بیوگرافی: بی. اِی. پاریس

16 ساعت پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


بی. اِی. پاریس نامی آشنا برای دوستداران رمان‌های معمایی و تریلرهای روان‌شناختی است. او نویسنده‌ای است که با نخستین اثر خود توانست نامش را در صدر پرفروش‌ترین‌های جهان قرار دهد و به یکی از چهره‌های شاخص ادبیات معاصر در ژانر تریلر تبدیل شود. آثار او با فضایی پرتعلیق، روایت‌هایی پر از اضطراب و شخصیت‌هایی که در مرز میان عقل و جنون حرکت می‌کنند، خوانندگان را تا آخرین صفحه درگیر می‌کنند.
بی.اِی پاریس در سال 1958 در انگلستان متولد شد. خانواده‌اش اصالتاً انگلیسی بودند، اما دوران جوانی او رنگ‌وبوی بین‌المللی داشت. او در بخش‌هایی از زندگی خود، در فرانسه اقامت داشت و همین مهاجرت و تجربه‌ی زیستن در دو فرهنگ متفاوت انگلیسی و فرانسوی، بعدها تأثیر زیادی بر جهان‌بینی و سبک نوشتاری‌اش گذاشت.
در جوانی به مدرسه‌ای شبانه‌روزی در انگلستان رفت و سپس مدتی در حوزه‌ی مالی کار کرد. بعدها در فرانسه به‌عنوان معلم زبان انگلیسی مشغول شد. سال‌ها کار در آموزش و زندگی در کشوری غیربومی، باعث شد نگاه روان‌شناختی و درونی‌نگر او به انسان و رفتارهایش پررنگ‌تر شود. پاریس خود بارها در مصاحبه‌ها گفته که مشاهده‌ی روابط انسانی و فشارهای روانی در زندگی روزمره، بذر الهام بسیاری از رمان‌هایش بوده است.
یکی از جنبه‌های الهام‌بخش زندگی او این است که نوشتن را نسبتاً دیر آغاز کرد. برخلاف بسیاری از نویسندگان که از نوجوانی قلم به دست می‌گیرند، پاریس در حدود پنجاه سالگی نخستین رمان خود را منتشر کرد. او در ابتدا هرگز خود را نویسنده‌ی حرفه‌ای نمی‌دانست و فقط برای لذت شخصی و تخلیه‌ی ذهنی می‌نوشت.
اما زمانی که تصمیم گرفت اولین رمانش را برای انتشار ارسال کند، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که پشت درهای بسته در سال 2016 به یکی از بزرگ‌ترین موفقیت‌های ادبی آن دهه تبدیل شود. این کتاب در مدت کوتاهی به فهرست پرفروش‌ترین‌های ساندی تایمز، نیویورک تایمز و آمازون راه یافت و به بیش از 40 زبان ترجمه شد.

سبک نوشتاری بی. اِی پاریس ساده، دقیق و مؤثر است. او به جای استفاده از توصیف‌های پیچیده، بر ریتم سریع، جملات کوتاه و زاویه‌دید اول‌شخص تکیه دارد تا خواننده در ذهن شخصیت اصلی غرق شود. از نگاه او، یک تریلر موفق باید در ذهن مخاطب احساس ترس، تردید و همدلی را هم‌زمان ایجاد کند.
او همواره به روان انسان به‌عنوان میدان اصلی درگیری نگاه می‌کند. در آثارش خبری از قاتلان زنجیره‌ای یا صحنه‌های پلیسی نیست، بلکه خطر واقعی در درون ذهن و روابط انسانی نهفته است. این تمرکز بر روان و کنترل، باعث شده آثارش برای خوانندگان علاقه‌مند به رمان‌های روان‌شناختی بسیار جذاب باشد. 
پاریس در مصاحبه‌ای گفته است: «هیچ‌چیز به اندازه‌ی ترس از آدمی که دوستش داری، نمی‌تواند ویران‌کننده باشد.»
این جمله خلاصه‌ای از جهان داستانی اوست؛ جهانی که در آن عشق و ترس و اعتماد و خیانت به‌طرز خطرناکی در هم تنیده‌اند.
کتاب‌های بی. اِی پاریس تاکنون میلیون‌ها نسخه در سراسر جهان فروش رفته‌اند و بارها در فهرست پرفروش‌‌ترین‌های بین‌المللی قرار گرفته‌اند. منتقدان اروپایی و امریکایی معتقدند که او توانسته با ترکیب «سادگی نثر بریتانیایی» و «درون‌گرایی فرانسوی»، سبک خاص خود را بیافریند. همین ترکیب فرهنگی باعث شده آثارش هم برای مخاطب عام جذاب باشند و هم از نظر روان‌شناختی عمق داشته باشند.
بی. اِی پاریس سال‌ها در فرانسه زندگی کرده و اکنون میان انگلستان و فرانسه در رفت‌وآمد است. او مادر پنج فرزند است و همیشه از تجربه‌ی مادری به‌عنوان یکی از منابع الهام خود یاد می‌کند. خانواده برای او مفهومی دوگانه دارد: هم پناهگاه است و هم منبع اضطراب و همین دوگانگی در اغلب داستان‌هایش دیده می‌شود. 

او علاقه‌ای به شهرت ندارد و زندگی نسبتاً خلوتی را ترجیح می‌دهد. برخلاف بعضی نویسندگان هم‌دوره‌اش، کمتر در شبکه‌های اجتماعی حضور دارد و ترجیح می‌دهد آثارش به جای چهره‌اش شناخته شوند.
قسمتی از کتاب دربند نوشته‌ی بی. ای پاریس:
در اتاق نشیمن بودم و کتاب می‌خواندم که صدای ماشین ند را در مسیر ماشین‌رو شنیدم. از روی مبل پریدم و به سوی پنجره دویدم و او را دیدم که روی صندلی جلو کنار هانتر نشسته است. پس از بازگشتنمان از وگاس اولین‌باری بود که ند خانه را ترک می‌کرد. از این فرصت استفاده کردم، به باغ دویدم و از کنار خانه دور زدم. وقتی به مسیر ماشین‌رو رسیدم، پاهای برهنه‌ام روی سنگ‌ریزه‌ها درد گرفت؛ اما دروازه بسته شده بود. به سویش دویدم و سعی کردم از سطح صاف فولاد بالا بروم، ولی نمی‌توانستم جای دستی روی آن گیر بیاورم.
فریاد زدم: «کارولین!»
پاسخی در کار نبود. حتی خبرنگارها هم انگار با وجود اصرارهای ند که می‌گفت آن بیرون اتراق کرده‌اند، رفته بودند. این هم یکی دیگر از دروغ‌هایش. دوباره امتحان کردم: «کمک! کسی نیست کمکم کنه؟»
ولی باز هم خبری نبود. دوباره و دوباره صدا زدم، به سوی بخش‌های دیگر دیوار رفتم، ولی کسی برای کمک به من نیامد. ناامید به خانه برگشتم.

هر روز بالای پله‌ها می‌نشستم به این امید که صدای کارولین را از پشت در بشنوم که نام مرا صدا بزند و بخواهد مرا ببیند. شاید هم تلاشش را کرده بود، ولی هانتر نگذاشته بود از دروازه‌ها رد شود. مشکل بعدی خود هانتر بود. در هشت روزی که اینجا بودم، اصلاً نیامده بود سری به من بزند. خیلی ناراحت‌کننده بود که نمی‌توانستم همه‌چیز را به او توضیح بدهم؛ اما از طرفی چرا می‌بایست سراغی از من می‌گرفت وقتی فکر می‌کرد من از ازدواج با ند خوشحالم؟      

 

مشاهده آثار بی. اِی. پاریس

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید