جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

مایک مک‌کورمک: اگر یک هدیه به‌عنوان نویسنده داشته باشم، آن صبر است

مایک مک‌کورمک: اگر یک هدیه به‌عنوان نویسنده داشته باشم، آن صبر است

 

نویسنده‌ی ایرلندی مایک مک‌کورمک در گفت‌وگو با گاردین، درباره‌ی ازدست‌دادن پدرش در 18 سالگی، اشکالات ویراستاران انگلیسی و موضوع زندان در آثارش می‌گوید.

مایک مک‌کورمک در سال 1965 در لندن به دنیا آمد و در مزرعه‌ای در کانتی مایو در غرب ایرلند بزرگ شد. او اولین مجموعه داستان خود را در سال 1996 به نام «در سرت فرو کن» منتشر کرد و به دنبال آن سه رمان به چاپ رساند که نام این نویسنده را به‌عنوان یک تجربه‌گرا برجسته کرد. استخوان‌های برجسته در سال 2016، سبب شناخته ‌شدن بیشتر او در میان دوستداران ادبیات شد. آخرین رمان این نویسنده، «طاعون روح‌ها» داستانِ نقاشی به نام نیلون را دنبال می‌کند که از زندان به خانه بازمی‌گردد و در میان ناآرامی‌های جهانی شروع به یافتن همسر و فرزندش می‌کند. مک‌کورمک به همراه همسرش و پسرشان در گالوی زندگی می‌کند.

 

-چه چیزی جرقه‌ی کتاب جدید را زد؟

*در سال 2012، شروع به نوشتن آن کردم. تقریباً همزمان با «استخوان‌های برجسته» که سپس «استخوان‌های برجسته» در اولویت بالاتری قرار گرفت. با ورود به کووید اوضاع تغییر کرد. هر دو کتاب در مورد مردانی است که سعی می‌کنند جهانی را بسازند ــ یکی به‌عنوان مهندس، دیگری به عنوان یک هنرمند ــ و به نظر می‌رسد ایده‌ی هر دو کتاب این است که ساختن جهان با خانواده ارتباط دارد.

-چطور همزمان روی دو کتاب کار می‌کنید؟ چطور این آثار را به پیش می‌برید؟

*دو کتاب؟ (می‌خندد) معمولاً چها یا پنج ایده را همزمان در حال حرکت دارم. من به شخصیت مارکوس کانوی (در استخوان‌های برجسته) جذب شدم، حضور او پررنگ و تفکربرانگیز بود. پیش از آنکه جنبه‌های تاریک شخصیت نیلون به درستی مورد توجه قرار گیرد، باید آن نور را می‌داشتم.

-شباهت‌هایی بین شما و شخصیت نیلون وجود دارد. پدر هر دو شما در 18 سالگی‌تان مُرده‌اند.

*پدران و پسران موضوعی تکرارشونده در آثار من هستند. پدران آثار من معمولاً مردان شایسته‌ای هستند که خانواده‌ی خود را دوست دارند و می‌خواهند بهترین‌ها را برای آن‌ها انجام دهند، اگرچه همیشه موفق نمی‌شوند. ازدست‌دادن پدرم برای من یک شوک بود (او در اواخر 40 سالگی براثر سکته قلبی در رختخواب درگذشت) و فکر می‌کنم این اشتیاقی که به شخصیت‌های پدر در کارم تکرار می‌شود به همین دلیل است.

-پدر شما چگونه شخصیتی داشت؟

*او مرد خوب و شایسته‌ای بود و اگر فرصت بیشتری برای زندگی داشت، به‌عنوان پدر به موفقیت‌های بیشتری می‌رسید. من و او تازه داشتیم با هم آشنا می‌شدیم. ازدست‌دادن پدرتان در 18 سالگی یک ناراحتی خاص را با خود به همراه دارد. از آن به بعد، شما فقط سعی می‌کنید راه خود را در دنیا بسازید.

-این اولین باری نیست که در مورد حبس در آثار خود می‌نویسید. این مسئله پیش‌تر و در یادداشت‌هایی از یک کُما نیز یکی از زمینه‌ها بود. اثری که در آن محکومان در آزمایشی برای ریشه‌کن کردن زندان‌های واقعی در کما قرار می‌گیرند.

*خودم اغلب در مورد این مسئله تعجب می‌کنم. به مدت هشت یا نُه سال در شرایط زندان‌گونه‌ای در تختخوابی بالای نوشگاهی در گالوی زندگی می‌کردم که تقریباً طولش دوبرابر اندازه‌ی دست‌های بازشده‌ام بود. سال‌ها در آنجا با شادی زندگی کردم و کتاب اول و دوم من در آنجا نوشته شد. بنابراین موضوعات و دغدغه‌هایم را در آن سلول بیان کرده‌ام.

-به نظر شما چرا صحنه‌ی ادبی ایرلند در حال حاضر این‌قدر پرنشاط است؟

*این به نسل بااستعداد ویراستاران کتاب و مجلات مربوط می‌شود. همه‌ی نویسندگانی که شما آن‌ها را تحسین می‌کنید ــ مانند نیکول فلتری، کالین بارت، لیزا مک‌اینرنی، جان پاتریک مک هیو و... ــ همه‌ی آن‌ها آثار اولیه خود را توسط ویراستاران ایرلندی صیقل داده‌اند. من با برخی از سرویراستاران در انگلستان کار کرده‌ام و مجبور بودم چیزهای عجیبی را برای آن‌ها توضیح دهم. به یاد دارم پس از بازگشت به ایرلند، برخی از کارهایم توسط یک ویراستار ایرلندی ویرایش شد و نتیجه شگفت‌آور بود.

-هنوز هم تدریس می‌کنید؟

*بله. من در مقطع کارشناسی ارشد رشته‌ی نویسندگی خلاق در دانشگاه گالوی را تدریس می‌کنم. اولین تمرین نوشتن دانشجویان با موضوع «چگونه یک فنجان چای درست کنیم» بود و بلافاصله می‌شد افرادی که می‌توانند بنویسند را تشخیص داد. این نوع برخوردی صادقانه با مقوله‌ی آموزش بود.

-اخیراً چه کتابی خوانده‌اید؟

*یکی از بهترین کتاب‌هایی که امسال خوانده‌ام، رمان اُربیتال سامانتا هاروی است. روایتی در یک ایستگاه فضایی که داستانِ شش فضانورد را روایت می‌کند. کتاب زیبا و درخشانی است.

-چه عادت‌هایی در نوشتن دارید؟

*من عاشق استفاده از خودکار و کاغذ هستم. چیزی آهسته و صمیمی در این فرآیند وجود دارد که به شما امکان می‌دهد تا با آرامش در مورد موضوع صحبت کنید. می‌توانم سال‌ها یک ایده را دنبال کنم. اگر یک موهبت به‌عنوان نویسنده داشته باشم، آن صبر است. گاهی اوقات که با ایده‌ی طاقت‌فرسایی روبه‌رو می‌شوم، تازه بعد از چهار یا پنج سال است که با دست‌های بالا رفته تسلیم می‌شوم.

 

  

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.