سیمای هیتلر در رسانه ها / دیکتاتور به برخی از سؤالات اساسی پاسخ می‌دهد

2 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

کتاب «سیمای هیتلر در رسانه‌ها» به ترجمه و پژوهش نوید فرخی به همت نشر گویا به چاپ رسیده است. با تأملی در سیاست‌های صد سال گذشته‌ی جهان، به‌ندرت می‌توان سیاست‌مداری را یافت که درباره‌ی زندگی و اعمالش به اندازه‌ی رهبر آلمان نازی، آثار تاریخی، رساله، مقاله، کتب ادبی و داستانی و... منتشر شده باشد. منابع تاریخی درباره‌ی اینکه آدولف هیتلر چگونه حامیان بسیاری را در میان توده‌ی عظیم مردم آلمان پیدا کرد، دیدگاه‌های متفاوتی دارند. هریک از این منابع به یک یا چند جنبه از عوامل اقتصادی، سیاسی، تاریخی، اجتماعی و همچنین جذابیت شخصی و کاریزمای خود هیتلر پرداخته و آن را برجسته می‌سازند. از سوی دیگر، شخصیت پیچیده و چندوجهی هیتلر، در پاره‌ای از موارد باعث سردرگمیِ تحلیلگران شده است. برای مثال هیتلر به‌عنوان یک دیکتاتور، همزمان هنرمندی است که در زمینه‌ی نقاشی و معماری فعال بوده و همچنین به‌دلیل سبک زندگی مبتنی بر گیاهخواری‌اش و لب نزدن به مشروب و سیگار مشهور است. علاوه‌بر‌این، هیتلر به‌عنوان یک فرد دوستدار حیوانات و طبیعت شناخته می‌شود.

شواهد و قرائن می‌گوید که محبوبیت هیتلر در طول دوران زندگی‌اش بیشتر و عمیق‌تر از حزب ناسیونال سوسیالیست بوده. بنابراین نوعی کیش شخصیت در مورد او شکل گرفته است. طبعاً برای درکی دقیق‌تر نسبت به این امر، بهتر است به جوانب مختلف کاراکتر او توجه شود. برخی از مورخان و مفسران این موضوع را مسلم می‌دانند که خواسته‌ها و ایدئولوژی هیتلر را تماماً و انحصاراً باید در کتاب «نبرد من» جست‌وجو کرد. «نبرد من»، اگرچه حتماً تا حدود زیادی تفکرات او را نمایش می‌دهد اما نباید آن را برای ترسیم ایده‌های جنبش‌مانند و تکاملیِ وی، جامع‌ترین منبع فرض کرد، چرا که این اثر در سال 1925 نوشته شده است. از این روی، مطالعه‌ی سایر داده‌های تاریخی و مستندات مثل مصاحبه‌ها، نامه‌ها، سخنرانی‌ها و تعاملات هیتلر با افراد مختلف سودمند خواهد بود.

رخدادهای جنگ جهانی دوم خرابی‌های زیادی به بار آورد و بسیاری را به کام مرگ کشاند. بااین‌حال اقدامات طرفین در خلاء رخ نداده و محصول فضا و زمانِ خود بوده است. ازاین‌رو درک دیدگاه‌ها و نقطه‌نظرات بازیگران اصلیِ این رخداد (که گهگاه بدون برنامه‌ریزیِ قبلی و به‌صورت لحظه‌ای و واکنشی شکل گرفته) حایز اهمیت است و درس‌های ارزشمندی را درباره‌ی طبیعت انسان، تاریخ بشریت و الگوهای اجتماعی به همراه دارد. کتاب حاضر، متشکل از نوزده گفت‌وگوی مطبوعاتیِ آدولف هیتلر طیِ بازه‌ی 1922 تا 1945 است. با ترجمه‌ی مصاحبه‌های هیتلر به زبان فارسی، نقطه‌نظرات یکی از شخصیت‌های اصلیِ جنگ جهانی دوم برای خوانندگان روشن‌تر می‌شود.

قسمتی از کتاب سیمای هیتلر در رسانه‌ها:

از آقای هیتلر سؤال شد که آیا طرفدار نزدیکیِ رابطه با فرانسه است یا خیر و اگر چنین است، بر چه اساسی.

او گفت: «طبعاً ما می‌خواهیم با تمام کشورها رابطه‌ی دوستانه داشته باشیم. بااین‌حال، نمی‌توانیم فرضاً از انگلیس بخواهیم برای اینکه با ما همزیستیِ مسالمت‌آمیز داشته باشد، دست از مستعمرات و تجارت خود بکشد و کشتی‌رانی‌اش را محدود کند. آلمان به شالوده و پایه‌ای برای حیات ملیِ خود نیاز دارد. وقتی فرانسه این مسئله را به رسمیت بشناسد، خودشان بیشتر از هرکسی نفع می‌برند. وقتی سناتور بورا می‌گوید فشاری که فرانسه بر آلمان وارد می‌کند بدترین تهدید برای صلح است، نشان می‌دهد متوجه این موضوع شده.»

از آقای هیتلر سؤال شد که نظر او درباره‌ی اقدام برونینگ-لاوال برای نزدیک شدن از لحاظ اقتصادی و کنارگذاشتن اختلافات سیاسی چیست؟

وی گفت: «به‌طور‌کلی، نزدیکی و ارتباط اقتصادی را نمی‌توان از اوضاع سیاسی جدا کرد.»

مصاحبه‌کننده گفت: «من در بسیاری از جزوه‌های ناسیونال سوسیالیست خوانده‌ام که حزب می‌خواهد استاندارد و معیار استفاده از طلا را لغو و مبادله‌ی کالابه‌کالا را جایگزین کند. منظور از این برنامه چیست؟»

هیتلر پاسخ داد: «استاندارد طلا، همان‌طور که همه می‌دانند، براساس یک نظریه‌ی تقریباً پذیرفته‌شده‌ی جهانی ا‌ست. بااین‌حال، همه باید درک کنند که حتی پذیرفته‌شده‌ترین تئوری هم اگر بیش‌از‌حد و تحت فشار به کار گرفته شود، در عمل نتیجه‌ی عکس در پی خواهد داشت و منجر به فروپاشی خواهد شد. آلمان امروز تنها مقدار ناچیزی طلا در اختیار دارد. بنابراین نباید انتظار داشت که ما در خصوص این موضوع خطیر، طرفدار پرشور استفاده از طلا باشیم. درواقع کشوری که بیشترین تلاش را برای برهم‌زدن تعادل سیستم استاندارد جهانی طلا انجام می‌دهد فرانسه است. کاری که فرانسه امروز در راه احتکار طلای جهانی انجام می‌دهد، از هر جهت نامتناسب و نامتوازن است. این کار تهدیدی برای صلح و رضایت جهانی است. بااین‌حال آیا کسی جلوی این رفتار فرانسه را می‌گیرد؟ هدف اصلیِ فرانسه از احتکار طلا، احیای مجدد سیاست لویی چهاردهم، یعنی تسلط بر اروپا با اخاذیِ سیاسیِ حاصل از نقشه‌های مالی است. اگر جهان امروز برای برقراریِ یک وضعیت متوازن در حوزه‌ی قدرت سیاسی مداخله نکند، آنگاه فرانسه می‌تواند برخلاف لویی چهاردهم که می‌گفت: «دولت یعنی من» بگوید: «اروپا یعنی من!»

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط