فلسفه باغ ها / به دنبال حقیقتی فلسفی

2 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

 

کتاب «فلسفه‌ی باغ‌ها» نوشته‌ی دیوید ادوارد کوپر به همت نشر نی به چاپ رسیده است. از نگاه دیوید ادوارد کوپر باغبانی و کردوکاری است که اگر با قوه‌ی تشخیص حسیِ مناسب درگیرش شوید بیش از هر کردوکار دیگری تجسم‌بخش حقیقتِ رابطه‌ی میان انسان و جهانش است. کوپر در این کتابِ اندیشمندانه و تأمل‌برانگیز با روشی یگانه و مهیج در مفهوم‌سازی نشان می‌دهد که چطور تأمل دقیق بر کردوکارهای باغبانی و فهم این کردوکارها می‌تواند باعث بروز نوعی مکاشفه در اسرار هستی شود. به گفته‌ی جان کاتینگهام، فیلسوف انگلیسی، کتاب «فلسفه‌ی باغ‌ها» نمونه‌ای ژرف و پرمحتوا از تأمل فلسفی است که نشان می‌دهد چطور فلسفه، با وجود تمامی نقدهای بی‌امان، هنوز می‌تواند به زبان بشریت سخن بگوید. اگر به‌دنبال درک باغبانی و رابطه‌ی ما با طبیعت و هنر باشید و به فلسفه، باغ‌ها و باغبانی علاقه‌مند باشید، این کتاب پر از نمونه‌های روشنگر، نکات تأمل‌برانگیز و به لحاظ فکری بسیار چالش‌برانگیز است.

نویسنده می‌گوید: در سال‌های اخیر حجم آثار فلسفی درباره‌ی باغ‌ها بسیار اندک بوده، آن‌قدر اندک که نویسندگانشان نوشته‌ی خود را با انگشت نهادن بر همین بی‌اعتناییِ نسبیِ فلسفه‌ی مدرن به باغ آغاز می‌کنند؛ همان کاری که من اینک می‌کنم. وجه تسمیه‌ی کتاب حاضر هم بی‌ربط به این بی‌اعتناییِ فراگیر نیست. وقتی درونِ جامعه‌ی فلسفی ادبیاتی جان‌دار درباره‌ی باغ‌ها اصلاً وجود نداشته باشد، فهم مشترکی از رشته‌ی مطالعاتیِ فلسفه‌ی باغ‌ها وجود ندارد، آن هم رشته‌ای که مسئله، روش و برنامه‌های پژوهشیِ دقیق خود را داشته باشد. می‌توان از فلسفه‌ی ذهن یا فلسفه‌ی علم یا فلسفه‌ی هنر گفت و در موردشان نوشت، اما نمی‌توان همین روش را در باب «فلسفه‌ی باغ‌ها» به کار گرفت. کسانی که کتابی با عنوانِ فلسفه‌ی ذهن می‌خرند انتظار دارند آن کتاب دیباچه‌ای بر رشته‌ی فلسفه‌ی ذهن باشد. شاید «فلسفه‌ی باغ‌ها» عنوانی فریبنده باشد، چون هنوز هیچ رشته‌ای وجود ندارد که معرف چنین فلسفه‌ای باشد.

بی‌اعتنایی به باغ‌ها در بادیِ امر عجیب است. یکی از دلایلش این است که باغ‌ها بی‌تردید پرسش‌های بسیاری پیش می‌کشند، مثل پرسش‌هایی که فیلسوفانِ معاصر هنر طرح می‌کنند: پرسش‌های مفهومی (باغ چیست؟)؛ پرسش‌های هستی‌شناختی (آیا باغ فقط یک ابژه‌ی فیزیکی پیچیده است؟) پرسش‌های هنجاری (چه چیزی باغ را موفق یا محشر می‌کند؟) و پرسش‌هایی از این دست. اگر در این پرسش‌ها به جای کلمه‌ی باغ بنویسیم «اثر هنری»، به‌راستی که به چشممان بسیار آشنا می‌آیند. شاید اصلاً همین جنس پرسش‌های آشنا را بتوان یکی از دلایل بی‌اعتنایی نسبیِ فلسفی به باغ‌ها دانست. این پرسش‌ها به پرسش‌های متداول به‌قدری شباهت دارند که ممکن نیست توجهِ فلسفیِ تازه‌ای را به خود جلب کنند. البته، اگر مسائل مفهومی و سایر مسائلی که ذهن فیلسوفان مدرنِ هنر را به خود مشغول داشته است به جای نقاشی و شعر با نمونه‌هایی از باغ‌ها شرح بدهید، چیزی دستگیرتان نمی‌شود و ازاین‌رو در این کتاب چنین پرسش‌ها و موضوعاتی محور کار ما نیستند، اما آن‌ها را از نظر دور نمی‌داریم.

دلیل دیگر بی‌اعتنایی به باغ‌ها، تضاد چشمگیر میان چنین غفلتی از باغ‌ها و اهمیت ملموسشان و اشتیاق به آن‌ها در زندگی مدرن است.

البته چندان نمی‌توان انتظار داشت که فلسفه خود را درگیر هر چیزی کند که ازقضا «خیلی‌خیلی شیک» شده است؛ اما آنچه درباره‌ی این شوروشوق اخیر برای باغ بدیع است سرشتِ مردمیِ باغ است. از دورانِ امپراتوری‌های باستانی ایران و چین طراحی، ساخت و فهمِ باغ و سلوکِ زیستن درون باغ و مقایسه‌ی آن با دیگر منزلگاه‌ها برای مردان و زنان اهمیت داشته است. ازاین‌رو فلسفه با بی‌اعتنایی به باغ، هم مد روز را نادیده می‌گیرد و هم فعالیت‌ها و تجربه‌های مهمی را از نظر دور می‌دارد که آدمی مدت مدیدی از حیات خود را با آن‌ها سپری کرده است. به همین دلیل این مسئله مایه‌ی سردرگمی شده است.

 

قسمتی از کتاب فلسفه‌ی باغ‌ها نوشته‌ی ادوارد کوپر:

چرا مردم کدو می‌کارند؟ اگر این پرسش را از بسیاری از آن‌ها بپرسید، احتمالاً درباره‌ی مزایای کاربردی آن می‌گویند: مثلاً ارزان‌تر از خریدن کدو است، طعم محصول خانگی بهتر از محصولات خریداری‌شده از مغازه است و مانند این‌ها. اما جا دارد بپرسیم آیا اگر به آن‌ها ثابت شود که در عمل کاشتن کدو ارزان‌تر از خریدنش نیست و آیا اگر آن‌ها در «آزمایش با چشم‌بند» نتوانند کدوی خانگی را از کدوی سوپرمارکت تشخیص دهند، دست از کاشتن کدو برمی‌دارند؟ و جا دارد درباره‌ی برخی افراد تردید کنیم و بپرسیم آیا کمرویی یا دشواری بیانِ سایر دلایل است که سبب می‌شود آن‌ها فقط دلایل «عملی» را بیان کنند؟

در پاسخ به این پرسش که چرا مردم خودشان سبزیجات می‌کارند، مایکل پولان در اظهاراتش دلیل عمیق‌تری می‌آورد، او یک کدوی غول‌آسای بدترکیبِ سیبِلی پرورش داده بود و آن را «هدیه» می‌دانست و با این توصیف دست‌کم سه نکته را مدنظر داشت. اول، این کدو در او حس شگفتی و جادو برمی‌انگیخت، حسی که بسیاری از هدیه‌ها در انسان‌ها به‌خصوص در کودکان برمی‌انگیزند و این حسی است که با خواندن کتاب‌های علمی درباره‌ی فتوسنتز که در آن‌ها دلیل به عمل آمدن این گیاه را شرح می‌دهند از بین نمی‌رود. دوم، در این «سیاره‌ی اقتصادی» کدو «سود خالص» است، «ناهار مجانی» است، چون توده‌ای ماده‌ی بازتوزیعی نیست، بلکه به لطف فتوسنتز تروتازه است. پولان می‌افزاید این «تروتازگی» که با مراقبت و مساعدت آدمی «پای به جهان می‌گذارد دلیلی کافی برای باغبانی» است. سوم، به دلیل همه‌ی تلاش و نبوغی که انسان در پرورش کدو به خرج می‌دهد این هدیه به او «اعطا می‌شود» و این هدیه مرحمت الهی است که در واقع بدون این مرحمت هیچ تلاشی فایده ندارد.

فلسفه‌ی باغ‌ها را شیرین کریمی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 203 صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب فلسفه‌ی باغ‌ها

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید