#
#

معرفی کتاب: اختناق ایران

2 ماه پیش زمان مطالعه 7 دقیقه


کتاب «اختناق ایران» اثری مستند، تاریخی و شخصی است که به‌قلم مورگان شوستر، حقوقدان و مشاور مالی امریکایی نوشته شده و نشر ماهی آن را به فارسی ترجمه و منتشر کرده است. این کتاب، گزارشی است بی‌پرده و صریح از تجربه‌ی شوستر در ایرانِ عصر مشروطه، زمانی‌که کشور بین منافع استعماری روسیه و بریتانیا دست‌وپا می‌زد و تلاش‌هایش برای دستیابی به حاکمیتی مستقل و کارآمد به‌شدت سرکوب می‌شد. شوستر که در سال 1911، به دعوت دولت مشروطه‌خواه ایران، در مقام خزانه‌دار کل، وارد ایران شد، با مقاومتی شدید از جانب نیروهای داخلی فاسد و قدرت‌های خارجی مواجه شد. اثر او، بیش از آنکه صرفاً یک گزارش فنی یا دیپلماتیک باشد، بیانیه‌ای خشمگین، انسانی و صادقانه علیه نیروهایی است که ایران را به نابودی کشاندند.
این کتاب نه‌تنها یک سند تاریخی مهم محسوب می‌شود، بلکه از جنبه‌ی ادبی و افشاگرانه نیز اثری کم‌نظیر است. شوستر با بیانی شفاف، نثر منسجم و نگاهی عمیق به ساختارهای قدرت، کتابی خلق کرده که حتی پس از بیش از یک قرن از انتشارش، همچنان روشنگر و الهام‌بخش است.

 

مورگان شوستر


در آغاز سده‌ی بیستم، ایران صحنه‌ی رقابت شدید میان دو قدرت استعماری روسیه تزاری و بریتانیای کبیر بود. قرارداد 1907 میان این دو کشور، عملاً ایران را به سه منطقه تقسیم کرد: شمال تحت نفوذ روس‌ها، جنوب تحت سلطه‌ی انگلیسی‌ها و منطقه‌ای بی‌طرف در میانه. این توافق بدون اطلاع و رضایت ایران امضا شد و عملاً حاکمیت کشور را نادیده گرفت.
درهمین‌حال، انقلاب مشروطه در سال‌های 1905 تا 1911 تلاش کرد ساختار سیاسی و اقتصادی ایران را از استبداد مطلقه‌ی قاجار به سوی حکمرانی قانون‌مدار و مدرن سوق دهد. در جریان این تحولات، مجلس شورای ملی تشکیل شد و تلاش‌هایی برای اصلاح نظام مالیاتی و ساماندهی خزانه‌ی ملی آغاز شد؛ اما این اقدامات اصلاحی با مخالفت قدرت‌های خارجی، به‌ویژه روسیه، که خواستار حفظ نفوذ خود بود، روبه‌رو شد.
در این فضای پرتلاطم، دولت ایران در اقدامی جسورانه تصمیم گرفت فردی بی‌طرف و مستقل از قدرت‌های استعماری را برای اصلاح امور مالی کشور به کار گیرد. مورگان شوستر، که سابقه‌ی خدمت در فیلیپین و آشنایی با ساختارهای اداری نوین را داشت، در ژوئن 1911 وارد تهران شد و به‌عنوان خزانه‌دار کل، وظیفه‌ی اصلاح نظام مالیاتی، کاهش بدهی‌ها و ساماندهی درآمدهای دولت را بر عهده گرفت.
شوستر با انرژی، دقت و صراحتی مثال‌زدنی کار خود را آغاز کرد. او گروهی از کارشناسان مالی امریکایی را با خود به ایران آورد و با تشکیل سازمان‌های جدید، سیستم‌های حسابرسی، مالیات‌گیری و ثبت درآمدهای دولتی را اصلاح کرد. اقدامات او در مدت زمان کوتاهی تأثیر قابل‌توجهی بر بهبود وضعیت مالی دولت گذاشت و در همان حال، شبکه‌ی فساد مالی دربار و اشراف را به لرزه انداخت.
یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کتاب، شرح مبارزات شوستر با عناصر فاسد در دولت قاجار و اشرافیت سنتی است. او به‌روشنی نشان می‌دهد که چگونه دربار قاجار، برخی ملاکان بزرگ و روحانیون محافظه‌کار، از اصلاحات مالیاتی واهمه داشتند؛ چراکه بسیاری از آنان مالیات نمی‌پرداختند یا از نفوذ خود برای بهره‌برداری از منابع عمومی سوءاستفاده می‌کردند. در روایت شوستر، فساد نه فقط به معنای پولشویی یا اختلاس، بلکه نوعی ساختار اجتماعی ـ سیاسی است که خود را دربرابر هرگونه نوسازی و پاسخ‌گویی مالی مصون می‌داند.
او با ذکر مثال‌هایی مشخص از تلاش برای بازپس‌گیری دارایی‌های دولت، مصادره اموال افراد بدهکار و اعمال قانون، نشان می‌دهد چگونه هر گام اصلاحی با مخالفت شدید مواجه می‌شد. به‌ویژه وقتی پای نیروهای خارجی به میان می‌آید، مخالفت‌ها تبدیل به بحران‌های ملی می‌شوند.
در اواخر سال 1911، روسیه با حمایت تلویحی بریتانیا، اولتیماتومی به دولت ایران داد. آن‌ها خواستار برکناری فوری مورگان شوستر شدند و تهدید کردند که در صورت ادامه‌ی حضور وی در ایران، وارد اقدام نظامی خواهند شد. این تهدید علنی نقطه‌ی اوج تنش‌ها بود. شوستر در کتابش با شور و حرارت شرح می‌دهد که چگونه این اولتیماتوم، تمام امیدهای مشروطه‌خواهان را نقش بر آب کرد. مجلس ایران به مخالفت با این خواسته برخاست، اما فشارها آن‌قدر شدید بود که سرانجام در دسامبر 1911، مجلس منحل و شوستر مجبور به ترک ایران شد.

 


این خروج، نه‌تنها شکست یک پروژه‌ی اصلاح‌طلبانه بود، بلکه نمایانگر ناتوانی ایران در مقابله با مداخلات خارجی و حفظ استقلال سیاسی‌اش دربرابر قدرت‌های جهانی بود. شوستر این لحظه را به‌عنوان نقطه‌ای سیاه در تاریخ ایران و نمونه‌ای از «خفه ‌کردن» اراده‌ی یک ملت به‌دست قدرت‌های خارجی توصیف می‌کند.
سبک نگارش مورگان شوستر، ترکیبی است از گزارش حقوقی، روایت تاریخی و واکنشی شخصی. او با زبانی شفاف و صریح، بدون پرده‌پوشی، به نقد رفتار روسیه و بریتانیا می‌پردازد و آن‌ها را مسئول اصلی عقب‌ماندگی، بی‌ثباتی و سقوط ایران در آن دوران می‌داند. درعین‌حال، به‌روشنی از مردم ایران، به‌ویژه نیروهای مشروطه‌خواه دفاع می‌کند و آن‌ها را شایسته‌ی احترام، ستایش و همدردی می‌داند.
شوستر همچنین در بخش‌هایی از کتاب، به توصیف وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اداری ایران می‌پردازد و تصویری زنده از تهران و سایر نقاط کشور ارائه می‌دهد. او با نگاهی انسان‌دوستانه، فقر، بی‌عدالتی، جهل و زخم‌های عمیق جامعه‌ی ایرانی را می‌بیند و درعین‌حال، تلاش‌های روشنفکران، روزنامه‌نگاران و سیاستمداران مشروطه‌طلب را تحسین می‌کند.
کتاب «اختناق ایران» فقط گزارش شکست یک پروژه‌ی مالی نیست، بلکه سندی است بر شکست یک ملت دربرابر فشارهای استعمار. شوستر در مدت کمتر از هشت ماه حضورش در ایران، توانست پایه‌هایی از نظم مالی نوین را پی‌ریزی کند، اما عملاً با ائتلافی از فساد داخلی و مداخله‌ی خارجی روبه‌رو شد که هرگونه اصلاح را ناممکن ساخت.
اگرچه پروژه‌ی شوستر شکست خورد، اما حضور او برای همیشه در حافظه‌ی تاریخی ایرانیان ماندگار شد. نام او تا امروز با صداقت، استقلال‌طلبی و مبارزه با فساد گره خورده است. شوستر با نگارش این کتاب، هم از خودش دفاع کرد و هم صدای مظلومیت یک ملت را به گوش جهانیان رساند.

اختناق ایران

اختناق ایران

ماهی
افزودن به سبد خرید 430,000 تومان

قسمتی از کتاب اختناق ایران نوشته‌ی مورگان شوستر:
بعد از تلاش‌های بی‌ثمر بسیار برای گرفتن مالیات از بعضی اعیان تهران، دسته‌های کوچکی از ژاندارم‌های خزانه را فرستادم تا چنان‌که در ایران مرسوم است مالیات‌ها را به‌زور بگیرند. یکی از بی‌شرم‌ترین طفره‌رونده‌ها شاهزاده علاءالدوله از اعضای خاندان سلطنت و حاکم سابق شیراز بود. 
بعد از اینکه او مأمور مالیات را با فحش و فضیحت از خانه‌اش بیرون انداخته بود من مأمور را با پنج ژاندارم به سراغش فرستادم. آن‌ها بیرون خانه می‌ایستند و به شاهزاده می‌گویند اگر مالیاتش را ندهد خانه‌اش مصادره خواهد شد. علاءالدوله از در دیگر خانه خارج می‌شود و سراغ صمصام‌السلطنه، رئیس‌الوزرای بختیاری که خانه‌اش همان اطراف بوده می‌رود. با چشم‌های پر از اشک می‌گوید مأموران خزانه کتکش زده‌اند و چنان رفیقش رییس‌الوزرا را تحت تأثیر قرار می‌دهد که او برادرش امیر مجاهد، یک خان دیگر بختیاری، را می‌فرستد تا ژاندارم‌ها را از خانه‌ی علاءالدوله دور کند. از طرفی امیر مجاهد به‌خاطر اینکه من چند مورد درخواست پول کلان او برای افواجش را رد کرده بودم دشمن خونی من شده بود. با پسر علاءالدوله که سرهنگی در ارتش ثابت بود و چند قراول بختیاری می‌رود و ژاندرام‌ها را غافلگیر می‌کند و با چماقش آن‌ها را می‌زند و تفنگ‌هایشان را می‌گیرد. حالا دم‌دمای غروب بود.
صبح روز بعد یادداشتی از رییس‌الوزرا در موردکاری که کرده بود به دستم رسید. فوراً جوابی نوشتم و خواستار عذرخواهی کتبی، مجازات طرف‌های مقصر، و پرداخت بی‌درنگ مالیات شدم. روز بعد رییس‌الوزرا در جلسه‌ی هیئت دولت با شهامت عذرخواهی کرد و یک عذرخواهی کتبی هم برای من فرستاد و نوشت که به‌علت کهولت سن تندمزاج شده است و «وقتی دیدم شاهزاده‌ی معظم علاءالدوله با چشم‌های گریان به سراغم آمده عنان عقلم را از کف دادم.»    
 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط