عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: ثروتی که نمیتوان با پول خرید
«ثروتی که نمیتوان با پول خرید» با زیرعنوانِ هشت عادت پنهان برای زیستن باشکوهترین زندگی، کتابی است نوشتهی رابین شارما که نشر گویا آن را به چاپ رسانده است. بهطورحتم پول اهمیت دارد. مقدار منطقی پول به ما اجازه میدهد زندگی راحتتری داشته باشیم و در حق افراد محبوب زندگیمان خوبی و لطف کنیم و امکانات و حق انتخابهای بیشتری در اختیارمان میگذارد.
پول فقط یکی از شکلهای ثروت است، درواقع هفت شکل دیگر ثروت وجود دارد که باید بر آنها تمرکز کنیم. گاهیاوقات آنقدر غرق در تماشای داشتههای دیگران میشویم که از موهبتهای زندگی خودمان غافل میمانیم. عناصری وجود دارد که در این دنیای زودگذر، بسیار پیچیده و پیوسته آشفته، خیلی راحت آنها را نادیده میگیریم. مواردی که شاید اکنون برای شما اهمیتی ندارد، اما در آخرین روز زندگیتان مهمتر از هر چیزی به نظر میرسد.
نویسنده میگوید: یکی از دلایلی که کتاب «ثروتی که نمیتوان با پول خرید» را نوشتم، این است که بسیاری از مردم در این کرهی خاکی رنج میکشند. رنج ناشی از فکر و احساس دربارهی کمبودهایشان؛ کمبود پول، داراییهای مادی، محبت، هواخواه و موقعیت اجتماعی. این امر منجر به رویدادی میشود که در آموزشهایم با عنوان آسیب ناشی از ناشایستگی مطرح میکنم. بسیاری از افراد دارای این حس عمیق هستند که هیچ ارزشی ندارند و در مقایسه با زندگی بینقص و عالی دیگران، ناموفق بوده و زندگیشان بسیار ساده است.
حقیقت امر این است: شما بهطور محض و منحصربهفرد و اجتنابناپذیری انسانهایی کافی هستید. موهبتها، استعدادها و خوبیهای بسیار زیادی دارید. همین حالا باید بابت نعمتهای زندگیتان، بسیار سپاسگزار باشید. خیلی از ما خلائی در وجودمان حس میکنیم، بنابراین اینجا ترفندی ذکر میشود: باید خودمان را بیرحمانه مجبور سازیم تا برای پر کردن این خلأ، موارد بیرونی بیشتری را جستوجو کنیم. به اشتباه به ما میگویند در صورت داشتن پول نقد فراوان، ماشینهای پرزرقوبرق، لباسهای مدل جدید و دنبالکنندگان زیاد در فضای مجازی، بالاخره روزی با این احساس خوب از خواب بیدار میشویم و همچنان شادمان باقی میمانیم؛ اما من و شما میدانیم که آن روز هرگز نخواهد آمد، چون هیچ چیزی در دنیای بیرون هرگز احساس درونمان را بهتر نخواهد ساخت. ذن نیز این را تأیید میکند: «هر جا بروید، همانجا حضور دارید.»
پس راهحلش چیست؟ ساده است: درک آنچه در مسیر بالارفتن تا قلهی موفقیت به دنبالش هستید ـ که جامعه برای رفتن به قله به ما آموخته است ـ به موفقیت حقیقی رهنمون نخواهد شد؛ چون دستیابی به ثروت هنگفت و درعینحال، رسیدن به احساس پوچی و تنهایی و اندوه به معنای پیروزمندی نیست. این نتیجهی باخت است.
رابین شارما اضافه میکند: موفقیت جهانی بدون احساس لذت قلبی، کاذب و بیارزش است. کتابی که اکنون در دستانتان دارید، پیشنهادی عالی از طرف من به شماست که بهسوی تجربهی پیروزمندیهای واقعی، خوشحالی عمیق و معجزه ـ بله، معجزه ـ راهنماییتان خواهد کرد تا زندگی فوقالعادهای بسازید. من روان، قلب، جسم و روحم را برای این کتاب گذاشتم. امیدوارم بهطرز شگفتانگیزی، شما را به بالاترین سطح زندگی برساند.
قسمتی از کتاب ثروتی که نمیتوان با پول خرید:
جرج برنارد شاو، نمایشنامهنویس ایرلندی، اینطور نوشت: «از بازی کردن دست بر نمیداریم، چون پیر میشویم؛ به این دلیل که دست از بازی کردن برمیداریم، پیر میشویم.» چه خردمندانه، اینطور نیست؟
دنیای ما پیچیده، مملو از مسائل حقیقی و بحرانهای روزافزون است. راستش دوست ندارم از آنها نام ببرم تا قلبم به درد بیاید. بههرحال، یکی از هوشمندانهترین کارهایی که میتوانید در این عصر سردرگمکننده انجام دهید، بهخاطر سپردن سخنان دوست فقید و بینظیرم، ریچارد کارلسون است: «برای چیزهای کوچک عرق نریزید؛ همهچیز کوچک است.»
دوستان درحالرشد و بسیار خاصم، منظورم این نیست که مسائل مربوط به تمدن ما کوچک و ناچیز است. اصلاً چنین منظوری ندارم. بااینحال، زندگی برای زیستن است. حتی اگر عمر طولانی به شما عطا شود، پیش از آنکه متوجه شوید، زیر زمین دفن خواهید شد و جای شما گلهای آفتابگردان رشد خواهد کرد. متأسفم که این را بیان میکنم، اما هرازگاهی یادآوری مرگومیر باعث احساس نشاط بیشتری در زندگیتان میشود؛ زیرا بیشتر متوجه محدودیتهای روزهایتان خواهید شد.
روشی عالی برای آسوده ماندن در این دوران پر بحران، ادامه دادن با دیدگاه خودتان است. در مواجهه با مشکلات، اغلب از خودم سؤال میپرسم: «کسی با رسیدن به این نقطه مرده است؟» اگر جوابم منفی باشد، سریع و با آرامش به راهم ادامه میدهم. همچنین از خودم میپرسم: «این مسئله، امسال اهمیتی دارد؟» و حتی «اینجا چه فرصتی دارم؟»
سپس، هرچقدر هم عجیب به نظر برسد، خودم را مجبور به خندیدن میکنم. واقعاً این کار را انجام میدهم. گاهیاوقات در آینه و مواقعی دیگر در جنگل میخندم. میدانید لبخند زدن باعث به جریان افتادن ناقلان عصبی از قبیل اکسیتوسین و سروتونین در مغزتان، تولید فاکتور نوروتروفیک تلفیقکنندهی ناقلان عصبی میشود که فاکتور کلیدی در انعطافپذیری عصبی مغزتان، بهخصوص برای یادگیری در سطح اوج است؟ آیا میدانید ثابت شده است خندیدن موجب کاهش استرس، افزایش سلامت روانی، کاهش رنج مزمن، بهبود سلامت قلب و تقویت سیستم ایمنی بدن میگردد؟
خندهدرمانی دارای ریشههای عمیقی است. در دههی 1300 یک پروفسور جراحی به نام هنری دو موندویل، از لطیفه بهعنوان ابزاری برای درمان بیمارانش پس از عمل جراحی استفاده میکرد. وقتی این مطلب را برای اولینبار خواندم، لبخند زدم؛ چون خیلی جالب بود.
در 1964، نورمن کازینس، روزنامهنگار، دچار یک بیماری جدی شد. در مجلهی پزشکی نیوانگلند، مقالهای با عنوان «آناتومی بیماری» نوشت که در آن گزارش داد بهبود بیماری تحلیل کلاژن بدنش، بهدلیل مصرف مقدار زیادی ویتامین سی و همواره خندیدن بود. «به این کشف لذتبخش رسیدم که ده دقیقه شدید خندیدن، تأثیر بسزایی داشت و دستکم دو ساعت بدون درد میخوابیدم.»
او برای مجبور کردن خودش به خندیدن، فیلمهای برادران مارکس و تکرار برنامهی تلویزیونی دوربین شفاف را تماشا میکرد و از پرستاران میخواست برایش مطالب طنز بخوانند.
کازینس در آخرین روزهای عمرش چنین نوشت: «کاملاً امکان دارد این شیوهی درمان، اثبات اثر دارونما باشد. البته اگر چنین باشد، پس دارونما با حضور دکتر، روشی قدرتمند بود.»
بر مبنای یکسری تحقیقات، یک کودک چهارساله در طول روز بهطور متوسط چهارصدبار میخندد، درحالیکه فردی بالغ بهطور متوسط پانزدهبار میخندد. استیو مارتین، کمدین معروف، هر روز صبح در آینه چند دقیقه میخندد تا خودش را در حالت انرژی مثبت قرار دهد. پس شما هم باید بتوانید این کار را انجام دهید.