فریلنسر شوید تا به آزادی برسید / برای خودت کار کن و رؤیاهای خودت را بساز
کتاب «فریلنسر شوید تا به آزادی برسید» نوشتهی الکساندرا فاسولو به همت نشر هورمزد به چاپ رسیده است. این اثر جدای آنکه یک کتاب راهنماست، یک منشور برای توانمندسازی و کشف خود نیز هست. این کتاب در اصل دعوت به عمل است: یک فراخوان برای کسانی که جرئت مخالفت با سنتها را دارند و در پی آناند تا مسیر زندگی خود را خود بسازند. پیام فاسولو روشن است: راه آزادی با شماست و شمایید که باید آن را بسازید و محدودیتها چیزی ساختهی ذهن خودتان نیستند. فرقی نمیکند که فریلنسری باتجربه باشید یا تازه سفر کارآفرینی خود را آغاز کرده باشید؛ این کتاب برای یکایک شما نکات و منابع ارزشمندی دارد.
مسیر کارآفرینی بههیچوجه زیبا نیست. این مسیر بالفعل شما را طوری آزمایش میکند که کاملاً متوجه شوید هیچ شغلی دون شأن شما نیست اگر آن شغل درنهایت به شما کمک کند که به آزادی برسید.
«شغلی اداری با یک کارفرما» پاسخی است که عموم افراد در تعریف «شغل ثابت» به ما ارائه میکنند. از کلاس اول در کتابهایمان اینطور به ما فهماندهاند که موفقیت یعنی در یک دفتر بنشینیم و کار اداری انجام دهیم. همیشه وقتی به یک کارمند اداری فکر میکنیم، تصویر فردی با کتوشلوار تکرنگ و کیف سامسونت در ذهنمان نقش میبندد؛ و از آن لحظه به بعد، این همان مفهوم موفقیت است که سعی میکنند آنقدر آن را در ذهن ما پرورش دهند تا زمانیکه خود را در آن تصور کنیم. حال اگر جسارت انحراف از این مسیر و روی آوردن به شغلی متفاوت را داشته باشیم، ممکن است در زندگی از سوی کسانی طرد شویم که معتقدند این کار ما را در معرض خطری غیرمسئولانه قرار میدهد.
ما موجوداتی اجتماعی هستیم که در جامعه رشد میکنیم، درنتیجه تحت تأثیر همسالان خود هستیم. برایمان مهم است که در موردمان چه میگویند و چه فکری میکنند. به همین دلیل است که ژان ژاک روسو در اثر خود به نام «قرارداد اجتماعی» به بررسی این موضوع پرداخت که چرا انسان اولیه که آزاد و شاد در جنگل زندگی میکرد، خودمختاری خود را به خاطر نوگراییای که حاصلش ناراحتی، نابرابری و وابستگی است، کنار گذاشت. او متوجه شد که برخی از مزایای آن، مانند امکانات رفاهی و فناوری، از ترک جنگل به دست میآیند؛ اما این مبادله، افراد را ناراضیتر و نابرابرتر از همیشه میکند.
همهی ما آزاد به دنیا آمدهایم، اما برای آن زنجیرهای نامرئی صف میکشیم؛ چراکه معتقدیم راهی جز این نیست. اینجاست که سفر شما برای استفادهی حداکثری از اقتصاد دورکاری آغاز میشود: باور. باوری وجود دارد که میگوید باید در ساختمانی اداری و در کنار کارفرما مشغول باشید، وگرنه خود و خانوادهتان را ناامید میکنید؛ باوری که میگوید یک بزرگسال مسئولیتپذیر بودن به معنای قربانی کردن بخشی از خود در این راه است؛ و باوری که میگوید تنها راه دستیابی به ثروت واقعی این است که چهل سال از زندگی خود را در فضای کاری به دور از خانواده بگذرانید.
این باورها که بهسان زنجیرهای نامرئی در ذهن ما ایجاد شدهاند، میتوانند دقیقاً همانجا در ذهنمان از بین بروند. شما و حتی نفر بعد از شما توانایی و لیاقت آن را دارید که طعم آزادی مالی را بچشید. قبلاً به اندازهی کافی خود را ثابت کردهاید. شما آزاد به دنیا آمدهاید و برای بازگشت به آن باید در مسیر آزادی مالی قدم بردارید.

قسمتی از کتاب فریلنسر شوید تا به آزادی برسید:
هر روز که وارد یکی از شبکههای اجتماعی میشوم، میبینم که فردی در بخش نظرات یکی از پستهایم نوشته: «هه! خب تو فقط آمار و ارقام دریافتی رو با ما به اشتراک میذاری. هزینههاتو هم ازش کم کن بعد بیا پست بذار. تو فقط داری درآمدتو به ما نشون میدی.»
این باعث میشود که دلم بخواهد خود را به جایی که آنها هستند تلهپورت کنم، بنشینم و با آنها یک لیوان چای بنوشم و از شگفتانگیز بودن فریلنسینگ بگویم: تقریباً هزینههای این شغل نزدیک به صفر است. مفاهیمی مثل سود، زیان، درآمد، جریان نقدی، مالیات، بدهی و اعتبار که از شروع دورههای پایهی کسبوکار تا رسیدن به کسبوکارهای بزرگ مطرح هستند را باید اینجا کنار بگذارید. هر ساعت میبینم که افرادی با استفاده از این مفاهیم میخواهند کسبوکار من را زیر سؤال ببرند. البته منظورم را اشتباه نگیرید، این کلمات وقتی در زمینهی مربوط به خود استفاده شوند مهم هستند. بااینحال، امروزه در «دنیای وحشی غرب» برای کسب درآمد آنلاین، لزومی ندارد که این اصطلاحات تخصصی حوزهی کسبوکار را مثل حصار دور سر خود بکشیم. تنها چیزی که باید نگران آن باشید این است که مطمئن باشید یک کامپیوتر از هر مدلی دارید (و البته فراموش نکنید که کتابخانههای عمومی دسترسی به کامپیوتر را بهصورت رایگان فراهم میکنند)، در کنار آن وایفای (که وایفای رایگان هم در بسیاری از فستفودها و کافههای زنجیرهای یافت میشود) و زمان (که خوشبختانه، زمان یک کالای رایگان است که بهطور مساوی بین همهی افراد روی سیارهی زمین توزیع شده است.)
اگر این سه مورد را دارید، شما در کسبوکار هستید. این بدان معناست که امروزه تنها هزینههای واقعی شما که با فریلنسینگ آنلاین مرتبط است، هزینهی یک بار خرید کامپیوتر (از 500 تا 2 هزار دلار)، هزینه تکراری پرداخت وایفای (از 50 تا 150 دلار در ماه) است و فرض کنید میخواهید هنگام مدیریت کسبوکارتان از تلفن هوشمند نیز استفاده کنید (هزینهی ماهانه شمارههای رند بین 80 تا 100 دلار است). اگر هزینهی لپتاپ (با 1500 دلار) را تقسیم بر طول عمر آن، مثلاً 5 سال (یا 60 ماه) کنیم، به حدود 25 دلار در ماه میرسد. آن را به 100 دلار برای وایفای و 90 دلار برای تلفن خود اضافه کنید؛ به حدود 215 دلار در ماه میرسید تا یک کسبوکار فریلنسینگ بسیار مؤثر را راهاندازی کنید که برای تحقق آن به هیچ کسبوکار، کتابخانه یا شعبات استارباکس نیاز ندارید.
215 دلار در مقابل 5 هزار دلاری که در ماه از شغل فریلنسینگ کسب میکنید عددی محسوب نمیشود. 4785 دلار همچنان حقوق بسیار خوبی است که زندگی راحت و چابکی را برای شما و خانوادهتان ایجاد میکند.
از این بهتر آن است که هرچقدر هم از فریلنسینگ بیشتر درآمد کسب کنید، فرقی نمیکند؛ این هزینهها ثابتاند. اگر 15 هزار دلار در ماه درآمد دارید، هزینههای شما همچنان 215 دلار در ماه است. کسبوکار دیگری را نام ببرید که هزینههای آن همینقدر کم باشد و حتی با ارتقای شغلی، هزینههای حاشیهای آن همچنان ثابت بماند. منتظرم تا پاسختان را بشنوم!
منظور من در اینجا این است که هزینههای فریلنسینگ در مقایسه با پتانسیل آن ناچیز است. در گذشته غیرممکن بود که یک تجارت به این شکل فعالیت کند. این تنها به لطف بیحدوحصر اینترنت و توانایی شما برای حضور در چندین مکان در یک زمان از طریق فناوری امکانپذیر است.