مربی خودت باش/ درمان افسردگی و اضطراب
کتاب «مربی خودت باش» نوشتهی ژوزف لوچیانی به همت نشر چلچله به چاپ رسیده است. افسردگی و اضطراب و درمان آن موضوع نوشتار حاضر است. نویسنده با درج مثالهایی از زندگی واقعی مراجعان خود، تمرینهای آموزشی و عملی برای رفع اضطراب و افسردگی را توضیح داده و درمان آن را براساس تکنیکهای شناختدرمانی، آموزش غلبه بر افکار منفی و استراتژیهای گفتوگو با خود بررسی کرده است.
همچنین مطالب متنوعی را دربارهی خوددرمانی و ریشهیابی مشکلات تیپهای ویژهی شخصیت بیان کرده و درمان هریک از تیپهای شخصیتی را شرح داده است و درنهایت آموزش مربیگری خود، شیوهی درمان اضطراب و افسردگی برای تمام دورهی زندگی را طراحی کرده است.
کتاب حاضر عنوان بهترین کتاب روانشناسی سال 2020 در جهان معرفی شده است.
نویسنده میگوید: شیوهی درمانی مطروحه در این کتاب بههیچوجه مبتنی بر شیوههای سنتی زمانبر نبوده، بلکه من در این کتاب جهت درمان اضطراب و افسردگی دردمندان متوسل به یک سری اصول مسلم روانشناسی در کنار یکسری راهکارهای انگیزهبخشانه میشوم. به زبان سادهتر، فرد براساس مطالب این کتاب میتواند از طریق خودمربیگری، خوددرمانی را محقق سازد. این رویکرد درمانی سادهام کاملاً همخوان با اصل معروف به اصل سر ویلیام اوکام است؛ چون این اصل برای سادهترین راهکار اصالت قائل است. بنابراین، اگر خواهان رهایی ساده از چنگال اختلالاتی چون اضطراب و افسردگی هستید توصیهام به شما این است که دست یاریخواهتان را به سوی مفهوم خودمربیگری (خوددرمانی) مطروحه در این کتاب دراز کنید چون بازتابهای مثبت مترتب بر این راهکار ساده تنها منحصر به رهایی از اضطراب و افسردگی نشده، بلکه شخص میتواند از این هنر در جنبههای مختلف زندگیاش نیز بهرهمند شود و دستآخر اینکه براساس این راهکار، زمانیکه بالاخره شخص بر مشکلاتش چیره میشود بدینوسیله برای همیشه راه عود و درگیری مجددشان را نیز سد میکند.

قسمتی از کتاب مربی خودت باش:
زمانی که شما درگیر افکاری چون احساس میکنم که در این کار مهارت لازمه را کسب نکرده و یا اینکه چرا او باید مرا علیرغم بازنده بودنم بپذیرد، هستید. باید گفت که شما مشغول یک گفتوگوی ذهنی هستید. نکته قابل توجه در این رابطه این است که برای اینکه فرد از زاویه احساسی تحت تأثیر گفتوگوی درونی خود قرار گیرد. باید دو مسئله اتفاق بیفتد؛ اولین لازمه این کار این است که فرد دستکم بخشی از وجودش را به شنیدن این گفتوگو اختصاص داده و درثانی اظهارات و ادعاهای ذهنیاش را نیز باید یا تأیید کند و یا رد کند.
حقیقت آن است که برخلاف آنچه که فرد تصور میکند، فرد بخشی از وجودش را به حرف زدن اختصاص داده و بخش دیگرش را به گوش دادن به این نوع گفتوگوها اختصاص داده است در این رابطه این مثال آشکارا گویاست؛ زمانی که فرد درگیر این پندار میشود که به علت ضعف اراده نمیتواند با کاهش وزن به اندام مورد نظرش نائل شده و پیامد این ذهنیت و باور درگیر افسردگی میشود در آن صورت باید گفت که فرد باور ذهنیاش را پذیرفته و تأیید کرده است. این در حالی است که اگر واکنش فرد دربرابر این پندارها، واکنشی خودباورانه و به دور از رفتار انعکاسی و دیکته شده باشد در آن صورت باید گفت که فرد آگاهانه و بهطور ارادی پندار ناخودآگاهانهاش را بیاساس تلقی کرده است. بله، همانطور که این مورد مثالی ساده نشان میدهد اساس گفتوگوی ذهنی مبتنی بر تکلم بخشی از وجود انسان و گوش دادن بخش دیگر است. بااینحال، این رد و یا قبول باورهای ذهنی است که فرد را پویا و یا درمانده میسازد. لازم به ذکر است من در این کتاب، آن بخش از افکار فرد را که منفی و مشکلآفرین است به کودک درون فرد نسبت دادهام. به زبان سادهتر، زمانی که سخن از کودک درون در این کتاب به میان میآید منظور آن بخش از باورها، افکار و ذهنیاتی است که بههیچوجه با لوازم شخصیت سالم، پویا، خودشکوفا و خودپذیر همخوانی ندارد