معرفی کتاب: خاطـرات سـوگـواری

4 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


«خاطرات سوگواری» اثری عمیقاً شخصی و تأثیرگذار از متفکر و منتقد ادبی، رولان بارت است که پس از مرگ مادرش در سال 1977 نوشته شد. این کتاب فقط بازتابی از غم و سوگواری یک فرزند برای مادرش نیست، بلکه سندی فلسفی، روان‌شناختی و زبان‌شناسانه درباره‌ی مفهوم فقدان، خاطره و زمان است. «خاطرات سوگواری» از یک‌سو آینه‌ای از درونی‌ترین احساسات بارت و از سوی دیگر تلاشی برای ثبت و تحلیل یک وضعیت ذهنی پیچیده است.
در 25 اکتبر 1977، مادام انرپت بارت، مادر رولان بارت درگذشت. بارت که پس از مرگ پدرش در کودکی، با مادرش زندگی کرده بود، رابطه‌ای بسیار نزدیک، همزیستانه و عاطفی با او داشت. مرگ مادر، دنیای بارت را به‌شدت دگرگون کرد. او که در میانه‌ی شهرت علمی و روشنفکری خود بود، ناگهان در خلأ عاطفی‌ای فرو رفت که تلاش کرد آن را با نوشتن پر کند.
«خاطرات سوگواری» متشکل از یادداشت‌هایی است که بارت از روزهای پس از مرگ مادرش تا تقریباً دو سال بعد، به‌طور منقطع و در قالب جملات کوتاه، قطعه‌نویسی‌ها، تأملات و مونولوگ‌های درونی نوشته است. این یادداشت‌ها غالباً تاریخ‌دار هستند و ساختاری روزنگارگونه دارند، اما هیچ تلاشی برای انسجام روایی یا فلسفی در آن‌ها صورت نگرفته است. همین خصوصیت، به کتاب کیفیتی صادقانه، خالص و بی‌واسطه می‌بخشد؛ گویی بارت افکار و عواطف خود را بی‌هیچ فیلتر تحلیلی، بی‌پرده بر کاغذ می‌آورد. 
در بسیاری از صفحات دفتر اندوه، بارت از رابطه‌ی پیچیده میان اندوه و زبان سخن می‌گوید. او بارها اذعان می‌کند که واژه‌ها از بیان عمق فقدان عاجز هستند. برای کسی چون بارت که عمر خود را صرف تحلیل ساختارهای زبانی کرده بود، مواجهه با لحظه‌ای که زبان از کار می‌افتد، تجربه‌ای بنیادین و ویرانگر است. ازاین‌رو، یکی از مضامین اصلی کتاب، همین ناکارآمدی زبان در لحظه‌های حاد عاطفی است. 
بارت می‌نویسد: «سوگواری مرا بی‌صدا می‌کند. هیچ واژه‌ای نیست که بر زخم فقدان مرهم گذارد.»
زمان نیز از مضامین اصلی «خاطرات سوگواری» است. برای بارت، فقدان مادر فقط مرگ یک فرد نیست، بلکه نوعی گسست در زمان است. گذشته‌ای که با مادر معنا می‌گرفت، اکنون بی‌معنا شده؛ آینده‌ای هم نیست که با این فقدان سازگار باشد. تنها چیزی که باقی مانده، اکنونِ ممتد و بی‌پایانِ اندوه است.
در سراسر «خاطرات سوگواری»، مادر بارت چونان محوری برای هستیِ او تصویر می‌شود. بارت از او با عنوان «مادر عزیز»، «نزدیک‌ترین» و «وجود اطمینان‌بخش» یاد می‌کند. او نه‌تنها نقش عاطفی که نقش هویتی مادر را نیز برجسته می‌سازد. مرگ مادر، به نوعی موجب فروپاشی انسجام هویتی بارت نیز می‌شود:
«با مرگ او، انگار نه‌تنها مادرم که همه‌چیز مُرد. او مرکز من بود. بدون او، من بی‌جهتم.»
بارت در اینجا از مفهوم «مرکزیت عاطفی» سخن می‌گوید. برای او، مادر همچون ساختار زبانی، نظمی به زندگی‌اش می‌داد. با ازبین‌رفتن این مرکز، خودِ او نیز پراکنده، معلق و بی‌ریشه می‌شود. 
برخلاف سنت‌های رایج روانکاوانه که سوگواری را به‌مثابه فرآیندی زمانمند و شفابخش می‌دانند، بارت در خاطرات سوگواری نشان می‌دهد که غم ازدست‌دادن عزیزان، نه قابل برنامه‌ریزی است و نه لزوماً رو به زوال، او به‌روشنی اعلام می‌کند که نمی‌خواهد این اندوه را فراموش کند، نمی‌خواهد «عبور کند»، بلکه می‌خواهد آن را حفظ کند، با آن زندگی کند و آن را بنویسد. 
«نمی‌خواهم التیام یابم. نمی‌خواهم این درد را از دست بدهم. این درد، آخرین چیزی ا‌ست که از او دارم.»
در اینجا، بارت به نوعی بر ضد آن نوع سوگ‌درمانی می‌نویسد که مرگ را امری قابل‌ هضم می‌بیند. برای او، مرگ مادر تجربه‌ای است که نمی‌توان آن را جذب کرد یا با آن مصالحه کرد، بلکه باید آن را به رسمیت شناخت و با آن هم‌زیستی کرد. 
«خاطرات سوگواری» اگرچه بسیار شخصی و خصوصی است، اما خواندنش تجربه‌ای عمومی و همگانی می‌شود. بارت موفق می‌شود تجربه‌ی سوگ خود را چنان با عمق فلسفی و عاطفی بنویسد که خواننده خود را در میان سطور کتاب پیدا کند. این ویژگی، از «خاطرات سوگواری» یک اثر بزرگ در ادبیات تأملی مدرن ساخته است. بارت در این اثر، مرز میان سوگواری فردی و تأمل جمعی درباره‌ی مرگ را از میان می‌برد.
«خاطرات سوگواری» سال‌ها پس از مرگ بارت منتشر شد (2009) و بلافاصله با تحسینی گسترده روبه‌رو شد. منتقدان آن را شاهکاری در ادبیات سوگواری دانستند که در کنار آثار کلاسیکی چون عزاداری و ملالت فروید یا سال اندوه جوآن دیدیون جایگاهی ماندگار دارد.
این کتاب هم جامعه‌ی ادبی و آکادمیک را تحت‌تأثیر قرار داد و هم بسیاری از خوانندگان عادی را عمیقاً تکان داد؛ زیرا صمیمیت عاطفی آن، بسیار ملموس و انسانی است و تجربه‌ای را بیان می‌کند که هر انسانی روزی با آن مواجه می‌شود: مرگ عزیز.

خاطرات سوگواری

خاطرات سوگواری

درون
افزودن به سبد خرید 239,000 تومان

قسمتی از کتاب خاطرات سوگواری نوشته‌ی رولان بارت:
2 آوریل 1978
حالا که دلیل زندگی‌ام را از دست داده‌ام (دلیل نگران بودن برای کسی)، دیگر چه دارم که از دست بدهم؟

3 آوریل 1978
«از مرگ مامان رنج می‌برم.»
(راهی برای رسیدن به حقیقت محض)

3 آوریل 1978
یأس: این کلمه بیش‌ازحد نمایشی ا‌ست، بخشی از زبان است.
یک سنگ.

10 آوریل 1978
اورت. «روباه‌های کوچک»، فیلمی از ویلیام وایلر با شرکت بتی دیویس. در جایی از فیلم، دختر درباره‌ی «پودر صورت» حرف می‌زند.
تمام کودکی‌ام به یادم آمد. مامان. قوطی پودر صورت. همه‌چیز جلوی چشمانم است، حی و حاضر. من آنجا هستم.
«من» هیچ‌وقت پیر نمی‌شود.
(به اندازه‌ی دوران «پودر صورت»، «شاداب» هستم)

حدود 12 آوریل 1978
نوشتن برای به یاد آوردن؟ نه برای به یاد آوردن خودم، بلکه برای مبارزه با زخم فراموشی هنگامی‌که طبیعت مطلقش را نشان می‌دهد. 
به‌زودی «دیگر هیچ ردی نمی‌ماند»، هیچ‌جا، در هیچ‌کس.
ضرورت «بنای یادبود».
 
 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط