رفتار به سمت خوش‌بینی نرفته‌ام، بلکه نگاهم به شواهد بوده است. امیدوارم شما را هم به یک خوش‌بین خردگرا تبدیل کنم. نخست باید به شما اطمینان بدهم که پیشرفت انسان، در مقام مقایسه، چیز خوبی بوده و اینکه با وجود وسوسه‌ی پایدار برای غرغر کردن و ناله و زاری، جهان مکان خوبی برای زیستن انسان متوسط بوده است؛ حتی اکنون که در رکود عمیق به سر می‌بریم؛ یعنی که جهان همچنین ثروتمندتر، سالم‌تر و دلپذیرتر است و بیشتر به‌خاطر تجارت و بازرگانی با وجود آنچه می‌گویند. درنهایت قصد دارم دریابم آیا جهان می‌تواند به بهتر شدن ادامه دهد؟»

قسمتی از کتاب خوش‌بین خردگرا:

در دهه‌ی 1960 جین جیکوب در کتاب خودش اقتصاد شهرها بیان می‌کند که کشاورزی برای تأمین غذای نخستین شهرها اختراع شد، تا اینکه ساخت شهرها با اختراع کشاورزی ممکن شود. البته این مطلب بیش‌از‌حد پیش رفته است و باستان‌شناسان این ایده را که مراکز شهری پیش از اولین کشاورزی‌ها بوده بی‌اعتبار می‌دانند. بزرگ‌ترین اجتماعات دائمی شکارچی ـ خوشه‌چین‌ها، حتی ماهی‌گیران سواحل اقیانوس آرام در امریکای شمالی نیز نمی‌توانند شهرنشین نامیده شوند. باوجوداین مطلب، جوانه‌هایی از واقعیت در ایده‌ی جیکوب وجود داشت و آن اینکه اولین کشاورزان پیش از آن، تاجران مشتاقی بودند که از امرار معاش به واسطه‌ی مبادله‌کردن، رها شده بودند و کشاورزی فقط نمود دیگری برای دادوستد بود.

در یونان حدود 9 هزار سال پیش کشاورزها به‌طور ناگهانی و انبوه از راه رسیدند. ابزار سنگی‌شان بیانگر این است که آن‌ها استعمارگرانی بودند از آناتولی یا شام (لِوانت) که به احتمال زیاد با قایق و با قصد قبلی، در جست‌وجوی استعمار سرزمین جدیدی آمده بودند. همچنین، این نخستین کشاورزان یونانی به‌ظاهر تاجر و مشتاقی بودند که با یکدیگر دادوستد می‌کردند و از خودکفایی خیلی فاصله داشتند. آن‌ها وابسته به متخصصان صنعت‌گر بودند تا از مواد خام وارداتی از جاهای دیگر ابزار آبسیدین تولید کنند و باز این مسئله‌ای نبود که خرد متعارف می‌توانست پیش‌بینی و تصور کند. دادوستد اول می‌آید و نه آخر. کشاورزی به‌خوبی جواب می‌دهد چراکه درون شبکه‌ی دادوستد قرار گرفته است.

زمانی پس از این ماجرا، حدود 7 هزار و ششصد سال پیش، هنگامی‌که کشاورزان با خشنودی بر دشت‌های حاصلخیز در اطراف دریاچه‌ی یوکسین کار می‌کردند، ضربه‌ای خشن و سخت باعث رنجش آن‌ها شد و آن هنگامی بود که بالاآمدن سطح دریا بر تنگه‌ی هلس‌پانت سرازیر شد و به سمت آب‌گیر دریاچه طغیان کرد و آن را با سرعت شش اینچ در روز پر کرد، تا جایی که تبدیل به دریای سیاه امروزی شد. پناهندگان سردرگم و ناامید با دنبال‌کردن رود دانوب به قلب اروپا فرار کردند. آن‌ها طی فقط چند صد سال، به ساحل اقیانوس اطلس رسیدند. کشاورزان در نیمی از جنوب اروپا سکنی گزیدند. گاهی اوقات همسایگان خودشان را با ذوق یاددادنفوت و فن جدید کشاورزی مبتلا به زراعت می‌کردند، اما بیشتر اوقات (که مدارک ژنتیک نشان می‌دهند) همان‌طور که به پیش می‌رفتند، شکارچی ـ خوشه‌چین‌ها را به‌طرز خشونت‌باری سرکوب می‌کردند و بیرون می‌راندند. هزاران سال دیگر طول کشید تا کشاورزی به دریای بالتیک برسد. عمدتاً به این خاطر که ماهی‌گیرها در ساحل آنجا با جمعیت انبوهی سکنی گزیده بودند و نیازی به شروع کشاورزی نداشتند. محصولات زراعی که کشاورزان می‌کاشتند باتوجه به شرایط جدیدی که با آن مواجه می‌شدند کمی تغییر کرد. برخی از آن‌ها مانند عدس و انجیر باید همان‌جا در مدیترانه می‌ماندند. دیگر محصولات مانند گندم تک‌دانه و دودانه خودشان را به‌سرعت با سرزمین‌های مرطوب‌تر و سردتر اروپای شمالی تطبیق دادند. کشاورزان 5 هزار سال پیش به ایرلند، اسپانیا، اتیوپی و هند رسیده بودند.

نسل‌های بعدی پناهندگان دریای سیاه، جلگه‌هایی را که امروزه اکراین نامیده می‌شود تصاحب کردند. جایی که آن‌ها اسب‌ها را اهلی کردند و زبان جدیدی به نام هندواروپایی را گسترش دادند. آن‌ها نیمه‌ی غربی قاره‌ی اورآسیا را تسخیر کردند. هر دو زبان سانسکریت و گِلیک از نسل این انسان‌ها هستند.

خرید کتاب خوش‌بین خردگرا

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید