عشق آزمایشگاهی/ سیری در پایهها و تاریخچهی عشق رمانتیک
کتاب «عشق آزمایشگاهی» نوشتهی پیتر هریسون ـ کِلی را انتشارات طرح نو به چاپ رسانده است. در سالهای اخیر، تحقیقات در زمینهی نوروشیمی نشان دادهاند که ترکیبات شیمیایی مختلفی در الگوهای شهوت، جذب و دلبستگی که پایهگذار عشق رمانتیک هستند، نقش دارند. بهویژه، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد پدیدهی دلبستگی با فعالیت هورمونهایی مانند اکسیتوسین و وازوپرسین مرتبط است. این یافتهها باعث شدهاند که برخی پژوهشگران به این فکر کنند که آیا میتوان با دستکاری این مواد شیمیایی در مغز، الگوهای شهوت، جذب و دلبستگی را تنظیم کرد؛ به عبارت دیگر، آیا میتوان از داروهایی به نام «داروهای عشق» برای این منظور استفاده کرد؟
کتابِ «عشق آزمایشگاهی» به بررسی این پرسش میپردازد که آیا استفاده از داروهای شیمیایی برای تقویت یا بازسازی احساسات عاشقانه در روابط انسانی میتواند اخلاقی و مطلوب باشد. نویسنده با تحلیل دقیق و استدلالهای فلسفی، به بررسی ابعاد مختلف این موضوع میپردازد.
او به این نکته اشاره میکند که عشق، بهویژه عشق رمانتیک، بخش مهمی از زندگی انسانهاست و از آنجا که روابط عاشقانه میتوانند با گذشت زمان دچار افول شوند، این پرسش مطرح میشود که آیا میتوان با استفاده از داروهای شیمیایی، این احساسات را تقویت یا بازسازی کرد؟
و سپس به بررسی استدلالهایی میپردازد که برخی پژوهشگران برای استفاده از داروهای شیمیایی در تقویت یا بازسازی احساسات عاشقانه ارائه دادهاند. او به شواهد علمی موجود در زمینهی نقش هورمونهایی مانند اکسیتوسین و وازوپرسین در ایجاد دلبستگی اشاره میکند و این پرسش را مطرح میکند که آیا میتوان با دستکاری این هورمونها، روابط عاشقانه را تقویت کرد.
پیتر هریسون ـ کِلی
نویسنده به بررسی رابطهی پیچیده بین عشق رمانتیک و زیستشناسی میپردازد. او هشدار میدهد که نباید عشق را صرفاً به یک پدیدهی بیولوژیکی تقلیل داد و بر اهمیت ابعاد روانشناختی و اجتماعی عشق تأکید میکند. همچنین وی به بررسی تأثیرات بالقوهی داروهای شیمیایی بر احساسات عاشقانه میپردازد. او دو دیدگاه مختلف را بررسی میکند: دیدگاه محصولی که معتقد است داروهای شیمیایی میتوانند بهطور مستقیم احساسات عاشقانه را تقویت کنند و دیدگاه تسهیلی که معتقد است این داروها میتوانند شرایط را برای بروز احساسات عاشقانه مساعدتر کنند.
همچنین هریسون ـ کِلی به بررسی مسئلهی اصالت در عشق میپردازد. او این پرسش را مطرح میکند که آیا احساسات عاشقانهای که با استفاده از داروهای شیمیایی ایجاد میشوند، اصیل و واقعیاند یا اینکه صرفاً مصنوعی خواهند بود. همچنین وی نتیجهگیری میکند که استفاده از داروهای شیمیایی برای تقویت یا بازسازی احساسات عاشقانه ممکن است از نظر علمی ممکن باشد، اما از نظر اخلاقی و انسانی جای تردید دارد. او بر اهمیت اصالت و خودآگاهی در روابط عاشقانه تأکید میکند و هشدار میدهد که استفاده از داروهای شیمیایی ممکن است به ازدسترفتن این ویژگیها منجر شود.
کتابِ «عشق آزمایشگاهی» هم برای پژوهشگران و دانشجویان این حوزهها و هم برای عموم علاقهمندان به موضوع عشق و روابط انسانی مفید است.
قسمتی از کتاب عشق آزمایشگاهی:
به نظر میرسد بتوان این ادعا را که داروهای عشقافزا، کنترلی افراطی بر زندگی عاشقانهی ما اعمال نخواهند کرد، بر پایهی رد «تقلیلگرایی حالت منفرد» تقویت کرد. حتی اگر فرض کنیم تقلیلگرایی حالت ذهنی به حالت عصبی که یانگ به آن پایبند است، درست باشد، اشتباه تقلیلگرایی حالت منفرد این است که فرض میکند مثلاً فعالیت اکسیتوسین بهتنهایی برای تشکیل یا حفظ یک پیوند زوجی کافی است؛ اما زیستشناسان بارها تأکید کردهاند چنین تصوری نادرست است: در هر رفتار، مجموعهای از هورمونها دخیلاند و یک مادهی عصبشیمیایی، تنها در حضور زمینهای پیچیده از عوامل تسهیلگر، یک ویژگی را ایجاد میکند؛ بنابراین، نبود هر یک از شرایط، میتواند تأثیر آن ماده را کاملاً خنثی کند. وقتی میگوییم اکسیتوسین دلبستگی را ایجاد یا حفظ میکند، درواقع نوعی اختصار است برای بیان اینکه این ماده، یک محرک کلیدی در فرآیند ایجاد یا حفظ دلبستگی است. ارائهی مثالی میتواند این موضوع را روشن کند: درست است که روشن کردن کبریت منجر به شعلهور شدن آتش میشود، اما این اتفاق تنها در صورتی رخ میدهد که سایر شرایط مانند وجود اکسیژن در محیط حضور داشته باشند.
برای مثال، هلن فیشر دربارهی نقش دوپامین و نوراپینفرین در مرحلهی جاذبه میان حیوانات چنین میگوید: «بیتردید، مواد شیمیاییِ مغزی بیشتری دخیلاند... بدون شک بسیاری از سیستمهای شیمیایی در قالب زنجیرهای هماهنگ از واکنشها فعال میشوند تا احساس جاذبه را در حیوانات تحریک کند.» و همانگونه که اِرپ و ساوولِسکیو در کتاب سال 2020 خود اشاره میکنند، کیم والِن، متخصص غدد، مینویسد که «هورمونها، تنظیمکنندگان مطلق رفتار نیستند. عملکرد هورمونها به نحوی است که تعادل رفتار را از سویی به سوی دیگر تغییر دهند. وجود هورمونی خاص، به این معنا نیست که شما رفتاری خاص را بروز خواهید داد، بلکه صرفاً احتمال بروز آن رفتار را افزایش میدهد». این نکته توضیح میدهد که چرا نویسندگان ما نگران آن نیستند که داروهای عشقافزا، قدرت بیشازحدی در اختیار ما قرار دهند. درواقع، آنچه دسترسی به این داروها برای ما میسر میسازد، تنها امکان خودتجویزیِ برخی مواد شیمیایی است و این اصلاً به معنای قطعی بودن دلبستگی ما به دیگری نیست، بلکه تنها میتوان انتظار داشت احتمال شکلگیری یا تعمیق آن دلبستگی افزایش یابد. به تعبیری استعاری، برای نواخته شدن نغمهای عاشقانه، باید اُرکستر کاملی از شرایط دیگر ـ که در حال حاضر، بیشتر آنها از کنترل ما خارجاند ـ در هماهنگی با این داروها عمل کنند.
عشق آزمایشگاهی را امیرحسام بیاض ترجمه کرده و کتاب حاضر در 167 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.